انقدر گریه کردم
دیگه کم آوردم یکسال و نیم من
تو خونه زندگیم زندگی نمیکنم از وقتی
دکتر گف استراحت مطلق تا الان که بچه ها نزدیک ۹ماهشون
الان حتی دارم با گریه می‌نویسم
دو روزه بزور اومدم خونم من با مصیبت و بدبختی همه کارامو میکنم که کم نزارم برای زندگیم
درحالی که خدا دوتا بچه رفلاکسی و فقط جیغ و گریه کننون
بهم داده دخترم نه چهاردست و پا می‌ره نه وزن میگیره
جفتشون تو ۷کیلوگیر کردن
اون روز بخاطرشون کلی خوراکی های خارجی گرفتم
مولتی ویتامین خارجی آهن خارجی
خودمم آب شدم نموندم دوست دارم فقط بخابم بلند نشم
نتونستم حتی شامی که پختمو بخورم
همسرم بهم میگه نمیتونستی بچه نگه داری ازدواج نمی‌کردی دلم گرف
این ماه فقط مریض شدن پسرم بازم بی‌حال شد هرکاری میکردم نمیخوابید نمیدونم چیکار کنم هر لحظه ام مریض میشن

تو از این همه کارو سختیش خسته نشدی،فقط فقط و از بی درکی و زخم زبونی که همسرت به جای تشکر بهت زده ناراحتی،ابن صد برابر دردش بیشتر از وظایف یک زن و یک مادره!😔

عب نداره عزیزم قطعا همسرتم از این شرایط کلافس
وقتی که حال دوتاتونم خوب بود بشینید باهم صحبت کنید بگو که باید کمکت کنه وگرنه تنهایی از پسش برنمیای
من با یدونه بچه کم اوردم۸ماهه درست و حسابی نخوابیدم از طرفیم یه ماه دیگه باید برم سرکار و بازم نمیشه خوابید ولی خب چاره چیه این روزام میگذره

عزیزدلم چقدر درکت می‌کنم دستام حساسیت زده بسکه شستم زانو درد و کمر درد داغونم کرده پناه بر خدا ❤️

عزیزم من از همینجا دستتو می‌بوسم تو یه مامان قوی ایده آل هستی خدا قوت زیبا 🫂🤍😘

عزیزم انقد سخت نگیر باورت میشه انیل من تا ۲ سالگی ۱۰ کیلو بود در حالیکه وزن تولدش ۳۳۰۰ بود
اون بچه ها بیشتر ازغذا و تغذیه یه مامان شاد میخوان
ولی کاملا درکت میکنم که چقد سختهه مخصوصا دوقلو

الهی عزیزم😕😕 میفهمم بدترین چیز همینه که کسی نفهمه چی داری میگی و درکت نکنه فشار روحی بدتر از همه چی اذیت میکنه 😑😑

جان دلم
کاملا درکتون میکنم عزیزم
دوقلویی واقعا سخته
ولی میگذره این روزای سخت
سعی کن خودت به خودت روحیه بدی عزیزم اصلا نظافت و کارخونه الان الویتت نباشه فقطو فقط بچه ها برای کارخونه ونظافت خودتو بزن به دربیخیالی
درسته برای اینکه میگی اطرافیان تا کی میخوان کمک کنن منم مامانم الان ازوقتی دوقلوهام دنیااومدن نزدیک ۱۱ماهه نرفتن خونشون پدرم خونه زندگی نداره یکپاش خونه ماهست یکی پاش خونشون خیلی ناراحت بودم ازاین‌موضوع ولی دیگه گفتم شرایطی هست که پیش اومده تموم میشه ان شالله
نمیتونم به همسرم رسیدگی کنم همش میگه من مجردم گفتم چیکار کنم خودت شرایط منو نمی‌بینی
واسه وزن گیری بچه هام اگه آزمایش اینا دادی همه چی اوکی بوده و عفونت نداشتن ان شالله خوب میشن عزیزم اصلا نگران نباش یکی از اقوام ما کوچولوش همینطوربود وزن نمی‌گرفت یهویی هم چین ماشاالله وزن گرفت تعجب کردن همه
درست میشه همه چی فقط حال خوب الان وشاد بودنت بستگی به خودت داره که خودتوشاد نگه داری وبه خیلی چیزا جز بچه ها اهمیت ندی

بخاطر وزنش خودت ناراحت نکن
فدای سرت که وزن نمیگیره صحیح و سالم باشن وزن هم به مرور میگیرن نگران اون نباش
خودت رو پایی تلاش برای حفط زندگیت و آینده و بچه هات زندگیت میکنی همه ش مهمه
خدا شکر کن که بچه داری اونها هم به مرور بزرگ میشن این روزها هم تموم میشه 😊
غصه نخور
توکلت بخدا باشه که همیشه هوای بنده هاشو داشته و داره😊

من پسرم فقط غلت میزنه بهتر که چار دست و پا نمیره هرچی دیرتر بیاد توی زندگی خوب هی بهتره من اصلا حساسیت نمیکنم روی این کاراش هر وقت میخاد دندون دراره هر وقت میخاد راه بره ولی از شیر شب گرفتمش خییلی خوبه و حساسم توی صندلی ماشینش بمونه و صندلی غذاش

من خیلی درکت کردم دخترم تو همین وضعه،بخدا به هرکی میگم میگه سخت میگیری اما نمیفهمن وقتی گشنه تشنه بابیخوابی و عشق بلندمیشی غذا یاشیردرست میکنیو نمیخوره یعنی چی، امیدوارم خدا قدرت واعصاب دوبرابربهت بده❤️❤️❤️

دوقلویی خیلی سخته دقیق نمیتونم درک کنم ولی واقعا خدا قوت بده دمت گرک من توی ی دونش موندم با اینکه همسرمم سر شب که خونس کمکم میکنه اما سعی کن رها کنی و حرص هیچی رو نخوری من اصلا وزن بچم رو هم نمیگیرم برام فرقی نمیکنه کار خودمو میکنم این غذا رو نخورد نخوره شیر هم هر وقت خودش میخاست به خودت وسواس نگیر خونه هامون هم تمیز میشه ولی حالمون بدبگذره درست نمیشه و اگر برات جور میشه جلسه ی تراپی برو خیییلی جوابه چون حیفه این روزا اوج شیرینیه بچه هاس و باس کیف کنی باهاشون

عزیزدلم ان شاالله خدا بهت نیرو بده. من که یدونه دارم تا الان شاید در هفته دو روز خونه خودم باشم بقیشو خونه مامانم هستم و واقعا نمی تونم و از لحاظ روحی خیلی بهم ریختم. با اینکه سنم هم کم نیست اما همش میگم چرا من نمی تونم و واقعا این مدت هر چند وقت یکبار کم میارم و کارم گریه اس.

عزیزم دلمممم
کم نیار انشاالله همه چی زود زود میوفته رو روال

عزیزم من هم هفده سال پیش در حالی که نوزده سالم بود خدا دوقلو بهم داد وضعیتم از تو هم بدتر بود
میگذره روزهای شیرین در راهه تحمل کن

🥲🥲🥲🥲درکت میکنم 😮‍💨ولی بچه منکه یدونست انقد سخته خدا بهتون انرژی فراوان بده

مردا همشون ی جنسن همشون قدر
نشناسن دستتو عسل کنی بذاری دهنشون گاز میگیرن گربه صفتن همممشون لعنت ب همشون جز بابام.

عزیزم منم دقیقا شرایط تو رو داشتم .
یکساله خونه مادرم بودم از اول بارداریم ... بچه هام که ۵ ماهه شدن اومدم خونم ....خون گریه میکردم همسرمم کمک حالم نبود و شب و روز خودم بودم و خودم ... واییییییییییی چقدر زجر کشیدم و گریه کردم و .... گذشت و من لذتی از نوزادی دوقلوهام نچشیدم و این وسط شوهرمم بدتر از بچه ها بود .... الحمدلله که گذشت...
کاشکی یه باشه بیاد کمک حالت شه خیلی سخته درکت میکنم با تمام وجودم و بند بند استخوانم این روزا رو با بدبختی گذروندم

عزیزم...این روزا هم میگذره مطمئن باش...متاسفانه ما خانوما تو این شرایط درک نمیشیم حتی از طرف نزدیک ترین افراد زندگیمون...عزیزم اول به خودت برس بعد بچه ها...اوناهم بزرگ میشن.اصلا نگران وزن نباش

الهی بگردم واقعا دوقلو سخته ما ها یکی خیلی اذیت میکنه والا حق داری باید درک بشی قطعا ولی خب از اطرافیان کمک بخواه حتما اگه میتونن همسرت هم باید کمکت بده
راستی ژن دوقلو زایی داشتین یا همینجوری دوقلو شدن؟