از دلِ‌ یک مامانِ دانشجو👩🏻‍🎓
.
این روزا خیلی بیشتر از توانم خیلی بیشتر از پتانسیل بدنم دارم ازش کار میکشم…
.
این روزایی که فشار زندگی، درس، بی‌خوابی، گردن درد و کمر درد داره من و از هم میپاشه…
.
دارم نهایت سعی‌مو میکنم بهترین ورژن از یه مامان خوب برای دخترم باشم👩🏻‍🍼
نهایت سعی‌مو میکنم که افتی‌ تو درسام نباشه، صرفا فقط گرفتن یه نمره ای برای پاسی اصلا حس خوبی بهم نمیده و من و راضی نمیکنه👷🏻‍♀️
دارم نهایت تلاشمو میکنم که خانمِ خونه دارِ باحوصله و شاد سابق باشم 💃🏻
و در نهایت بیشترین سعی‌م بر اینه همون همسر پرانرژی و بااحساس برای همسرم باشم 🥰
این روزا خسته‌م ولی حضور، دلگرمی، حمایت و همکاری همسر
نمیزاره متلاشی شم
.
بودنش و کمک کردنش
اینکه ساعت ها از کارش میزنه و با بچه تو این کوچه و پس کوچه ها قدم میزنه تا من از خواسته‌‌م از آرزوهام دور نشم
وقتی میام با لبخندای گرمش با یه چیز کوچیکی که با دخترک دستشونه بهم میدن و خسته نباشیدی که میگن، واسم یه دنیا ارزش داره
.
قول میدم واستون جبران کنم این روزارو، قشنگیای زندگیم🤍✨
.
مادر و پدر خوب بودن، همسر فهمیده و همراه بودن؛واقعا شیرین ترین و البته سخت ترین کار دنیاست
خدا به هممون قوت بده✨

تصویر
۳ پاسخ

عزیزم😍
با متنت حس خوبی گرفتم🥹🥹
خدا برای هم نگهتون داره❤️

دمت گرم واقعا بهترینا براتون رقم بخوره الهی😍

عزیزم درخواستمو میشه قبول کنی🌺

سوال های مرتبط

مامان الینا مامان الینا ۱۲ ماهگی
سلام خانما
ببخشید طولانیه ولی شاید درد دل خیلی از مادرایی باشه که مثل من مجبورا برن سرکار و تو شهر غریبن
من ۵ صبح بیدار میشم برم سرکار تو گرمای جنوب با یه شغل سخت...۵ عصر میرسیم خونه.تازه صبحانه و ناهار و میانوعده دختر آماده میکنم ناهار فردای خودم حموم دختر و شام خودمون و خواب....
بعد بقیه میگن آخی دخترت گناه داره اذیت میشه 🫤🫤🫤
یکی نمیگه مادر بیچاره با این همه فشار و استرس و کار و زندگی درد دوری از بچشو هم تحمل میکنه😪😪😪
کاش یادبگیریم تا با کفش کسی راه نرفتیم قضاوت نکننیم و بدونیم هییییییچ کس دلسوزتر از مادر نیس برای بچش
طفل معصومم باید بره مهد چون تو غربتم و بجز خانواده همسرم کسی رو نمیشناسم تو این شهر حقوقی که میگیرم یک ریالش تو حساب شخصیم نمیمونه و کامل میره تو حساب مشترکمون. بعد یه سری از خدا بی خبر از همین خانواده ای که هیچ مسئولیتی در قبال این بچه قبول نمیکنن تا یه باری از رو دوش خستمون بردارن میان میگن واااای چرا میذاری مهد خیلی گناه داره تو جنایت کاری نرو سرکار.... خب آخه بنده خدا اینو که خودمم میدونم اگه راه داشت که نمیرفتم...چرا بنزین میریزی رو آتیش قلبم؟!😥
یه شبایی میشینم کنار دخترم فقط نگاهش میکنم و از درد به خودم میپیچم که دخترک ۹ ماهمو تنها میذارم که بزرگ شدنشو نمیبینم. از طرفی همه کارایی که قبلا به عنوان خانم خونه و مادر انجام میدادم هنوز باید به بهترین شکل انجام بشه و فشااااار کار هم اضافه شده و درد قضاوت های بیرحمانه...
مامان هاکان مامان هاکان ۱۳ ماهگی
هاکانِ مامان…
۸ ماهه شدی. ۸ ماهه که دنیای منو زیر و رو کردی، قلبمو گرفتی و گذاشتی کف دستت.
از روزی که صدای نفس‌هات رو شنیدم، دیگه هیچ چیزی توی دنیا برام مثل قبل نشد.
من با تو یاد گرفتم مادر بودن یعنی چی. یاد گرفتم چجوری بی‌خوابی بکشم، اما با یه لبخند کوچولوت همه خستگیامو فراموش کنم.

هاکانم…
وقتی دستای کوچولوتو دور انگشتم حلقه می‌کنی، وقتی سرتو می‌ذاری روی سینه‌م و آروم می‌گیری، دلم می‌لرزه از این همه عشق.
گاهی که خوابی، فقط نگاهت می‌کنم و بی‌صدا اشک می‌ریزم. از ترس روزایی که شاید نتونم همیشه محافظتت کنم… از عشق زیادی که قلبم جا نداره براش…

پسر نازنینم…
اگه بدونی مامان چقدر برات آرزو داره…
آرزوی سالم بودن، قوی بودن، خوشبخت بودن…
آرزوی اینکه یه مرد مهربون، باوقار و عزیز بشی…
که دلت هیچ‌وقت نشکنه، که هیچ‌وقت احساس تنهایی نکنی.

هاکانم، تو دلیل زنده‌بودن منی.
اگه هزار بار دیگه هم به دنیا می‌اومدم، بازم آرزو می‌کردم مامان تو باشم.
با همه سختیا، با همه گریه‌ها، با همه شب‌بیداریا…
بازم می‌گم: “خدایا شکرت که هاکانو بهم دادی.”

دوستت دارم بیشتر از نفس کشیدن، بیشتر از هر چیزی توی دنیا.
مامانِ دیوونه‌ت، همیشه پناهت می‌مونه… تا آخر دنیا.
مامان آی سام مامان آی سام ۹ ماهگی
صدای منو می‌شنوید از دل تاریک شب
خونه تاریک بی صدا وپر از آرامش
در خسته ترین حالت ممکن
کمر نمونده برام بس که دنبالشم
با تمام مراقبت هام امروز دو بار سرش به زمین خورده
از صبح همین الان وقت کردم خودمو مهمون یه چایی داغ کنم
هیچ وقت فکر نمیکردم از لحاظ جسمی وروحی اینقدر قوی باشم
ولی عشق فرزند آدمو قوی و مصمم میکنه
خستم ولی عاشقم
خستم ولی گلایه ای ندارم
خستم ولی روزی هزاران بار میگم خدایا شکرت
من همه ی این خستگی ها رو آرزو کرده بودم
برای تک تک این شلوغ کاریها التماس کرده بودم خدا جون
من با خلوص تمام تو دل این شبا فندق کوچولوم رو ازت خواسته بودم
و تو معجزه وار با مهربونی وکرم بی حد ونصابت بهم بخشیدی
و من در شکرگزاری این معجزه عاجزم خدااا
قربون کرمت قربون رحمتت
قربونت که به زندگی بی رمقمون نور پاشیدی
قربونت برم که شیرین ترین دارایی دنیا رو در ناباورانه ترین و نا امید ترین وضعیت بهم دادی
خدایا شکر شکر شکر
پی نوشت: داستانش طولانیه ولی پسر من واقعا معجزه هست
خدایا از این معجزه ها و از این شیرینی ها به همه ی حسرت به دل ها بده لطفا.