از دلِ‌ یک مامانِ دانشجو👩🏻‍🎓
.
این روزا خیلی بیشتر از توانم خیلی بیشتر از پتانسیل بدنم دارم ازش کار میکشم…
.
این روزایی که فشار زندگی، درس، بی‌خوابی، گردن درد و کمر درد داره من و از هم میپاشه…
.
دارم نهایت سعی‌مو میکنم بهترین ورژن از یه مامان خوب برای دخترم باشم👩🏻‍🍼
نهایت سعی‌مو میکنم که افتی‌ تو درسام نباشه، صرفا فقط گرفتن یه نمره ای برای پاسی اصلا حس خوبی بهم نمیده و من و راضی نمیکنه👷🏻‍♀️
دارم نهایت تلاشمو میکنم که خانمِ خونه دارِ باحوصله و شاد سابق باشم 💃🏻
و در نهایت بیشترین سعی‌م بر اینه همون همسر پرانرژی و بااحساس برای همسرم باشم 🥰
این روزا خسته‌م ولی حضور، دلگرمی، حمایت و همکاری همسر
نمیزاره متلاشی شم
.
بودنش و کمک کردنش
اینکه ساعت ها از کارش میزنه و با بچه تو این کوچه و پس کوچه ها قدم میزنه تا من از خواسته‌‌م از آرزوهام دور نشم
وقتی میام با لبخندای گرمش با یه چیز کوچیکی که با دخترک دستشونه بهم میدن و خسته نباشیدی که میگن، واسم یه دنیا ارزش داره
.
قول میدم واستون جبران کنم این روزارو، قشنگیای زندگیم🤍✨
.
مادر و پدر خوب بودن، همسر فهمیده و همراه بودن؛واقعا شیرین ترین و البته سخت ترین کار دنیاست
خدا به هممون قوت بده✨

تصویر
۴ پاسخ

عزیزم😍
با متنت حس خوبی گرفتم🥹🥹
خدا برای هم نگهتون داره❤️

دمت گرم واقعا بهترینا براتون رقم بخوره الهی😍

عزیزم درخواستمو میشه قبول کنی🌺

عزیزم دانشجوی چی هستی؟

سوال های مرتبط

مامان هاکان مامان هاکان ۹ ماهگی
هاکانِ مامان…
۸ ماهه شدی. ۸ ماهه که دنیای منو زیر و رو کردی، قلبمو گرفتی و گذاشتی کف دستت.
از روزی که صدای نفس‌هات رو شنیدم، دیگه هیچ چیزی توی دنیا برام مثل قبل نشد.
من با تو یاد گرفتم مادر بودن یعنی چی. یاد گرفتم چجوری بی‌خوابی بکشم، اما با یه لبخند کوچولوت همه خستگیامو فراموش کنم.

هاکانم…
وقتی دستای کوچولوتو دور انگشتم حلقه می‌کنی، وقتی سرتو می‌ذاری روی سینه‌م و آروم می‌گیری، دلم می‌لرزه از این همه عشق.
گاهی که خوابی، فقط نگاهت می‌کنم و بی‌صدا اشک می‌ریزم. از ترس روزایی که شاید نتونم همیشه محافظتت کنم… از عشق زیادی که قلبم جا نداره براش…

پسر نازنینم…
اگه بدونی مامان چقدر برات آرزو داره…
آرزوی سالم بودن، قوی بودن، خوشبخت بودن…
آرزوی اینکه یه مرد مهربون، باوقار و عزیز بشی…
که دلت هیچ‌وقت نشکنه، که هیچ‌وقت احساس تنهایی نکنی.

هاکانم، تو دلیل زنده‌بودن منی.
اگه هزار بار دیگه هم به دنیا می‌اومدم، بازم آرزو می‌کردم مامان تو باشم.
با همه سختیا، با همه گریه‌ها، با همه شب‌بیداریا…
بازم می‌گم: “خدایا شکرت که هاکانو بهم دادی.”

دوستت دارم بیشتر از نفس کشیدن، بیشتر از هر چیزی توی دنیا.
مامانِ دیوونه‌ت، همیشه پناهت می‌مونه… تا آخر دنیا.
مامان مسیحا مامان مسیحا ۱۰ ماهگی
سلام خانم ها من خیلی خیلی برای بیخوابی مسیحا نگرانم ببینید بعضی روزا خیلی خوبه راحت میخوابه حتی مثلا خواب بعد از ظهرش میشه دو ساعت یا از ساعت ۱۲ شب تا یازده صبح میخوابه نه یکسره حداقل دو تا سه بار بیدار میشه برای شیر دوباره بجز بعد از ظهر ساعت هشت یا نه شب بازم میخوابه نزدیک یک ساعت یا چهل دقیقه ولی بعضی روزا انگار با خواب پدر کشتی داره یعنی وقتی تاب ریلکسیشو که توش میخوابه میبینه میزنه زیر گریه لالایی کی میذارم شروع میکنه جیغ زدن که نخوابه از رو پا خودشو میندازه پایین که نخوابه تو هیچ حالتی که قرار باسه به خواب ختم بشه نمیمونه شدیدا باهوشه تمام چیزهایی که به خواب ختم بشن میشناسه یعنی از راهی یه بار موفق بشی بخوابونیش دفعه بعد نمیمونه تو اون حالت کلا بعضی روزا خیلی راحت تر میشه خوابوندش و خوابش طولانی تر و عمیق تره ولی بعضی روزا اصلا خوابیدن براش میشه غیر ممکن انقدر زمان خوابوندن مقاومت میکنه و گریه میکنه هلاک میشه از زمان شروع دندون در اوردنشم این مشکل شروع شده قبل اون اصلا برای خواب مشکل نداشت خیلی راحت بود خوابیدنش ولی من خیلی نگرانم اونم بخاطر این که برادر زاده همسرم بیش فعاله تقریبا شدید من میگم نکنه این بیخوابی برای این باشه خیلی نگرانم بخدا بعضی روزا انقدر مقاومت میکنه برای خواب که چشماش از بیخوابی قرمز و خماره یکسره ولی اگه پاراکید بخوره و پتو نذاره خیلی خوابش بهتره