یه اتفاق تو شهرمون افتاد که همه تو شوک ایم

یه دختر متولد ۸۲ از یه خانواده خیلی با اصالت و پولدار
۴ سال قبل زن یه پسر متولد ۷۲ اونم خیلی خوب و با اصالت میشه

دختره وقتی مجرد یوده به پسر متولد ۸۱ دوست بوده پسره خیلی پولداره ولی پسر اهلی نبود
دختره هم ازدواج میکنه الان پسر ۸ ماهه داشته

نمیدونم جیزی که بقیه میگن شوهر دختره و دوست پسر سابق دختره باهم دوست بودن وقتی باز پسره دختره رو میبنه یاد دوران‌مجرد میفته
باز میره سمت دختره و دوست میشن
شوهرش میفهمه چن بار اخطار میده
شغل شوهره امارات بوده و دختره هم‌خونه مادرشوهرش زندگی می‌کرده و البته وضع مالی خیلی خوبی دلشتن خونشون هم در حال ساخت بوده
مثل اینکه دوست پسر سابقش که دوست شوهرش هم بوده پیام میاده امارات واسه شوهر دختره که زنت دوست دختر من بوده من عاشقشم زن منه اینم عکسش
منم میخوام تو طلاقش بدی باهاش ازدواج کنم اگز ندادی تو بچت رو میکشم و با زنت ازدواج میکنم
روز عرفه روز پنشجبه پسره بلیط میگیره از امارات بز میگیرده زنشو برمی‌داره با پسره میرن تو بیابون شوهرش اول با تفنگ پسره رو میکشه خیلی هم تیر زده بود بعدش زن خودشو بعد هم پیام‌میده برادر زنش میگه خواهرتو کشتم الان میخوام خودمو بکشم آدرس میده و خودشو میکشه
تقرییا اقوام‌میشیم
دیشب خاکسپاری بوده خیییییلی سخته کل شهرغم‌گرفته
همه میگن تقصیر پسره ک پا گذاشته من میگم دختر نباید پا بده
بازم قاضی خداست
خیلی بد تموم شد

۲۲ پاسخ

پسره مقصره چرا ۳نفروکشته خب زنشو طلاق میداد اون دوتا بهم میرسیدن خودشم یکی دیگه پیدامیکرد پولدارم هستن یه پرستارم واسه بچش میگرف دیگه قتل عام نداشت این غیرت چیه اخه ....هندونه زیربغل جوونامیزارن اونام خودشون وبکشتن میدن خیانت خیلی زشته ولی بنظرمن تاوانش مرگ نیس اعتمادبنفسش کم بوده که فکر میکنه با رفتن یه زن دنیا براش تموم شده

کسی که لیاقت زندگیشو نداشته باید طلاقش میداد میرفت تو منجلاب خودش

وای چ بدددد
شوهرش خب غیرت داشته بی غیرت ک نبوده خدابیامرز.
بیچاره بچشون

کاش پسر خودش نمیکشت

تقصیر دختره بوده خداجزاشوبده

پسره باید زنرو پرت میکرد بیرون واسه چی خودشو کشته 😑😑😑🫨🫨

حالم از دختره بهم خورد
الان سه تاشون مردن
بچه چی شد

ما هم این خبرو شنیدیم مقصزر زنه بود که با پسره رابطه شروع کرده

بیچاره شوهره جوون مرگ شد واسه کثافت کاری دوتا ه ر زه

این چی بود شنیدم قلبم وایساد😥😥😥

مطمعنی راسته یامال فضامجازی باز

زن نباید پا میداد از اول ، بعدش مرد نباید قتل میکرد باید طلاق میداد.و هزاران باید دیگه...

آره واقعا کل لارستان این خبر پخشه و حال ملت همه خراب. اصلا این چند روزه کلا زن و شوهرا همه با هم یه جوری شدن

وای وای چه چیزی تعزیف کردی

یه سوال خب الان ک هر ۳ تا فوت شدن از کجا میدونن ماجرا اصلش چی بوده مردم چطوری میتونن قضاوت کنن کسی مگ از بین اونا خبر داشته؟

بوشهر هستین؟

ای وااای عین فیلما بود

چرا همیشه همه چی رو گردن دختر میندازین
خدا رحمتشون کنه
قضاوت فقط با خداست

واقعی بود یا داستان
الهی بمیرم من خدا ورشون داره ک ور داشته خدا لعنتشون کنه تققصیر دختره هم بوده خاک بر سرش تقصیر پسر هم بوده اینقدر بی حیا بی شخصیت
هر کی جای شوهره بود با اوردنگی پرتش میکرد بیرون بعد چ کار شد همشون مردن؟ بچه دست کیه ؟ اینقدر حالم بده با این بدتر شد

آخی چه تلخ
ولی متاسفانه همه جا پر شده از خیانت

مثل تو فیلما بود داستانش

وای خداای من کدوم شهرید؟

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۴ سالگی
چقدر دنیای بچه ها پیچیده اس، من با جاریم تو یه ساختمون زندگی میکنم قبلا کم و بیش رفت و آمد داشتیم در حد سر زدن دو سه ساعت خونه هم میرفتیم الان دوسه ساله جاریم دیگه نمیاد بگم پارسال اومده باورتون نمیشه ، در صورتی که من بیشتر میرم خونه اونا چندوقتی دیدم نمیاد منم گفتم خب وقتی اون نمیاد من چرا میرم؟ منم رفت و اومدم کم شد ، بعد پسراش یکیش ۱۰ ساله یکیش ۷ ساله پسر من خیلی باهاشون جوره ،امروز برده بودمش دوچرخه بازی کنه پسر کوچیکه جاریم هی به پسر من می‌گفت دنبالم نیا، پسر منم مگه ول میکرد هی میدونید دنبالش ،بهش گفتم مامان ندو دنبالش دوس نداره دنبالش بری! پسر من خیلی دوس داره اونو ولی اون چسبیده بود به پسرای همسایه ها و به پسر من اینجور میگفت منم با خوبی بش گفتم دوسِت داره که دنبالت میاد تو خونه هم بهونتو می‌گرفت بعد تو اینجوری میکنی ! منم دیگه به پسرم گفتم بازی خودتو بکن کاری به بقیه نداشته باش ولی باز میرفت ، دیگه وقتی خواستیم بریم خونه پسرمم بهونه نگرفت که بره خونشون باهاش بازی ! 🥲 طفلی پسرم دید چجوری باهاش رفتار کرد نرفت پیشش دیگه💔 دلم کباب شد واسه بچم ، شما اینجور وقتا چی میگید به بچتون که خودشو نبازه و دلش نشکنه؟
مامان گرشا مامان گرشا ۴ سالگی
سلام‌مامانای الرژیک عزیز خوبین . بچه هاتون خوبن؟

یه سوال داشتم ازتون خواهش مییکنم‌نظرتونو بگین
گرشا خیلی روحی اسیب دیده بود به خاطر شرایط سعی میکردم جایی نریم
به شدت از ادما میترسید . هم یه گوشه افتاده بود
ذهنش مثل هم سن و سالاش فعال کار نمیکرد . بپر بپر نمیکرد . دوستی هم نداشت که باهاش بازی کنه .
خوب در جریانید باید امسال میرفت پیش ۱ثبت نام نکردم ولی سال بعد ضروریه
بعدشم مدرسه
حالا گرشا از ادما به دور بود هر کی و میدید پشت من قائم میشد .
شوهرم میگفت نکن این کار و این پسره اسیب میبینه . پسر خاله اش چ ن پدرش دوست نداشت با کسی رفت و امد کنه ادمیزاد نمیدید اخر سر پسر بیچاره افسردگی حاد گرفت و تو ۱۸ سالگی خودکشی کرد .
همش به من‌میگفت بچه رو داری نابود میکنی
من گرشا رو بردم کلاس خلاقیت نوشتن که هم سن و سالاش و ببینه
از طرفی خوب هم صحبت نمیکرد دیر زبون باز کرد
میگفتم برای راه افتادن باید بره پیش بچه ها و دوست پیدا کنه . حالا تمام این مسکلات تا حدودی تو یه ترم کلاس خلاقیت حل شده
گرشا دوست پیدا کرده اسم دوستاشو میدونه حرف زدنش خیلی بهتر شده و افسردگی اون دوران و من نمیبینم
ولی مشکلات دیگه ای دارم
در هفته دو جلسه کلاس ۱ساعت و نیم داره
مربیش میگه باید یه خوراکی بیاره یا لقمه یا میوه 😔تا حالا چیزایی گذاشتم که الرژی داره بهش ولی با سیتیریزین و اینا کنترلش کردم ولی کم اوردم دیگه
میوه هیچی نمیتونه بخوره با سیب و موز و گلابی که گاهی میدم هم مشکل داره
جدیدا خیلی رفلاکس میشه و دائم داره اب دهنشو قورت میده . به خدا کم اوردم فردا کلاس داره مثل همیشه که روز قیلش کلاس داره زانوی غم بغل گرفتم