۳ پاسخ

خدا حفظش کنه عزیزم 🌹😍

خداحفطش کنه چه عکس قشنگی من عاشق بابونم

خدانگهدارش باشه

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
سلام یه سوال دارم خدایی تا الان این همه تاپیک نوشتم کیا همراه با من خوندن؟یا ده تا یکی خوندید؟بچه ها بخدا تمام مطالب همشون به هم مرتبطه خیلی از سوالاتتون رو قبلا توضیحات داده شده در موردش کامل گفته شده از بازی کردن بگیر تا نحوه رفتار با بچه ها و حتی کمک به مستقل شدنشون .و اینکه میگید داد می‌زنید شما دارید اوضاع رو بدتر میکنید بیشتر بچه رو عصبی میکنید اونم در جواب داد شما بدتر میکنه اول از همه باید به خودتون کمک کنید اول باید خودتون رو آروم کنید بعد برید سراغ بچه یادتونه گفتم که اگر شما عصبی هستید اگز شما استرس دارید و پرخاشگر هستید یا اضطراب دارید انتظار یه بچه آروم نداشته باشید چون تمام این ها به بچه منتقل میشه بارها خواهش کردم بخونید درست چون من خودمم بلد نیستم با صحبت های خانم آقایی یاد گرفتم .خدایی اگر جای من بودید چند ماه تو یه شبانه روز فقط دو سه ساعت میخوابیدید حالتون چطور بود؟فکر می‌کنید شوخی میکنم؟تازه انرژی داشته باشم برای مهراب انرژی برای شوهرم داشته باشم مهراب رو بیرون ببرم به غذا و همه چیزش برسم حتما میگید تو خیلی بچت آرومه نه اتفاقا خیلی شیطونه بی قراری و گریه و تمام رفتارهای بچه های دیگه هم داره ولی من الان چند ماهه دارم آموزش خانم آقایی رو بارها بارها گوش میدم و طبق اونا پیش میرم و خیلی بهم کمک کرده آروم شدم جوش نمیارم و درست برخورد میکنم و صبوری میکنم بازی می‌کنم باهاش مهراب در روز یه ربع خودش بازی میکنه چون بهش یاد دادم یه موقعی بوده مجبور شدم داد زدم میگم یه موقعی نه همیشه شوهرم نیست و خودم دست تنهام دمه دستشویی گریه نمیکنه چون باهاش انواع بازی هارو کردم باهاش حرف زدم که من میرم برمیگردم .
مامان گل پسر مامان گل پسر ۱ سالگی
از دست یچم عاصیم
گاهی فکر میکنم بد ترین بچه ای که میشد داشته باشمو خدا داده بهم
غذا نمیخوره
درست نمیخوابه
برا لباس عوض کردن یا پوشک عوض کردن یا حتی شستنش یه قشقرقی به پا میکنه انگار دارم شکنجش میدم
یک دقیقه نه یک ثانیه حتی برا خودش نیست
صبحا چشماش که باز میشه دهنشم باهاش باز میشه
عذاب الهیه انگار برام
دیگه بریدم از دستش
نه داد زدم سرش ، نه کوچکترین بدرفتاری یا حتی کم صبری کردم، نه دعوا کردیم جلوش ، همه زورمو زدم محبت بدم بهش اعتماد به نفس بدم ، نمیفهمم چرا اینجوری شده و روز به روز داره بدتر میشه
هیییییچ بچه ای رو ندیدم به بدقلقی و نقنقو بودن بچه من
پیرم کرده
خسته شدم دیگه بریدم
نمیدونم دیگه چیکارش کنم ، نه خواب دارم نه زندگی دارم ، فقط نفس نفس میزنم از دستش ، شبا بالا میارم از خستگی و بی خوابی ، روزا دائم تهوع دارم دیگه، حتی نمیزاره یه چیزی کوفتم کنم ، اه اه اه
خستم ازش به معنای واقعی خستم
بعد به خاطر همه این حسا از خودم بدم میاد ، منی که تا الان همه تلاشمو کردم مامان خوبی باشم براش ، چون میدونستم بچه از من و آرامشم حالش خوب میشه ، ولی این انگار با همه بچه ها فرق داره ، بدترینه به قرآن ، یه ذره چیز مثبت نداره ادم دلش خوش باشه بگه من دارم تلاش میکنم پاره میشم ، صبوری میکنم ، شادم براش ، ایییین همه بازی جدید براش اختراع میکنم، کلی اسباب‌بازی ، پارک ، خانه بازی هممممه جا
انگار نه انگار
خستم به قران چرا این بچه همچینه اخه اه