"پارت۲"

فردا صبح ساعت6ونیم بیدار شدم و ارایش کردم و حاضر اماده ساعت7ونیم مامانم اینا و شوهرم بیدارشدن و راهی بیمارستان شدیم که باید ساعت 8بستری میشدم، رسیدم بیمارستان و پرونده تشکیل دادیم و لباس بیمارستان رو پوشیدم راهی شدم واسه بستری..
روی تخت پارچه های مخصوص رو گذاشتن و بعدش اومدن واسه وصل کردن سوند، بتادین زدن و بعدش سوند رو گذاشتن، یکم سوزش داشت ولی اصلا اونقدری درد نداشت و ترسناک نبود، سرم وصل کردن و فشارمو گرفتن بعد از نصف سرم اومدن گفتن حاضر شو بریم اتاق عمل....

۲ پاسخ

بعد اینکه سوند زدن تا بیان ببرنت تنها بودی ؟؟؟ نمیزارن کسی پیش آدم باشه

ایشالا بسلامتی مراحل پر استرسی هست منم خیلی استرس دارم و میترسم خداکنه ب خوشی تموم بشه آخرش بگم اونقدرم هم ترسناک نبود ک فک میکردم

مقالات مرتبط

نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه صحیح خوابیدن بعد از عمل سزارین
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
آماده کردن فرزند اول برای فرزند دوم در طول بارداری
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت های بعد از سزارین - نکات مهم تغذیه، دارو و ورزش
رفتار با کودک حاضرجواب
رفتار مناسب با کودک حاضر جواب

سوال های مرتبط

مامان هامین🥺😍 مامان هامین🥺😍 ۸ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
پارت۱

جمعه صب رفتم برای تشکیل پرونده ازم ان اس تی ، فشار گرفتن انژیوکت و سرم وصل کردن.
همراهمم فرستادن برای تشکیل پرونده بعدش النگوهام گفتن باید دربیاری یا ببری که من بریدم.
لباس بیمارستان پوشیدم.
بعد اومدن سوند وصل کردن که وصل کردنش درد نداشت فقط یخورده بعدش حس سوزش داری ک خپ هی ادرار خارج میشه انگاری همش داری ادرار میکنی.
بعدشم بردنم‌اتاق عمل...
مشاهده ۲ پاسخ
مامان کایان🩵👶🏻 مامان کایان🩵👶🏻 ۱ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت اول✨

روز جمعه ۵:۳۰ دیقه صبح بیمارستان بودم تا رفتم مدارکامو گرفتن فرم بستری رو پر کردن رفتم بلوک زایمان لباسامو عوض کردم و هرچیز فلزی بهم بود گفتن در بیار مثل گوشواره پرسینگ و…. دیگه سرم بهم وصل کردن و ان اس تی گرفتن بعدش که دکترم رسید بیمارستان رفته بود اتاق عمل اومدن برام سوند وصل کردن از نظر من سوند اصلا خودتو شل نگهداری هیچ دردی نداره و اینکه حتما حتما حتما تاکید کنید به پرستارتون که ژل لیدوکایین زیاد بزنه بعد وصل کنه که بعده ها مشکلی برای مثانه پیش نیاد فقط بعدش یکم سوزش میگیری اونم چیزی نیست اصلا سریع یادت میره بعد که سوند رو وصل کردن بلافاصله رفتیم اتاق عمل
مشاهده ۵ پاسخ
مامان نورا مامان نورا ۷ ماهگی
تقریبا ساعت ۱۰ رسیدم بیمارستان کارای بستری رو انجام دادیم ازم آزمایش خون گرفتن و سوند گذاشتن که اولش یکم سوزش داشت بعدش بهتر شد رفتم رو تخت که ساعت ۱۱:۵۰ دکترم اومد بردنم اتاق عمل رو تخت نشستم سرمو کامل پایین گرفتن دستامم گذاشتن روی پاهام دکتر آمپول بیحسی رو زد اصلا درد نداشت یکم سوخت و همونجا دراز کشیدم چند دقیقه بعد دکتر شروع کرد ولی من اذیت شدم و حس میکردم همه چیزو به همین دلیل برام خواب مصنوعی زدن دیگه هیچی نفهمیدم تا صدای گریه بچم اومد و بیدار شدم
مشاهده ۲ پاسخ
مامان آرسام مامان آرسام ۷ ماهگی
سلام خانما منم زایمان کردم بیمارستان ثامن دکترم لیدا تکلو بود اختیاری بودم یعنی اتاق عمل آمپول به کمر میزنن واسه بی حسی همه چی عالی خداییش یعنی سرم وصل کردن بیشتر درد داشت تا به کمر
سوند هم می‌خاستم برم اتاق عمل وصل کردن بعدش بی حس شدم دیگ اصلأ درد نداشت
فقط ماساژ شکم چند دفعه آخر که بی حسی تموم میشه انجام میدن درد داره یکم
فقط من یکساعت اول یکم درد داشتم که اومدن مسکن و شیاف گذاشتن خداروشکر خیلی خوب شدم
مشاهده ۲۲ پاسخ
مامان آرسام مامان آرسام ۷ ماهگی
سلام خانما منم زایمان کردم بیمارستان ثامن دکترم لیدا تکلو بود اختیاری بودم یعنی اتاق عمل آمپول به کمر میزنن واسه بی حسی همه چی عالی خداییش یعنی سرم وصل کردن بیشتر درد داشت تا به کمر
سوند هم می‌خاستم برم اتاق عمل وصل کردن بعدش بی حس شدم دیگ اصلأ درد نداشت
فقط ماساژ شکم چند دفعه آخر که بی حسی تموم میشه انجام میدن درد داره یکم
فقط من یکساعت اول یکم درد داشتم که اومدن مسکن و شیاف گذاشتن خداروشکر خیلی خوب شدم
مشاهده ۲۲ پاسخ
مامان حامی مامان حامی ۲ ماهگی
تجربه سزارینم پارت اول
اول توروخدا دعا کنید عوارضی نیاد سراغم و زود سر پا بشم
من چند روز پیش یهویی غروب رفتم نامه سزارین گرفتم نامه داد واسه فردا صبح وقت داد
صبح زود رفتم بیمارستان ساعت ۷ تا ۸ و نیم اینا کارهای بستری طول کشید
یکم استرس هم داشتم و هر لحظه بیشتر شد
چندتا مریض دیگه بود ولی به من زودتر گفتن بیا تو اتاق واسه سوند و ....
آنقدر ترسیده بودم که حد نداشت
با صلوات و .... رو تخت خوابیدم
خدمه آورد با ژیلت دوباره جای عمل رو شیو کرد خودم شب قبل شیو کرده بودم
بعدش اومدن سرم وصل کردن نوار قلب گرفتن خون گرفتن و.... اینقدر طولش دادن که میگفتم چرا نمیان سراغ من
و چند بار هم چرت زدم ساعت ۱۱ و نیم اینا بود اومدن واسه گذاشتن سوند
شنیده بودم درد داره بخاطر همین میترسیدم
یه عالمه بتادین ریختن بعد سوند گذاشتن نمیگم راحت بود نه میگم سخت بود کسی که بتونه خودشو شل کنه واسش مثل آب خوردنه من نمیتونستم با این حال وحشتناک نبود اصلا
ولی با همون سوند گفت راه برو بیا رو ویلچر خیلی حس یجوری داشت انگار یچیزی ازت آویزونه یه مدلی ها
خلاصه راهی اتاق عمل شدیم
مشاهده ۴ پاسخ
مامان علیسان جانم🩵👶🏻 مامان علیسان جانم🩵👶🏻 ۲ ماهگی
خانوما
بگم تا اینجای کار چیشد
رسیدم کارای بستری اینا انجام شد
علی الحساب سی تومن گرفتن
من فیلم بردار برا اتاق عمل و پمپ دردم خواستم
اومدم بخش زایمان
النگوهامو بریدن☹️
لباس دادن پوشیدم
اومدن سرم وصل کردن
سوند وصل کردن
وصل کردن سوند اصلا درد نداره فقد باید شل کنی منتهی خیییلی احساس سوزش داره 🤦🏻‍♀️همش حس سوزش دارم ک گفتن بی حس کنن دیگه نمیفهمم
ان اس تی گرفتن
الانم منتظرم برم اتاق عمل
دعام کنیییین♥️


ساعت ۱۸:۳۳ جمعه ۱۱مهر ۱۴۰۴
مشاهده ۲۳ پاسخ
مامان نیهاد مامان نیهاد ۳ ماهگی
#تجربه_زایمان
پارت دوم
صبح اول رفتم آزمایش خون دادم برای بند ناف رویان و بعدش اومدم ۶ بیمارستان. اول پذیرش یه سری موارد را امضا کردیم و بعدش من رفتم زایشگاه لباسمو عوض کردم پرونده تشکیل دادن برام و فشار اینا گرفتن. همون لحظه اول سرم برام زدن و سوند هم گذاشتن که اصلا درا نداشت و سریع گذاشتن
فقط بعدش یکم حس ادرار داشتم که می گفتن طبیعیه.
مشاهده ۳ پاسخ
مامان پسریم مامان پسریم ۶ ماهگی
تجربه سزارین #پارت یک
ساعت 8 طبق دستور دکتر رفتیم بیمارستان کارای بستری و کردیم آزمایش خون دادم بیمارستان آرتا رفتیم بالا ان اس تی گرفتن لباس دادن عوض کردم بعد اومدن سوند وصل کنن ببرن اتاق عمل، هیچ آثاری از ترس تو وجودم نبود فقط هیجان سوند و وصل کردن درد آنچنانی نداشت یکم سوزش که قابل تحمل بود رفتیم اتاق عمل من حالت تهوع شدید داشتم بخاطر گشنگی اونجا به دکتر بیهوشی گفتم گفت آمپول میزنیم اومد آمپول بی حسی و زد که واقعا هیچی حس نکردم
مشاهده ۳ پاسخ
مامان مهندسِ بقیع💚 مامان مهندسِ بقیع💚 ۷ ماهگی
شنیده بودم مامانا اینجا ازشب قبل عمل چیزی نمیخورن
من ساعت شش صبح بخاطر اینکه قندم نیفته فقط یه دونه خرما گذاشتم دهنم و خوردم
ساعت ۸ رسیدیم بیمارستان سیدالشهدا تریاژ مامایی و رفتم واسهnst
فشارم چک شد و پرونده تشکیل دادم و رفتم اتاق زایمان
اتاق زایمان که رفتم خیلی رفتارشون خوب بود و مهربون بودن
رگمو گرفتن و چند تا سرم زدن
ربع ساعت قبل عمل اومدن واسه سوند زدن
میدونید من از لحظه گذاشتن سوند برای خودم غول ساخته بودم ولی فکر میکردم درد سوند فقط همون لحظه گذاشته بعدش همه چی عادی میشه و‌..
در صورتی که وقتی سوند رو واسم گذاشتن اصلا درد نداشتم
بعد از گذاشتنش حس میکردم یه وزنه ۵۰ کیلویی به واژنم وصل کردن و از سوزش زیاد اشکم در اومد همه ماما ها فکر میکردن فشارخونم بالاست چون صورتم سرخِ سرخ شده بود از فشار سوند
مشاهده ۵ پاسخ
مامان حلما🎀🩷 مامان حلما🎀🩷 ۳ ماهگی
پارت دوم سزارین من🫧💛
بلاخره انقدر به دکتر زنگ زدن جواب داد قضیه رو بهش گفتن اونم گفت ۱۰دقیقه دیگه خودشو میرسونه و به پرستارا گفت اماده اتاق عملش کنید تا من میرسم اماده باشه.سریع بهم اکسیژن وصل کرد و امدن سوند وصل کنن اصلا سوند وصل کردن درد نداشت من خیلی شنیدم میگفتن درد داره میترسیدم ولی اصلا درد نداشت بعدش فقط یذره سوزش امد بعدش دیگه هیچی.لباس هامو پوشیدمو منو گذاشتن رو ویلچر و بردن اتاق عمل وقتی اتاق عمل رو دیدم خیلی ترسیدم و استرس گرفتم دلم داشت کنده میشد میخواستم بگم نمیخوام زایمان کنم منو نبرید داخل ولی چاره ایی نداشتم دکتر بی هوشی امد منو بردن روی تخت با کمک همکارش سوزن و زدن سوزنش درد داشت و یکمم سوزش .بعد سوزن سریع منو خوابوندن رو تخت همون لحظه پاهام داغ شد و بدنم سِر شد.بقیه پرستارا امدن دوتا رگ گرفتن و سرم بهم وصل کرد با دستگاه فشار و اکسیژن و چیزای دیگه که اسمشون رو نمیدونم که دیدم دکترم امد جلومو یه پرده زدن من از بس استرس داشتم اصلا حالم خوب نبود داشتم سکته میکردم از بس میترسیدم.حرکت دستای دکتر و حس میکردم
مشاهده ۰ پاسخ
مامان صدرا مامان صدرا ۷ ماهگی
خانما من میخوام بعد از یک ماه تجربه سزارین مو بگم چقد سخت گذشت #پارت_اول به من ۱۷ اردیبهشت من رفتم بیمارستان بستری بشم که ۱۸ عمل بشم رفتم بیمارستان کار های بستری و انجام دادیم و اومدن ازمایش خون گرفتن و انژیوکت هم بهم وصل کردن تمام سنو و ازمایشا رو هم چک کردن نوار قلب پسرمم گرفتن دیگه خوابیدم تا روز موعود😍 تقریبا ساعت ۱۰ و نیم صبح بود اومدن دنبالم بردنم اتاق عمل وقتی وارد اتاق عمل شدم از شدت استرس میخواستم غش کنم ولی کادر اتاق عمل واقعا مهربون بودن باهام صحبت کردن استرسم کم شد سوند و بهم وصل کردن اصلا حس نکردم دیگه دکتر بیهوشی اومد کمرم و شکممو کامل بتادین زدن بهم گفت شونتو بنداز پایین تکون هم اصلا نخور امپول بی حسی اصلا درد نداشت من احساس نکردم دیگه پرده رو هم کشیدن جلو صورتم
مشاهده ۰ پاسخ
مامان مامان جون مامان مامان جون ۱ ماهگی
تجربه سزارین من
۲۴ابان
ساعت ۵صبح راهی بیمارستان شدیم از شبم نخوابیده بودم از استرس رسیدیم بیمارستان و یک ساعتی طول کشید بستری بشم بعدش یه کیف دادن دستم گفتن باقی وسایلای رو بده همراهت رفتم بخش زایمان و اونجا آزمایش ادرار و خون ازم گرفتن. و پرونده هامو نگا کردن و سوال کردن و آن اس تی گرفتن ازم و لباسامو عوض کردم لباس هامو کفشامو گذاشتن کیسه و بردن تحویل همسرم دادن و سوند برام گذاشتن کمی سوزش داشت قابل تحمل بود ولی کلافم کرد عین سوزش ادرار که کلافه میکنه بعد انژوکت هم وصل کردن از تخت پیادم کردن و سوار ویلچر شدم رفتیم به سمت اتاق عمل که یه چند طبقه پایین بود بیرون بخش زایمان همسر و خواهرم بودن خداحافظی کردم و گوشیمو دادم بهشون و کلی گریه نمی دونم چرا حس خاصی بود دستم رو شکمم بود همش تو دلم میگفتم از چند ساعت دیگه بغلمه و تو دلم نیس و گریم می‌اومد رسیدم اتاق عمل و یه پرستار مهربون اومد بالا سرم و کلی سوال پرسید و آرومم کرد تا وقتی که دکترم اومد و دکتر بیهوشی نشستم و سوزن اسپاینال رو زد اصلا درد نداشت حتی از درد انژوکت هم کمتر بود بعد یه داغی تو پام پخش شد و پرده رو کشیدن و کل بدن رو بتادین زدن حس میکردم میزنن و یه کارایی میکنن ولی درد نداشتم
مشاهده ۷ پاسخ
مامان آراد🩵🌈 مامان آراد🩵🌈 ۸ ماهگی
سلامممم دوستان
من اومدم با تجربه زایمان

جمعه ۱۵ فروردین ساعت ۶ صبح بیمارستان آریا رشت
وقتی رسیدم فرم پر کردم
رفتم اتاق تریاژ
لباس عمل پوشیدم سوند وصل کردن (سوند درد نداشت)
بعد ازم آزمایش خون گرفت فشار گرفت همه چی اوکی بود
ساعت ۷ و رب بود رفتم اتاق عمل
اونجا دکتر مهربونم رو دیدم خلاصه
من رو از کمر بی حس کردن ولی واقعا اون آمپول بی حسی لحظات اول حس خفگی به ادم‌میده اما بعدش اوکی بودم
ساعت ۸ ونیم نی نی ما بدنیا اومد بردن شستن و آوردن گذاشتن روی صورتم‌ گرمای صورتش روی صورتم حس خیلی خوبی بود
مشاهده ۱۲ پاسخ
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
خوب بریم سراغ زایمان من
من شب قبل یا چلو گوشت مشتی زدم و از ساعت ۹ دیگه چیزی نخوردم البته ساعت ۱۲ تشنم شد آب خوردم
ساعت پنج و نیم بیدار شدیم و رفتیم بیمارستان همش استرس داشتم ناممو قبول نکنن که کردن خدا رو شکر . رفتیم مدارکو اینا رو اوکی کردیم و یه ساک دادن که توش وسایل بود بعد رفتم بهم لباس دادن و گفتن برو عوض کن
رفتم عوض کردم و بعدش اطلاعات و اینا رو گفتم و اوکی شد رفتم اتاق دراز کشیدم اومدم برا انژوکت وصل کردن و یه سرم وصل کردن
بعدش هم ان اس تی و سوند . سوند اصلا اصلا درد نداشت هیچی نفهمیدم قد آمپول شاید درد داشت . فقط حس میکردم داره میوفته هی میگفتم بهشون میخندیدن میگفتن عادیه نترس نمیوفته😂
بعدش نشستم رو ویلچر بردنم اتاق عمل اونجا هی میگفتم می‌خوام شوهرم بیاد پیشم موقع عمل میگفتن چشم حتماً مگه خارجه😒🤣
مشاهده ۲ پاسخ