تجربه سزارینم پارت اول
اول توروخدا دعا کنید عوارضی نیاد سراغم و زود سر پا بشم
من چند روز پیش یهویی غروب رفتم نامه سزارین گرفتم نامه داد واسه فردا صبح وقت داد
صبح زود رفتم بیمارستان ساعت ۷ تا ۸ و نیم اینا کارهای بستری طول کشید
یکم استرس هم داشتم و هر لحظه بیشتر شد
چندتا مریض دیگه بود ولی به من زودتر گفتن بیا تو اتاق واسه سوند و ....
آنقدر ترسیده بودم که حد نداشت
با صلوات و .... رو تخت خوابیدم
خدمه آورد با ژیلت دوباره جای عمل رو شیو کرد خودم شب قبل شیو کرده بودم
بعدش اومدن سرم وصل کردن نوار قلب گرفتن خون گرفتن و.... اینقدر طولش دادن که میگفتم چرا نمیان سراغ من
و چند بار هم چرت زدم ساعت ۱۱ و نیم اینا بود اومدن واسه گذاشتن سوند
شنیده بودم درد داره بخاطر همین میترسیدم
یه عالمه بتادین ریختن بعد سوند گذاشتن نمیگم راحت بود نه میگم سخت بود کسی که بتونه خودشو شل کنه واسش مثل آب خوردنه من نمیتونستم با این حال وحشتناک نبود اصلا
ولی با همون سوند گفت راه برو بیا رو ویلچر خیلی حس یجوری داشت انگار یچیزی ازت آویزونه یه مدلی ها
خلاصه راهی اتاق عمل شدیم

۴ پاسخ

کدوم بیمارستان زایمان کردید

به سلامتی عزیزم
راحت شدیا🥹🤲
ان شاالله که عوارضی نداره

عزیزم ت زنجان کدوم بیمارستان زایمان کردین

ادامشم بزار 🥺

سوال های مرتبط

مامان جوجولی🐥 مامان جوجولی🐥 روزهای ابتدایی تولد
مامان نيلای 🩷 مامان نيلای 🩷 ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان اول سزارین اختیاری🩵


من تا روز سه شنبه بیاد یعنی مردم و زنده شدم و هر روز کابوس زایمان و اتاق عمل و درد و اینا داشتم و شبش اصلا نخوابیدم و تا صبح فقط کابوس میدیدم و شبشم نمیدونم چرا سردرد شدید گرفتم و این سردرد شدید اصلا نزاشت

بخوابم و بالخره این شب وحشتناک من صبح شد و به دکترم زنگ زدم که میتونم صبحانه بخورم؟ گفت چون از ۱۲ ب بعد بستریت میکنم پس بخور ولی کم بخور منم یه لقمه بربری با چای خوردم که از گشنگی نمیرم

و‌ حالت تهوع نگیرم و ساعت ۱۱ اینا رفتم کلینیک نامه گرفتم و رفتم بستری بشم اونجا دکترم گفت بگو‌ که استفراغ و حالت تهوع داری و حرکات جنینت هم‌ کم شده و تو نامه هم‌ نوشت اینارو بعدش دیگه رفتم و بستری شدم اونجا تو زایشگاه ازمایش و ان اس تی اینا گرفتن کارامو کردن و دکترمم میگفت نگران نباش از ساعت ۲ ب بعد میبرمت اتاق عمل فقط هیچی نخور منم خیلی استرس داشتم و گرسنه هم بودم که بالاخره ساعت ۴ اینا بود گفتن بیا بریم عمل سوند اینا اوردن و گفتن شلوارت دربیار و زود برو
تو تخت تا سوند وصل کنیم من اینقدر استرس سوند داشتم گفتم تورو خدا بزار برم ادرار کنم تا سوزش نداشته باشم اما پرستاره نمیزاشت میگفت تو این کیسه میره دیگه الکی چرا میری دسشویی که من حرفش گوش ندادم و از شدت استرس داشتم میلرزیدم که رفتم تخت و همش بهش میگفتم تورو خدا درد داره زود وصل کن تموم بشه پرستاره هم میگفت زود باش
اونجا منتظرتن…
مامان آقارضا مامان آقارضا ۵ ماهگی
تجربه سزارین

من سرکلاژ بودم و درد رحم داشتم با وجود سرکلاژ معاینه شدم و گفتن نیم سانت باز شدی و اگه بیشتر بشه و باز نکنی ممکنه رحم دور از جون پاره بشه و من تو ۳۷هفته و ۳روز سزارین شدم (سزارین اختیاری)

صبح ساعت ۵:۳۰بیمارستان بودم و خیلی درد داشتم و وقتی بهم سوند وصل کردم به معنای واقعی کلمه داشتم از درد میمردم خیلی برای من سوند سخت بود کارامو کردم و ۵دقیقه مونده به عملاز شدت درد سوند تمام بدنم خیس عرق بودم و دردم وحشتناک تر شده بود ،رفتم تو اتاق عمل و خلاصه سزارین شدم و من پمپ درد هم گرفتم ساعت ۹رفتم اتاق عمل و ساعت ۱۱از ریکاوری زدم بیرون و درد سزارین مثل یه پریودی پر درد بود ولی نه اون حدی که نشه تحمل کرد و هر وقت حس میکردم دردم یکم داره اذیتم میکنه دکمه پمپ درد رو میزدم و برام شدت درد کمتر میشد و خداروشکر پسرمم تو دستگاه نرفت و بعدم ۱۲ساعت بعد عمل گفتن بلندشو راه برو،خلاصه به جز درد سوند که اصلا برام قابل وصف نبود بقیه عمل واسم قابل تحمل بود وذخلاصه که واسه کسایی که مثل من ترس دارن یا از درد طبیعی میترسن من سزارین رو پیشنهاد میدم ان شاءالله دامن اقدامیا سبز بشه و همه ی مامانا بچه هاشون رو صحیح و سلامت بفل بگیرند🥰🤲🏻💐❤️