۱۷ پاسخ

چشام داره در میاد ولی هرکاری میکنم نمیتونم بخوابم

دقیقا عین من

😂❌️منم

چقدر جالبه امشب من داشتم به آرامشی ک داشتیم و قدرشو ندونستیم فکر میکردم خونه آرامش همه چی دم دستمون شاید لازمه گاهی ب خودمون بیایم قدر داشته هارو بدونیم ولی کاش همه تو شرایط سخت هوای همو داشته باشیم

دقیقا با سردرد دارم میمیرم خدا کمکمون کنه،شوهرمم نیست دارم دیوونه میشم😭نگران بچمم،نگران شوهرمم،با اینده ای نامعلوم😭

واییی منم همینطور چطور بخوابیم

دقیقا عین من نشستم فقط نگاش میکنم خیلی معصومن بی‌خبر از همه ی دنیا خوابیدن آدم بغضش میگیره

دقیقا منم همینم

من از استرس معده درد شدید گرفتم معدهم داغون اذیتم میکنه

دقیقا من دیشبم‌نخابیدم

منم وقتی بیداره میگم چرانمیخوابه وقتی میخوابه بالاسرش مشین که چرابیدارنمیشه🤣😭🤦

میگم راسته اف ۳۵ دارن میزنن
خدایا به بچم رحم کن

فقط زمانی که بچه ها میخوابن ما فرصت داریم یکم واسه خودمون زمان بزاریم
من که شبا پسرمو میخوابونم بعد تازه شروع میکنم به گشتن تو فضای مجازی و کتاب خوندن و فیلم دیدن
مخصوصا اگه شوهرم شیفت شب باشه که چه بهتر تا ۸ صبح بیدارم😂🫠

من از استرس دارم میمیرم بچمم بیداره چشام داره در میاد خدایا خودت رحم کن

منم چشام داره می‌ره از خواب ولی نمی‌خوام بخوابم میترسم از خوابیدن🥲

دقیقا😭😭😭

منم خواب به چشمم نمیاد
بالا سر خونمون بود دقیقا
نگرانم
نگران بچم 😓

سوال های مرتبط

مامان ایلیا💚 مامان ایلیا💚 ۵ ماهگی
نمیدونم چند نفر مثل من هستن یا اونایی که نوزاد نارس داشتن این حس منو درک میکنن یا نه ولی من هنوزم وقتی یه خانوم باردار تو خیابون میبینم دلم پرمیکشه واسه روزایی که نتونستم تجربه کنم هنوز وقتی تو گهواره یه مامان عکس از شکم جلو اومده ش گذاشته تو دلم غصه میخورم واسه خودم که چرا هر چقدر منتظر موندم شکمم اونقدی نشد؟من منتظر ترک خوردن شکمم بودم منتظر بودم نتونم جلو پامو ببینم منتظر بودم مثل پنگوئن راه برم منتظر بودم از پادرد و کمردرد بنالم منتظر بودم عکس بارداری بگیرم منتظر بودم لگداش محکم تر شه منتظر بودم از تکون خوردناش فیلمای قشنگی بگیرم منتظر بودم نامه ی سزارین بگیرن منتظر بودم ساک بیمارستان ببندم منتظر بودم از زیر قران رد شم و با خوشحالی برم بیمارستان بچه امو دنیا بیارم منتظر بودم وقتی دنیا اومد بیارنش بذارنش روی سینه ام و ببینمش منتظر بودم منتظر بودم خیلی منتظر بودم ولی منتظر موندم هیچکدوم از انتظارات من به سرانجام نرسید و همیشه در حد آرزو موند خداروشکر خداروشکر به خیر گذشت ولی همیشه حسرت اینکه همه چی میتونست یه جور دیگه واسم بگذره میتونست قشنگ تر واسم بگذره رو دلم می مونه آره رو شکم من یدونه ترک هم نیفتاد چیزی که هم اتاقیام تو بیمارستان بهم میگفتن خوشبحالت ولی من حتی به شکم پراز ترک اونا هم حسودیم میشد!