خدا رو شکر میگنم که دوران پر استرس بارداریم تموم شده و تو این شرایط بچم بغلمه، از ته قلبم ملتمسانه از خدا میخوام همه ی مامانهای باردار به سلامتی کوچولوهاشون رو به دنیا بیارن و بغل کنن و همه کوچولوها از جمله بچه های من تو امنیت و آرامش و صلح باشن لعنت ابدی به ظالمین

۷ پاسخ

من میگم کاش باردار بودم خیالم راحت بود الان که جدا از منه میترسم 🥲 از طرفی نگرانم شیرخشک گیر نیاد

الهی امین دقیقا

ایشالا🤲

الهی آمین☺️

الهی آمین ❤️

خداحفظش کنه ...الهی امین

اره دقیقا

مقالات مرتبط

آموزش‌های جنسی به کودکان
آموزش‌های جنسی به کودکان | تربیت جنسی کودک
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه
غذا دادن به نوزاد از کی شروع میشه ؟
مراقبت از نوزاد تازه متولد شده
نوزاد تازه متولد شده و همه نکات مراقبت از آن
از چه سنی می‌توان به کودک کاکائو داد؟
از چه سنی می‌توان به کودک کاکائو داد؟

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۴ ماهگی
قبلنا خیلی نسبت به مسائل زندگیم حساس بودم وقتی یه مشکلی تو زندگیم پیش میومد خیلی غصه می‌خوردم
از وقتی هامین ب دنیا اومده کمتر نگران مسائل میشم ، همش میگم «خدای هامین همه چیزو درست میکنه»
خدا بخاطر هامین هم که باشه مراقب زندگیمونه
حالا که این اوضاع پیش اومده از خدا بخوایین بخاطر بچه هامونم که شده مراقب ما و کشورمون باشه ، همه چیز به خوبی تموم شه تا استرس ما ماماناهم کمتر شه بتونیم شیر خوب به بچه هامون بدیم و کمتر نگران آینده بچه هامون باشیم 😔
.
.
.
خدای هامین ، خودت مراقب همه چی باش بخاطر هامین 😞


اخه تو خودت خواستی این بچه ها به این دنیا بیان خودتم مراقبشون باش🌈
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان هاکان🐤💙 مامان هاکان🐤💙 ۶ ماهگی
باردار که بودم همش پایین سینم فشار میومد و بعد حرکت نی نی خوب میشد تو دلم میگفتم کاش روزا بگذره و من پاهای نی نی خوشگلمو ببینم که چه شکلیه بعد اینکه به دنیا اومد جورابشو در اوردم پاهای فسقلیشو نگاه کردممم خدایا خودت همه ی بچه هارو سلامت بزار تو بغل مامان باباشون و بچه همه رو نگه دار بچه منممم همینطور خدا دامن همه چشم انتظارو سبز کنه 🥹🧿
قلب من عاشقتمممم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان شاهان🩵 مامان شاهان🩵 ۵ ماهگی
بچم از واکسن دوماهگی به بدبختی شیر می خورد و اعتصاب کرد الان که واکسن چهارماهگی رو دادم باز دوباره همونجور شیر نمی خوره یعنی هر وقت اینکار رو میکنه من قلبم وایمیسه که ای خدا چکار کنم 😭من نمی دونم بچه های الان این ادا اطفالا رو از کجا بلدن 😭خب بچه جان شیرت رو چرا نمی خوری بدون شیر چطور میشه ادامه داد😭خدا خودش حافظ همه بچه ها باشه
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
ای خدا هیچکی را با بچه اش امتحان نکن
از روزی که بچه ام به دنیا اومده یه بار از ته دل نخندیم ولی از رحمت خدا نا امید نمیشم
خانوما تولده امام رضا توروخدا بعد از خوندن این متن یه صلوات برای سلامتی بچه ام بفرستید
قلبش سوراخ داره میگن باید عمل قلب باز بشه 😭😭😭😭
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۴ ماهگی
خانوما من بچمو باید ببرم دکتر و ۳ ساعت راهه‌‌‌...بچم تو ماشین خیلی بی قراره...عادت کرده به خونه .....چیکار کنم تو رو خدا از استرس بغضی شدم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مامان سلینا مامان مامان سلینا ۶ ماهگی
هر وقت از خدا خواستم کمکم کنه تا بچم شیر بخوره خدا زده تو سرم بدتر شده 😞😞😞😞😞😞خدا هم انگار تو این دنیا با هام لج
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان فاطمه آلاجانم🩷 مامان فاطمه آلاجانم🩷 ۴ ماهگی
به دست های کوچک دخترم که نگاه میکنم ، وقتی با هر صدا می‌پره ، قلب خودم که داره تند تند میزنه و نمی‌دونم که دخترم رو بغلم کنم اما کجا برم ، اما همش یاد یه چیز میفتم مادر و بچه های فلسطینی چی میکشن ،
اینکه آیا واقعا تا صبح بچشون تو بغلشون میمونه یا نه .
لعنت خدا بر قوم ظالمین
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان یاس مامان یاس ۶ ماهگی
وااای که نگم یه حس عجیبیه تازه دارم میفهمم حس یه مادر به بچه اش چطوریه یعنی دارم دخترم رو با چشام میبینم چه چطور داره بزرگ میشه تازگیا یه کارایی میکنه داره بزرگ میشه 🥺❤️‍🩹❤️‍🩹🙃🙃🙃❤️🥹🥹واقعااا یه حرکاتی در میاره دارم حس میکنم کم کم داره میفهمه حرف میزنه بازی میکنه برای اولین میبینم که با پاش بازی کنه میخنده از ته قلبش اولن میخوام بگم انشاءالله کسی که محتاج بچه هست و میخواد باردار بشه و بچه به دنیا بیاره براشون دعا میکنم از ته قلبم وااقعا انشاءالله که همه مادر بشن و این حسو ببینن و تجربه کنن الهی امییین و دومن که انشاءالله قلب یه مادر همیشه بچه شو سالم و خوش ببینه و محروم نکنه ازش خدااایا 😔❤️❤️❤️👌👌👌🤲🤲🤲از ته قلبم دعاست
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان هامین مامان هامین ۶ ماهگی
میگما جدی این بچه چیه؟در حالی که خودت از خستگی انگار به مغزت و تنت تیر خورده با تموم وجود و با عشق داری کاراشو انجام میدی براش لالایی میخونی تا بخوابه،من و همه کسایی که به سختی بچه دار شدیم این روزا آرزوهامونو داریم زندگی میکنیم از خدا میخوام تمووم کسایی که منتظر بچن یه روزی صب با گریه یه جوجه کوچولو از خواب بیدار شن،از خدا میخوام هیچ بچه ای هییییچ بچه ای مریض نشه یه خاار تو پاشون نره،بچه ها معصوم ترین موجود جهانن👶❤️
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ ماهگی
واقعا به این حدیث خیلی ایمان آوردم دو‌نعمت همیشه ناشناخته اند سلامتی و امنیت بخدا از استرس شکمم درد داره خوابم میاد میترسم بخوابم خدایا به حق امیرالمومنین وطنم تو این مبارزه پیروز و سربلند باشه الهی آمین
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان سلما وفندوق مامان سلما وفندوق ۶ ماهگی
خدایا خودت پناه نور های زندگیم پناه دردونه های من باش 😍🤲🏻🥰💋🥺🥹
من قربونتون بشم عشق های مامان که شدین همه ی زندگیم روز به روز بزرگتر میشین ومن با دبدن شما روزی هزاران بار خدا رو شکر میکنم مرسی که اومدین شدین همه ی زندگی من 🥺🥹🥹🥰😍😍😍😍🫀❤️‍🔥❤️‍🔥مامان عاشقتونه
سلما 🫀امیر حسین
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ماهسو🎀 مامان ماهسو🎀 ۷ ماهگی
من چقدر خوشبختم ک تو رو دارم جانه مادر😍
روزت مبارک دردونه ی خونه
انشا الله دامن همه ی کسایی ک نینی میخان سبز بشه به زودیه زود و مامانایی م تو دلشون نینی دارن به سلامتی و دل خوش،پاره تنشون و به آغوش بگیرن🌱🙏🏻
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان کارون مامان کارون ۶ ماهگی
دوستان بچه های هم ماه من طبیعیه که به جاهای غریبه واکنش نشون بدن و گریه کنن یا به ادم ها واکنش منفی داشته باشن ولی تو خونه خیلی پرانرژی باشن؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آیین مامان آیین ۶ ماهگی
سلام مامان گلی ها
آزمایش فاویسم (حساسیت به باقالی) رو باید جداگانه رفت انجام داد یا از همه ی بچه ها میگیرن بعد به دنیا اومدنشون؟
باید حتما انجام داد؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان افـــرا🩷🎀 مامان افـــرا🩷🎀 ۶ ماهگی
شب اولی که زایمان کردم رو هیچوقت یادم نمیره
یه حس عجیب بود تا
شب قبل تو شکمم تکون میخورد خودشو سفت می‌کرد
ولی امشب دیگه نه
شکمم خالی بود و خودش کنارم
انگار بدنم عادت کرده بود بهش همه وجودم غریبی می‌کرد غریبی ک توش افتخار داشت انگار قلبم ریه‌هام رحمم همه وجودم بهم می‌گفتن ما کارمونو انجام دادیم امانتیت رو به نحو احسنت نگه داشتیم
قلبم تا شب قلبش محکم می‌زد جوری که خودم حس میکردم تکونم میده خب داشت به دونفر واسه حیات کمک میکرد
ولی اون شب آروم می‌زد از آرامش وجودش اون شب
اعضا بدنم حس اینو داشت ک انگار یه مهمون پر زحمت اومده بود نه ماه مونده بود همه رو به وجودش عادت داده بود حالا رفته بود
هم خسته بودن از این نه ماه فشار
هم دلتنگ از رفتنش
هم مغرور بخاطر تواناییشون
وقتی اون شب تو بیمارستان به رسم عادت دستمو گذاشتم رو شکمم که با حس کردنش بخوابم
شکمی ک پوستش شل شده بود و کوچیک و بی حس قلبی که تند نمی‌زد نفسی که تنگ نبود اینا همه بهم فهموند که تموم شد این نه ماه ماموریت اعضا بدنم تموم شد حالا هم غریبن هم دلتنگن هم خسته

خدایا شکرت که مسبب تموم این اتفاقات خودتی
خیلیا چشم انتظارن خدا به دل اوناهم نگاه کن❤️
مشاهده ۹ پاسخ دیگر