نشسته بودیم تلویزیون میدیدیم یهو یه صدای وحشتناک اومد دوویدیم رفتیم نگاه کردیم یه سری موشک تو ایمون داشتن میومدن
ترسیده بودم هی به همسر میگفتم من میترسم نمیتونم تحمل کنم
لیا بمن میگفت نترس جیگر من پیشتم
واااای اصلا دلم ضعف رفت از حرفش
فسسقل تو کی انقدر بزرگ شدی که بمن دلداری میدی ارومم میکن
خدایا به ما و همه مردم ارامش بدهی

تصویر
۱۶ پاسخ

میگن نگید این چیزارو
لوکیشن شما رو خیلی راحت درمیارن
میفهمن موشکها از کجا ها ارسال میشه

دوشبه کلی موشک ردو بدل میشه الان از بالای خونه ماهم میره ولی خداروشکر اکثرا مهار میشن اونایی هم که میخورن از خوده ایرانه که خائنانی هستن که با اسرائیل هم دستن وازاینجا میزنن خداروشکر پدافندها همشون رو مهار میکنن نگران نباشید ما پیروزیم این استرس ها اصلا چیزی رو حل نمیکنه

منم هربار ک گریه میکنم دخترم میاد دلداریم میده نازم میکنه میبوستم. مثل یه مادر.با اینکه ۲ سالشه فقط
میاد میگه گریه کردی؟؟ گریه نکن نانازم. عزیزم. زیاد دوستت دارم. اشکامو تندتند پاک میکنه اصلا غش میکنم واسش

عزیززممم چقدرنازه بچه هامون بزرگ شدندوماهنوزاوناروبه چشم ی بچه میبینم خداهمه بچه هاروحفظ کنه🥹🥹

حالا شوهر من دیشب گفتم میترسم جلو مادرم و خواهرم هررررررچی از دهنش در اومد بهم گفت رفت خونه خودمون منم دیگه ن بهش زنگ زدم ن پیام دادم بره ب درک

راست میگه بچه

خبرا را داری

الهی بگردم جوجه ♥️😍
خدا حفظش کنه
بچه های الان نترسنننن😍😍😍♥️♥️♥️

نسل اینا با ما خیلی فرق می‌کنه😂

ولی دختر من گفت مامان امشب چه شب بدیه از موشک بدم میاد هرچی سعی کردم نفهمه نمیشه

هواگرمه نمیشه تو‌ خونه خوابید اومدیم پشت بوم خونمون هم نزدیک فرودگاه و پایگاه شکاریه خداروشکر هیچی نیست

منم بزرگ شدن بچمو وقتی دیدم ک تصادف کردیم میومد دلداری میداد بهم

😂😂😂😂😂
دخترا زودبزرگ میشن

یعنی شیراز زدن ؟

کدوم طرفی؟؟؟

اره داره تی وی میگه دور دوم عملیات شروع شده

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
تلویزیون دیدن کودک
تلویزیون دیدن کودک | مزایا و معایب تلویزیون برای کودکان
کتاب خواندن برای کودک از بارداری
کتاب خواندن برای کودک از بارداری

سوال های مرتبط

مامان باراد مامان باراد ۳ سالگی
ما فعلا توى شنا به اين مرحله رسيديم 😄
خيلى خوشحالم كه خودش دوست داره و بهش خوش ميگذره. امروز ديگه كلاس مستقلش شروع شد و من توى آب نرفتم. با دو تا ديگه از مامانا بيرون استخر نشسته بوديم ( تا جلسه پيش خودمون هم ميرفتيم تو آب). بعد فكر كنين براى ٣ تا بچه يه مربى توى آب بود و يه ناجى هم بيرون. بچه ها هم بازوبند داشتن. يعنى كاملا شرايط ايمن و ايده آل. ولى من ميديدم كه اون دو تا مامان خيلى نگران بودن و دائم به بچه هاشون تذكر ميدادن كه تنها نپر، نكن، پا بزن، آب نخور، خطرناكه …. و هزار جور استرس و ترس منتقل ميكردن به اين بچه ها. ديگه واقعا تحملم تموم شد و گفتم چرا انقدر نگرانيد ؟؟؟ بچه ها به شما نگاه ميكنن وقتى نگرانى ببينن اعتماد به نفسشون كم ميشه و ياد نميگيرن 😤😤
من خودم يه عمر با همين ترسا و تذكرا بزرگ شدم ، چوبش رو هم خوردم خيلى جاها . براى همين هميشه حواسم هست اگه ترس و اضطرابى تو وجود خودم هست به باراد منتقل نكنم تا جايى كه بتونم 🥲
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان لیا 💞 مامان لیا 💞 ۳ سالگی
سلام
در چه حالین مامانا
من اصلا این روزا دست و دلم به کاری نمیره
انگار بلاتکلیف و سردرگمم
همه چیم قطع شده و فقط گهواره رو دارم
دوست دارم الان چشمام ببندم یهو با سرعت نور بریم به دو هفته دیگه
حداقل اونموقع تا حدی تکلیفمون مشخصه و از این سردرگمی درمیایم
یا حداقل بریم تو یه روستای سرسبز و خوش و اب و هوا و دور از همه این اتفاقا ادم مشغول روزمرگی بشیم
باورم نمیشه چهار روزه تو جنگیم
نمیدونم واسه شما چجوریه ولی اصلا برای من قابل باور نیست این وضعیت
یجوریه واسم
شاید چون مثل تهران تو دلش نیستیم قابل باور نیست
فقط امیدوارم خدا هرچی که به صلاحمونه به بهترین شکل تقدیرمون قرار بده و همه مردم به ارامش برسن
دیگه هیچوقت تو این تنش ها قرار نگیریم
مشاهده ۳۲ پاسخ دیگر
مامان شاهان مامان شاهان ۵ ماهگی
خانما توروخدا اگه میدونید راهنماییم کنید دخترم با گریه یهو استفراغ کرد رو تشکش بردمش دستشویی که قشنگ استفراغ کنه اومد خوابید دوباره استفراغ کرد خیلی میترسم اولین باره استفراغ کرده دیشب رفتیم مهمونی سگ داشتن اونجا هی سگه میومد تو خونه راه میرفت دخترمم چن بار دست زد بهش منم اصلا حواسم نبود دستشو بشورم چون خودم میترسیدم از سگ تا سگه میومد من فرار میکردم ندیدم که دست بزنه شوهرم دیده بود اونم نشسته دستشو یعنی ممکنه بخاطره اون باشه؟
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 🩷 الینا🩷 مامان 🩷 الینا🩷 ۳ سالگی
سلام. چند روزی میشه که دخترم شبا تو خواب جیغ وحشتناک میزنه.
هی صداش میکنم بغلش میکنم بوسش میکنم تا بیدار میشه شروع میکنه گریه کردن. میگه خواب گربه دیدم. بعد در طول روز همش تو خونه می‌ترسه چسبیده به من حتی تنها اتاقش هم نمیره. میگه یکی تو خونمونه هی میاد به من چشمک میزنه. هی صدام میکنه... منم میترسم از این حرفاش. شبا بالای سرش قرآن میزارم. آیه الکرسی میخونم. و آن یکاد گذاشتم تو بالشتش. هر چقد بهش توضیح میدم ترس معنی نداره ولی نمیدونم چرا اینجوری شده. اصلا نمیدونم چکار کنم درست بشه؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان سلوا مامان سلوا ۳ سالگی
سلام عزیزان من هفته 10 بارداریم دیروز رفتم آرایشگاه و بعدش داخل ماشین چندساعتی نشسته بودم از دیشب یه رگ تو لگنم هست که گرفته و راه رفتن و بلند شدنو سخت کرده برام یکمم زیر دلم درد میکنه و ول میکنه!!
مامان مرسا مامان مرسا ۳ سالگی
نفس منه خیلی عزیتم می‌کنه بهانه الکی گریه میکنه میزنم ولی یه عشق خواستی تو دلم بهش دارم که هوش از سرم برده خدایا تو مواظب جیگر مامانش باش
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا ۳ سالگی
مامانهایی که پسر دارید بهم بگید خیلی سخته بزرگ کردنشون؟ من دخترم خیلی شیطون و لجبازه کلی خب در کنارش هم مهربونه هم دلسوزه هم خیلی دقت میکنه به همه چی و همه کس سریع مشکلی باشه سعی میکنه برامون حل کنه،همش الان که باردارم و پسرم هست همش همسرم میترسونه میگه پسر اینجوری نیستا ،سرد و بی عاطفه س😅😅 اصلا خودم از بعد ازدواجم انقد مادرشوهرم سر پسر داشتنش منت سر من گذاشته و هی گفته پسرمو گرفتی و .. (با اینکه من همیشه سکوت کردم و تا تونست هم همسرمو هم منو اذیت کرد و دخترا و داماداشو گذاشت رو سرش و الان دختراش و دامادش کلا سر هم بهش نمیزنن فقط همسر من همیشه کنارشون بوده) یه ترس عجیبی از پسر داشتن دارم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان محمدرضا مامان محمدرضا ۳ سالگی
سلام خانما،تو دستشویی نشسته بودم یهو عطسه کردم ادرار ازم اومد.طبیعیه؟تا حالا اینجورنشده بودم،نکنه افتادگی مثانه گرفتم
مامان کارن مامان کارن ۳ سالگی
مامانای پسر دار توروخدا بیاین ببینم بچه های شما هم خیلی شلوغه؟کارن ققط خرابکاری میکنه یه گوشی داره بااون برنامه میدید برداشته انداخته تو آب. یه بطری مایع دسشویی رو برده ریخته تو دسشویی هی میشورم هی کف می‌کنه تخمه میخوره پوستشو میریزه یه بطری بزرگ روغن مایع که اصلا استفاده نشده بود رو خالی کرده تو سینک بخدا دیگه مغزم کار نمیکنه بدنم کم آورده زیر این همه فشار
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان 💋لیان❤ مامان 💋لیان❤ ۳ سالگی
مامانا چون خیلی موشک میزدم طرف خونه من خیلی ترسیدم تا یه استکان هم بهم میخوره من میپرم خیلی ترسیدم چیکارکنم از بدنم بره این ترس
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان کیان مامان کیان ۳ سالگی
یعنی یه سری از خانومهای ایرانی اگر مرد هر بلایی سرشون بیاره هیزی کنه تجاوز کنه هر کاری کنه فقط زن مشکل دار میبینن مرد رو هم وظیفه اش رو هیزی کردن آلت به دست بودنش میدونن کی میخوان بفهمند تا کی میخوان بلا سرشون بیاد آخرش بگن زن مقصر بوده حالا همشون داغدار الهه هستن مثلا ولی پای حرفاشون بشینی حالت بهم میخوره از نوع تفکر قرون وسطایشون به اون مثلا ورزشکارها حق میدن هر کاری خواستن بکنن دختره هول بوده اونکاره بابا یه ذره فکر کنید آنقدر اکبند نزارید مادرید میخواهید پسر و دختر تو جامعه وارد کنید پسرهاتون طبق افکار پوسیدتون بزرگ نکنید دخترهاتون تو سری خور که تو مقصری اگر اتفاقی افتاد بار نیارید بابا بزارید نسل بعد نسل سالمی باشه
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان پسرم مامان پسرم هفته سی‌ویکم بارداری
سلام دوستان سوال قبلیم پاک شد

میخام اسم پسرمون بزارم آرمان به نظرتون پشیمون نمیشم چند نفر گفتن آراد و آریا بعد من آرمان و دوست دارم یه جوری به دلم نشسته به نظرتون پشیمون نمیشم
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان کارن و سامیار مامان کارن و سامیار ۳ سالگی
سلام بچها یکم ازاحوالاتم بنویسم براتون دیگه کی میخواد این عذاب من تموم شه😮‍💨😮‍💨😮‍💨خستم جسمی وروحیم دیگه بخدا امشب 19شبه بیمارستانم بچه 3سالمو ول میکنم از صبح تاشب اینجام محبتم ازون دریغ شده به خوراکش به تربیتش دیگه ملااز دستم در فته همه اینابه کنار خال بچم معلوم نیس چجوره یه روز خوبه یه روز بد بهتر شده نسبت به روزهای اول فقط نمیدونم چراهیچ گریه نمیکنه یعنی صدای گریه اش نمیاد همه بچهایی که اینجان جیغ دادمیکنن ولی این بیدارکه میشه فقط نگاه میکنه یه نهایتش بی صدا اخم میکنه خیلی نگرانم ازپرستاراپرسیدم میگن فعلا مشخص نیس شاید بخاطر اینه که موقع تولد اکسیژن بهش نرسیده و اینکه آسیبهایی دیده معلوم نیس فعلا مگه دل یه نادر چقد میتونه این همه استرس و دلهره رو تحمل کنه دیگه نزدیکه سکته کنم بخدا 😮‍💨😭😭
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان دختری مامان دختری ۳ سالگی
مامانا اشکم در اومد بخدا واسه بابابچه ام تو زندان الان زنگ زد روز دختربه دخترم تبریک گف دخترم میگف بابازودی بیادلم برات تنگ شده هی باتموم بدی های که به من کرد اما بازم دلم براش سوخت
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان مرسا مامان مرسا ۳ سالگی
مامانا شما چه جوری از بچهای کسی دیگه میان خونتون رفتار میکنید که هر بچه ای بیاد اینقدر عزیت می‌کنه نمیتونم بهشون بگم بشینین اصلا دلم نمیاد خیلی دلم واسه بچها میسوزه ولی مامانای اونا اینجوری نیستم وقتی بچهام برم خونشون سری برای مثلا بچشون میگن چرا بچها میاری تو خونه سری برین بیرون بازی یعنی واقعا رو خونشون حساسن یا بدشون می‌ره بچه ای بره خونشون من هر خوراکی دارم اگه بچه کسی دیگه خونمون باشه اول میدم به اون خیلی داسوزم دست خودم نیست به نظرتونکار من بده ؟؟؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر