۳۳ پاسخ

من میدونم ته این داستان پیروزی به نفع ایران هست ولی اینکه چند وقت قراره این جنگ رو تحمل کنیم یا اینکه نفر بعدی که قراره تو شهرش موشک بزنن ما هستیم یا ن و چقدر طول میکشه بهم حس استرس و ترس و وحشت میده ولی خب چاره نداریم

سلام عزیزم دیگه چه بخوایم چه نه تو جنگیم باید مقاوم باشیم و تا میتونیم قرآن بخونیم و دعا کنیم و امیدوار باشیم و اگه فرد مشکوک دیدیم یا ماشین مشکوک حتما گزارش بدیم بعضی از کارها توسط این خائنین وطن فروش انجام میشه و باعث رعب و وحشت میشه

ایران قهرمانه
ایران پیروز میدانه 💚🤍❤️

ووووای دقیقا حال منم همه .البته حال همه مردم کشورمون همینه.هر شب با استرس میخوابم.انشالله بحق امام زمان زودتری آرامش به کشورمون برگرده و دشمنان سرکوب بشن🙏🙏🙏🙏

منم اصلا دست و دلم به کار نمیرفت این چند روز
اما یکدفعه پاشدم گفتم بیخیال بذار سرم گرم بشه رفتم کارهام رو انجام دادم خیلی بهتره
اولش حال نداری اما وقتی شروع کنی دیگه فعال میشی ذهنتم یکم رها میشه
انشالله خدا کمک کنه به ایران عزبزمون

حال اینروز هممون انگار خابیم همش منتظرم بیدارشم همیشه اینقذ فوبیا جنگ داشتم فک نمیکردم ی درصد هم تجربش کنم

من دلم روشنه احساس میکنم ما پیروزیم

منم تصلا حس و حال تمیز کردن و پختن غذا و ...رو ندارم.خیلی بی انگیزه شدیم

انشاالله

واقعا

منم مثل شمام تهرانم و هر روز بارها و بارها صدا میاد پریشب اونطرف خیابون رو زدن وحشت و مرگ و با چشمای خودم دیدم تابه اون روز درکی از انفجارنداشتم شاید باورت نشه ولی تو این ۷۲ ساعت اخیر من فقط ۷ ساعت خوابیدم ازترس خوابم نمیبره وبیشتر نگران پسرم هستم اگه چیزی شد خودمو بندازم روش حداقل ممکنه چیزیش نشه. ازصدای موتور وماشین میترسم ازهرصدایی که شبیه ترکیدن باشه میترسم روانی شدم

منم دست دلم ب کار نمی رع.ولی ظاهر خونه رو جمع می کنم فقط!
و ساک گذاشتم دم دست اگه ناچارشدیم بریم پناهگاه و مسجدی،جم کنم
فقط امیدم خداست و نظام،تا زودتر کارشون تموم کنن و ب غلط کردن بیفتن حرومیا و خائنای ب کشورم.

من روحو روانم بهم ریخته با هرصدا میپرم نیکان از ترس مدام می‌چسبه بهم
دیشب خونه زندگیمونو ول کردیم پاشدیم اومدیم شهرستان
فقط خداکنه زودتر تموم شه از این شرایط خلاص شیم

سمت ما که تقریبا آرومه،حس و حال شما رو دارم،شما که حق دارید.کاش خواب بود.هرشب کابوس میبینم..
انشاالله به زودی ختم بخیر بشه!!!

ما ديشب از تهران خواستيم بريم شمال در عرض ٨ ساعت ١٦ كيلومتر رفتيم و در نهايت مجبور شديم برگرديم و راهي رو كه ٨ ساعت رفته بوديم ١٦ دقيقه اي برگشتيم راه ها وحشتناك قفل بوده واقعا اگه پياده ميرفتيم زودتر ميرسيديم

دقیقا حال منو گفتی
منم همینطورم 🥲🥲🥲🥲🥲

دقیقا منم همینجوریم انگار توی یه دنیای دیگم

نهایتش سه هفته طول میکشه خداکمک کنه همه سالم باشن داغ نبینن همه استرس دارن

اصلاحوصله یه جاروزدن هم ندارم بخدا

خونه ی ما هم کلا به هم ریخته هست اصلا دست و دلم به هیچ کاری نمیره .با اینکه سمت ما اصلا خبری نیست.

بلا تکلیف.سردرگم پر از اضطراب
خدا خودش به خیر کنه

محسن رضایی دیشب گفت این جنگ تا هفته ها ادامه داره 😔😔😔

دقیقا منم مثل خودتم عزیزم کلا سردرگمم
هنوز نتونستم باور کنم
دست و دلم ب هیچ کاری نمیره😓

تا دوهفته دیگه هم تموم نمیشه

شبو فقط به شوهرم گفتم بریم روستا .انقد شدت صدا زیاد بود حس میکردم دارم سکته میکنم صورتم داره کج میشه .اصلا نخوابیدیم

زندگی ادامه داره مهشید جون پاشو ب انرژی ب کارای روزمره خیاطیت برس ، لباسای خوشکل بدوز ما ذوقشو کنیم

هممون تقریبا همینیم طرف ما نه دیدم نه صداشو شنیدم ولی باهمین عکسا حرفا دلم میریزه 😭فک کنم دیگه همین امروزم تمو شه تا سالها حالم خوب نشه

سلام
سینکم پر از ظرفه...حتی حوصله ندارم ماشین رو خالی کنم ظرف بچینم
دو روزه میخوام جارو بزنم...
وسایل بچه ریز ریز ریخته رو زمین
پریودم شدم داغونم

مردم روانی شدن همینجوری روحیه همه خسته بود از گرانی
فقط جنگش کم بود
الان ۴تا زدن کرمانشاه قلبم دردمیکنه از ترس انقد زدم تو سرم
کل خانه میلرزید همه ریختن بیرون

منم اصلا دست و دلم به کاری نمیره ، چند روزه غذا هم درست و حسابی نپختم ،همش جلو تلویزیون و گوشی ام تا بلکه خبر خوبی بگیرم

اخ اخ خونه توام ک مثل من یه عالمه کار داره😪😪😪

دقیقا منم همینجورم با وجود اینکه دوم تولدم اصلا خوشحال نیستم مثل هر سال همش میگم کاش زودتر این روزا تموم بشه
در ضمن وات سان با فیلتر شکن کار میکنه که حالا واسه شما رو نمیدونم

الهی آمین جنگ چیز خوبی نیست

سوال های مرتبط

مامان باراد مامان باراد ۳ سالگی
ماماناى عزيز من امروز خيلى فكرم درگير شده ، يعنى اتفاقى توى كلاس باراد افتاد كه باعث شد عميق تر بهش فكر كنم. يكى از بچه ها كه با پدرش اومده بود و پدرش هم بسيار آروم و متين هست ، به شدت پرخاشگرى ميكرد. به پدرش لگد ميزد دستش و گاز ميگرفت توى كلاس نميرفت و هر چى پدرش آروم صحبت ميكرد اين بچه بدتر ميكرد. بقيه بچه ها هم در حال ضبط اين صحنه ها🤦🏻‍♀️ يادم افتاد نبايد پدر و مادرش رو قضاوت كنم چون پسر خود من هم چند تا كلمه بد ياد گرفته و ميگه كه اصلا و ابدا در خانواده ما گفته نميشه، از جايى ديگه متاسفانه ياد گرفته و خودتون ميدونين تو اين سن پاك كردن اين حرفا و رفتارا از ذهن بچه ها چقدر سخته. ميخوام بگم ماماناى عزيز صبورتر باشين واقعا رفتارى كه ما با بچه هامون داريم محيطى كه توش پرورش پيدا ميكنن فقط خودشون رو تحت تاثير قرار نميده بلكه به دوستان و اطرافيانشون هم قابل انتقاله🥲. مواظب باشيم همين يه فرياد يا حرف بد از روى عصبانيت اول به بچه خودمون و بعد به بچه ديگه و همينطور جامعه بزرگ و بزرگتر منتقل ميشه. پس بياين آرومتر باشيم با حوصله تر و مودب تر 🤪 نسل بعدى حداقل آرامش و احترام بينشون باشه .
مامان اهورا مامان اهورا ۳ سالگی
پسرم این روزا دیوونم کرده. از سه سالگی به مرور شروع کرد به لجبازی و حرف گوش ندادن هی سعی کردم با بازی درستش کنم ولی الان دیگه به اوج رسونده چند روز سر هرچیز بیخودی گریه و شیون راه میندازه. واقعا میگم بیخودی ها. امروز من رفتم حموم یهو بعد دو دقیقه دیدم خودشو میکوبه به در جیییغ و داد سکته کردم میگم چی شده میگه استیکرم رفته لایه مبل درنمیاد یعنی یه جور زار میزد من گفتم یه بلایی سرش اومده گفتم برو از حموم میام درش میارم من کلا حمام یک ربع هم نمیشه کل تایمو این داشت زار میزد جیغ میزد تا من بیام. اومدم بیرون تو مرز انفجار بودم آنقدر جیغ زدم حس کردم دارم سکته میکنم
مثلاً الان میگم پاشو بریم نون بگیریم برو دستشویی. یهو گیییر که رو لگن توالتم بشینم منم گفتم کثیفه باید بشورمش دفعه بعد بشین روش خیلی دیر به دیر استفاده می‌کنه ازش کلا. وووااای تا لباس تنش کنم تمام مدت غر میزد که بکنم. در حالیکه قبلاً تا میگفتم کثیفه قبول میکرد و اوکی بود. تمام روز سر همین موضوعات بیخودی جیغ و گریه دارم احساس میکنم دیگه دارم روانی میشم شب که میشه موقع خواب فقط دلم میخواد بخوابه سرم ساکت شه. ظهر واقعا داشتم سکته میکردم از دستش
مامان نیک‌مهر مامان نیک‌مهر ۳ سالگی