۱۴ پاسخ

چه پدربزرگ بی محبتی ☹️☹️☹️

پسر منم بخدا که روانیم کرده
ولی هیچکس اینطور نمیگه
تازه من سر پسرم عصبی میشم کلی بهم حرف میزنن پدرم اینا
به گوه خوردن میندازنم

آره عزیزم
پسر همینه
🥲🥲🥲سالم باشن
بذار شیطنت کنن

کاملاعادیه عزیزم ببخشید هاچقدپدرشوهرت خودخواهه پسرمن تاالان دوتاگوشی شکسته چقددسیله شکسته من دعواش میکنم ولی بقیه نمیزارن همش میگن بچس چکارش داری

دختر و پسر نداره همشون شیطنت دارن منتها باید در مورد وسایل خطرناک توضیح بدی و کاری کنی درک کنه اون وسیله خطر داره

پدرشوهرت که میگفتی خیلی دوسش داره چرا اینجور گفته

سلام خوبی وای چ پدر شوهری اجی نبرش تا زنگ بزنن بگن بیارش

وای وای پس مثل پدر شوهر من هست بازم نادون

پسر من خونه مامانمو آباد کرده ولی به خاطر اینکه چیزی بهش نگن تلوزیون رو زدن ب دیوار راحت شدن رو مبل و فرشاشونم روفرشی و پارچه پهن میکنن دیگه تا جایی بشه جلو ضرر رو گرفتیم ک هی به بچه نگیم نکن ولی پسرخواهرشوهرم خونه مادرشوهرمو آباد کرده هیچی سالم نزاشته بازم کسی چیزی بهش نمیگه چون باباش بدش میاد🤮مامان بابام اصلا جبران ضرر نمیکنن 🤣🤣🤣

نه پسر من اصلا اینجوری نیست خیلی حرف گوش کنه برعکس دختر جاریم اینجوریه اصلا درکی از خطر نداره بچه

منکه اگه بودم محل نمیدادم به حرف هیچ کدومشون بیشتر می‌بردم پس میخوان چیکار کنند برا نوه هاشون همینه دیگه ماهم که خون گرفته نشدیم

پسر منم خیلی شیطونه ،کمتر با اسباب بازی هاش بازی میکنه و بیشتر سراغ لوازم خطرناک و لوازم خونه میره

اینا کاملا عادیه
نزدیک دوسالگی لجبازی هم بهش اضافه میشه
پرت کردن و زدن و...اینا همش اقتضای سنیه
خیلی سخته ولی خب تنها راهش اینه بکن نکن نکنین
وسایل خطرناک جمع بشه
خونه و محیط امن بشه براش و توضیح بدیم ک فلان کار خطرناکه
سعی کنین پارک و محیط بیرون هم ببرین انرژیش تخلیه بشع

اونجاهم میریم اذیت میکنه حمله میکنه به تلویزیون و وسایلش

خخخخخ از خونه مامانت دیگه چرا😂

سوال های مرتبط

مامان فسقلی👶 مامان فسقلی👶 ۱ سالگی
مامانا میشه بیاید یکم منو دعوا کنید شاید به خودم بیام نزدیک دوماهه انگار افسردگی گرفتم اولا فکر میکردم باردارم که خداروشکر انگار خبری نیست اینقده بیخیالم که حتی تستم نزدم هنوز من زیاد مادر خوبی نیستم چیز خاصی یاد پسرم ندادم کلمات محدودی میگه بازیای زیادی باش نکردم ولی حداقل تو خورد و خوراکش کم نمیذاشتم مدل به مدل درست میکردم روزانه همه مواد غذایی با برنامه بش میدادم ولی این دوماهه خیلی شل کردم از صبحم که بیدار میشیم تلویزیون روشنه😭😭😭دست خودم نیست مغزم درد میکنه از زندگیم بریدم خونه ام به حدی کثیفه که فقط راه میرم و میگم من تو کثافت زندگی میکنم ناامیدم این دوماهه شوهرم از صبح تا شب سرکاره حتی بعضی از جمعه ها جمعه هاییم که نبود ناچار بودم بریم دست بوس پدر و‌مادر گرامیش و کارای خونه بازم میموند 😭😭دلم خوش بود به این جمعه که گفتن باید بیاد الان مشکل من عذاب وجدانم تلویزیون دیدن پسرمه حالم از خودم بهم میخوره که اینقد ارادم ضعیفه اینقده خودم ضعیف شدم
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱ سالگی
روز سوم ترک پستونک، خونه ی سبزمون، رز در حال بازی بعد از مدتها با خودش.
من که با مواد ماکارونی که از قبل تو فریزر گذاشته بودم برای روز مبادا دارم براش ماکارونی میپزم،
برای خودم ساندویچ ژامبون تنوری سفارش دادم.
تو این سه روز پوره شدم،
پوره که نه
پاره.
اصلا آمادگی نداشتم برای ترک‌پستونک، خودش یهو گفت نه.
میگیره پستونک رو پرت میکنه.
و این میشه که خوابش بهم ریخته.کلی بهونه میگیره.
هوا هم‌شانس طفلک من آلوده س.
طفلکی که توی کشور چهار فصل به دنیا اومده، میتونست تو این پاییز زیبا بریم روی برگ ها خش خش کنیم و راه بریم.بلکه خسته بشه و راحتتر به خواب بره.
یا که میتونستیم بریم خونه بابا عیسی و مامانی.
اما خب صبح خورد تو ذوقمون.پپا رو برا اولین بار دانلود کردم، که بتونم قهوه مو بخورم و خودم رو جمع کنم‌
که اونم خداروشکر دوست نداشت.فقط هرازگاهی میگه پپا و بعد که پلی میشه میره.
الان هم به نظرش چقدر جالبه که مهره های بازی جای گذاریش رو روی کتاب بابالنگ دراز مامان به ترتیب بچینه.
شما چه خبر؟