۵ روز دیگه اولین تولدته مامانی
با کلی ذوق برات بادکنک و چیزایی که دوست داری گرفتم
ولی الان انگار تمام وجودم خوابه،دست و دلم به هیچ کاری نمیره
دلم میخواد فقط بگیرمت تو بغلم،فکر میکردم میتونم مواظبت باشم ولی انگار زور مامان به خیلی چیزها نمی‌رسه.
عذاب وجدان داره منو میکشه،ببخشید که تصمیم گرفتم به دنیا بیارمت

وا عزیزم این چه حرفیه اون تقدیری که خدای بالا سر برات رقم زده خبر نداری چیه و نمیتونی عوض کنی برا بعضیا خوبه بعضیام نه بعدم شما مادری به خاطر بچه ات باید خیلی قوی تراز این حرفا باشی

تولدش پیشاپیش مبارک بشه.دخترم دیروز تولدش بود براش خونه رو تزئین کردم و کیک گرفتم و یه تولد خونگی.زندگی ادامه داره باید به فرداهای خوب فکر کرد

سرش سلامت باشه عزیزم اینطور نگو ..هممون همین حسو داریم ..ولی دیگه چه کنیم باید فقط مراقبشون باشیم ..من از الان استرس شیرخشک پسرمو دارم

الههی بمیرم برای دلت مامان. همه مون این حس و داریم من بعد از ۵ سال زندگی مشترک تصمیم ب بچه دار شدن گرفتم با خودم فک میکردم کاش ی سالم وامیسادم دیگه الان پسرمو نداشتم کمتر درد میکشیدم. اما نمیشه ب عقب برگشت تقصیر من و شما و اون یکی نیست دنیا خیلی نامرده
ایشالا خدا خودش بچه هامونو نگه داره
تولدش هم پیشاپیش مبارک

وای دقیقا حال من الان همینهههه😭4تیر تولد دخترمه انقدرع ناراحتم که نگووو

چقدرتومنی

چقدر بچه هامون بی گناه هستن

چند ساعت پیش خاله مامانم مرده بود ما رفتیم برای اولین بار من تو این مراسمات شرکت کردم بخدا مردم و زنده شدم تا الان حالم بده فقط خدا به همه کمک کنه ولی این هم امتحان الهی هست 😭😭

حال من😞 دخترمو میبینم بازی میکنه جونم در میاد

منم حالم همینه نگاه پسرم میکنم قلبم درد میگیره

امیدوارم ادامه پیدا نکنه این طفلیه اول راهن بمیرم براتون مادر💔💔

من خیلی حالم بده الان از ته دل مردم غزه را درک میکنم

همه همین هستیم
نگران نباشین توکل به خدا
دختر من ۳شنبه تولدشه اونیکی دخترمم ۵ سالش میشه میخاستم با هم تولد بگیرم
الان هی میگه مامان دو روز مونده تولدم موندم چی بگم نمیدونه که جنگ چیه

دقیقا همه ی ما همین حرفو می‌زنیم 😭

نگین تو رو خدا ای حرفا

حالی که هممون داریم😞😞

درخواست میدی پرم🌸