۱۱ پاسخ

خدا دست هرمردی که به روی زن مظلومش بلند میشه بشکنه تا بفهمن درد چیه'بچه های هممون میوفتن تا نیفتن تعادل یاد نمیگیرن'با هر افتادن که آدمو نمیزنن'درضمن این آشغال خوریها جلوی بچه نتیجه بدتراز افتادن داره'بگو اول خودتو درست کن

من پریروز رفتم عروسی بخدا از اتاق بیرون نیومدم همش گریه میکرد ی بارم نرقصیدم اومدم خونه سرما خورد بچه از عصر بکوب میگه چرا بچه من و بردی عروسی ک مریض شده حالا عروسی پسر خاله خودش قبل رفتنمم گفتم نگهش دار من و نمیزارع پاشم گف مننن نمیتونم حالت افتاد گردن من سرماخوردگیش😏😏😏

نه عزیزم اصلا مقصر نیستی. شوهرت دو دقیقه نمیتونه حواسش به بچه باشه تو لباستو عوض کنی؟

وا بچس میفته دیگه هر دقیقه که نمیشه کنارش باشی هزارتا کار خونه هست

والا انقدر مواظبشون میشیم باز یه لحظس اتفاق میفته، شوهرا خودشونم مواظبت کنن بد نیست

دختر من روزی هزار بار میوفته گاهی وقتا زخم میشه خب نمیشینه یه جا . یروز بسپر به شوهرت ببین میتونه نگه داره مردا فقط زر زر بلدن ولی اگه بخاطر افتادن بچه تورو میزنه حتما براش وقت روانپزشکی بگیر مریضه

درخواست میدی پرم

بچه همینه شیطونی میکنه میخوره زمین همینجوری بزرگ میشه

وقتی بچه چیزیش بشه مادر ازهمه بیشتر ناراحته مطمئن باش.بعدم ازسهل انگاری نیست پیش میاد زیاد به زر وزر کردنای شوهرت اهمیت نده ولی زدن رو قبول نکن

ی ورت بگیر ی لحظه دلت میشکنه بگو پناه بر تو خدا

نه عزیزم اصلنم مقصرنبودی ماهرچقدرم که حواسمون ب بچاهامون باشه بازم امکان نداره نخورن زمین.بالاخره بچه هسنو شیطون

سوال های مرتبط

مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۱۶ ماهگی
وای مامانا من یه غلطی کردم😭😓😭زحمات چندین ماهم به باد دادم سر دو هفته .فکر نمی‌کردم بچه تو این سن مثل نوزادی بغلی بشه برای خواب .چقدر سختی کشیدم باز از اول 😭 بچم وقتی بدنیا اومد بخاطر کولیک و بعد رفلاکس اینا خیلی مراحل داشت خوابش اول به گهواره عادت کرد بعد به پتو بعد بغلی شد دیگه بعد اون عادتش دادم رو زمین مستقل میخابوندمش آروم میزدم به پشت کمرش لالایی میگفتم میخابید از هفت ماهگی به بعد مستقل بود خوابش چقدر تلاش کردم 😓😓😓😓همه رو بخاطر دو هفته به باد دادم سر خنگیم بچم دو هفته پیش نیش پایینش می‌خاست در بیاد خیلی اذیت بود کلافه بود منم با وجود سختگیریم گفتم عیب ندارع حالا ماشاالله بزرگ شده بغلش میکردم نیشش در اومده امروز گذاشتم زمین بخوابه آنقدر گریه کرد که نگو پشتی گذاشتم کنارش دراز کشیدم گفتم محل ندم دیدم نه جوری گریه میکرد ترسیدم باز بغلش کردم 😭😭😭😓چقدر خنگم بخدا حیف اون همه سختی و تلاش .باز چطوری از سرش بندازم ای خدا .حالا که خوابیده هم طفلی از ترسش چند بار هی میپره با گریه حساس شده میترسه.اصلا بچه بغلی نیستا فقط برای خواب اینطوری شده🥺🥺🥺🥺گفتم بسلامتی بزرگ شده سخت نگیرم هر کاری کردم ظهر خودش نخوابید بدترم شد چشم ترس شده 😭😭😭😭خیلی اشتباه کردم باز چه غلطی کنم که با خوبی از سرش بیفته مثل امروز نترسه دوباره از نوع شروع شد
مامان فاطمه مامان فاطمه ۱۵ ماهگی
سلام مامانا من این روزا خیلی تو فشارم بچم از اول بد غذاس کلا غذا نمیخوره بعد از یکسالگیش شیرمم کم شده که میگن طبیعیه شیر خشک هم بعضی وقتا بزور میخوره بعضی وقتا نه تازگیا دهنش برفک زده که شیرم نمیخوره همه میگن لاغر شده هی مادر شوهرم میگه بچه فلانی میخوره بچه های من می‌خوردن و کلی از این حرفا میام برنامه میبینم ماشاالله همه بچه ها غذاخور شدن بجز بچه من امروزم کل تبریز رو گشتم که پدیاشوز پیدا کنم شنیدم وانیلیه و خوشمزس که شاید بخوره پلی پیدا نکردم هی غذا بپز بنداز بره خیلی وقته برای غذا دهنش رو باز نکرده منم فقط میریزم جلوش رو صندلی غذاش که اونم فقط له می‌کنه شاید اندازه مورچه هم بزارع دهنش امروز خیلی عصبی شدم غذای آبکی درست کردم آوردم با قاشق بدم کلی سرگرمش کردم کی وسیله ریختم جلوش بازم نخورد یه دفعه قاطی کردم داد زدم سرش و رفتم آشپزخونه کلی گریه کرد با اینکه عذاب میکشیدم ولی از ناراحتی و حرص توجه نکردم بهش از اول بچه بدقلفی بوده سر شیر خوردنش پیر شدم تازگیا شیرخوذدش خوب شده بود که اونم شده مثل قبل غذا نخردنش و خوابیدنش هم دمار از روزگارم در آورده حالا چون گریه کرده و توجه نکردم کلی قربون صدقش رفتم و پاهاش رو بوسیدم و نوازشش کردم ولی بازم ناراحتم 😭😭😭
خدایا خودت کاری کن این بچه کمتر اذیت کنه غذا بخورع منم بدون دغدغه و نگرانی زندگی بکنم از زندگی افتادم