مامانا سلام چطور با این شرایط روحیه اتون حفظ میکنین. من اعصابم خیلی خراب شده مغزم داره منفجر میشه از فکرای بد. قلبم درد میکنه. نمیتونم خودم کنترل کنم جلو بچه هام همه چیز عادی نشون بدم

من ذره ای استرس ندارم اون چیزی ک باید پیش بیاد میاد و ما دخالتی توش نداریم ..الانم دارم بازی می‌کنم با دخترم ..تی وی هم قطع فقط فیلم طنز نگاه می‌کنیم..آخرش مرگه

همین امروز میگفتم کاشکی برگردم به قبل که جوش خونه رو میزدم جوش پیش دبستانی پسرمو داشتم میگفتم مادرشوهرم چیکار کرد خداکنه جاک برسر جاریم بیاد رضایت بده الان موقع غذا خوردن حالت تهوع دارم انقدر تو خودم جوش زدم

من فقط بی خاب شدم تو خونه هم کلا تی وی قط ب خاطر بچه ها ولی شوهرم افسرده اس 😐شغلش آزاده جنگ پیشرفت کنه دیگ درآمد صفر میشه میگ چ جور دیگ کرایه و.. بدم بمیرم بهتره
انشالا ک نابود شه زودی تموم شه

والا برای مایی که شوهرامون شغلشون آزاد هست خیلی داره سخت میگذره هم از نظر اقتصادی هم روحی🖤🤕

عزیزم به یاری خدا که داریم از دیروزمون قوی تر عمل می‌کنیم
امیدت به بالاسری مون باشه
فکر کنم امنیت دیشب تهران که بهتر بوده خداروشکر

اول توکلت بہ خدا باشہ بخواد چیزی پیش میاد میفتہ بعدم اگ شھری ھستین کہ ناامنہ برید شھرستان یہ مدت ان شاءاللہ بہ زودی زود آرامش برگردہ بہ ایرانمون

منم خیلی استرس گرفتم شبا اینقدر خواب میبینم دیشب با جیغ خودم از خواب بیدار شدم اونروز به شوهرم میگفتم کاش مجرد بودم اصلا واسه خودم نگران نبودم اما الان استرس بچه هامو دارم همش این فکر از سرم میگذره اگه به پهپاد یا موشک تو خونمون بیاد بچه هام وااای خدا نکنه البته توکل برخدا بازم میگم خدا مواظبمونه نمیدونم ایشالا که از این دوران هم به سلامت عبور کنیم شغل شوهرم هم اراده سه روزه اصلا درامد نداشته خدا بخیر کنه با این قسطا و واما

تلوزیون که کلا خاموشه. گوشی هم خیلی کم کار میکنه. چیزی دنبال نمیکنم که بخواد ببینه. درونم خیلی داغونه اما چیزی نمیگم. به همسرم گفتم کسی تماس میگیره مراقب صحبتات باش. پسرم فعلا چیزب نمیدونه. خانواده هاهم شهرستانن با کسی رفت و امد ندارم که بخواد راجع بهش صحبتی کنه. اما در کل داغونم داغون

منم همینم داغونم،خواب ندارم،با اینکه شهری که توش زندگی می‌کنیم فعلا امنه ولی هر لحظه توهم میزنم نکنه موشک بزنن،چقدر با ذوق میخواستم این هفته ها برم برای کلاس اول دخترم کم کم خرید کنم،تازه پارچه مانتوشو خریده بودم ببرم خیاط براش بدوزه،ان شاءالله خدا کمک کنه زودتر تموم بشه جنگ برگردیم ب روال عادی زندگی

تا به امروز استرس جونمون داشتیم از الان به بعد فکر اینکه بیکار بشه شوهرم تزکجا اجازه خونه قسط خورد خورااک دیونم کرده شوهرم داره سکته می‌کنه از شرکتشون گفتن فعلا این هفته بیان

کارای خونه انجام بده غذا بپزو سرتو گرم کن بچه هارو باکارتون وبازی سرگرم کن خدابزرگه عزیزم کاری هم ازدست خودمون برنمیاد دعابخون دلت آروم میشه

به بچه ها که هیچی نگفتیم...خودمون اصلا نخوابیدم درست....

منم مث شمام تپش قلب امونمو بریده میخام برم قرص استرس بگیرم بخورم بلکه آروم بشم

من شب خیلی میترسم
دیشب تنها هم بودیم وحشت کرده بودم