پارت 13-
خلاصه ک بچه اولم پسر بود 15 سال و نیم ب دنیا آوردمش🥺🫠🫥
سن کم سخته زایمان کردن حتی همون زایشگام گیر میدن ولی خب گذشت
مرسی ک خوندین
ی چیزم میخام بگم منم مث همه مردم ایران استرس دارم میتریم نگران کشورمونم ولی من فقطط خدا شاهده ک بخاطر این نوشتم حداقلش نیم ساعتم ک سده از این فکررا بیایم بیرون هر چی خدا بخاد همون میشه

😍😍چه قشنگ بود
الان یه پسر و یه دختر داری درسته ؟

عزیزم منم تازه دیدم و خوندم خیلی قشنگ بودهمشهری جان عشقتون پایدار گلم ان شاءالله همیشه خوشبخت و خوشحال باشی

داستانتو خوندم چه قشنگ الهی همیشه پایدار باشید ♥️

مرسی منم ۱۵ سالگی ازدواج کردم گلی میگم پسر اولت چن سالشه

خوشبخت باشی عزیزم 😍❤️

فدات گلم مرسی که وقت گذاشتی

عالی بود ولی کلی خندیم

نمیدونم چرا اینقدر همه چیز برات خنده دار بود 😕من با خوندن داستانت دلم سوخت واقعا 🙊 هنوزم احساس میکنم خیلی بچه ای از حرفات و لحن تعریفت 💔 امیدوارم ناراحتیم بی دلیل بوده باشه و براساس ذهنیتم و تو خوشحال باشی همیشه ..

عزیزم خدا خیرت بده 🌺💖

خیلی خوب بود مرسی ک وفت گذاشتی

ایجانم خدا حفظتون‌ کنه برای همه دیگه با بچه های نازتون رو گلم

عزیزم مرسی نوشتی برای چند دقیقه حال و هوامون عوض شد و استرس یادمون رفت.....انشالله همیشه شاد و خوشبخت باشین کنار هم

عزیززم ماشاالله یعنی الان دوتا بچه داری😍
خداحفظشون کنه
عالی بود یه ذره سرگرم شدیم هی منتظر بودم پارت بعدی رو بزاری
انگاره رمان میخونیم😅

منم موقعه بچه اولم ۱۵سال بود چقد هرجا میرفتم حرف میخوردم😥

مرسی که نوشتی سرم گرم شد عزیزم

میترسم*