درد شدید پریودی داشتم
اب داغ ازم میریخت و از اون طرف حالم از سوند بد شده بود(چون اماده روحی نبودم )از طبیعی اصلا نمیترسیدم ولی سزارین برام غول بود
خلاصه منو نشوندن رو تخت و امپول تو کمرم خالی شد و حتی برا اینم اماده نبودم
خلاصه فقط اشک میریختم و خودمو اروم میکردم که بچمو میبینم
خلاصه پاهام کم کم داغ شد ولی حس داشتم
لحظه زایمان خیلی دعا کردم و گریه میکردم و حسنا کوچولوم بلاخره از تو دل مامانش کنده شد تو ۳۹هفتگی
بعد که گزاشتنش رو صورتم همه دنیارو دادن بهم ولی بعدش که بردنش بالا میوردم که امپول زدن بهم و بیهوش شدم تا حدودل سه ساعت بعد تو ریکاوری به هوش اومدم و از داروهای بیهوشی خارش شدید بدن گرفته بودم و از یه طرف افت شدید فشار ولی خلاصه همش به خیر گذشت و حسنا خانومم به دنیا اومد
یکی دیگه از صحنه هایی که براش اماده نبودم پایین اومدن از تخت و راه رفتن اولین بار بعد عمل بود که به شدت سخت بود ولی خدا قدرتشو داد و الان ۹روزه حسنا کوچولوم تو بغلمه و همه چیز گذشت
و بچه اصلا تو کانال زایمان نیس
یکی یکی میومدن معاینه میکردن
با اینکه بیمارستان خصوصی بود
خلاصه منو انتقال دادن تو اتاق زایمان و ماما همراه گرفتم ولی گفتن تا ۴سانت نشی نمیاد و من اصلا باز نشده بودم با اینکه حدودا دو هفته بود پیاده روی شدید و قرص گل مغربی شیاف کرده بودم و بازم باز نشده بودم
خلاصه رفتم اتاق زایمان و شوهرمم راه دادن بیاد پیشم تا موقع زایمان
از یک شب شروع کردن قرص فشار حل میکردن تو اب میدادن میخوردم
دردای پریودیم شروع شده بود و هعی بد تر میشد تا ساعت ۶صبح یه هفت هشت باری معاینه کردن و من یک سانتم باز نشدم
خلاصه دکترم میخواست بره تهران دوسه روز نبود اومد بالا سرم گفت گناه داری و با وجود این حم بالا بودن بچه و معاینه های افتضاح که حتی سر بچه تو کانال زایمان نیس میریم سزارین
خلاصه به ظوهرم گفتن و شوهرم تعصب شدید رو طبیعی داشت که به زور قبول کرد و عین مور و ملخ ریختن رو سرم یکی سوند وصل میکرد یکی تمیزم میکرد یکی وسایلامو جمع کرد و خلاصه لحظه اخر به خاطر شوهرم گفتن یه معاینه دیگت میکنیم بیبینیم طبیعی میتونی یا نه
که تو معاینه اخر کیسه اب رو پکوندن
و منو بردن اتاق عمل
من اماده نبودم برا سزارین
یعنی روحی اصلا اماده نبودم
عزیزم منم تجربه ی مشابه داشتم و کاملا درک میکنم حالتو
خدارو شکر که تموم شد و بخیر گذشت و الان کنار هم هستید
الهی که همیشه شاد و سلامت باشی عزیزم
مبارکت باسه عزیزم خدا برات حفظش کنه😍❤️
تو ی مادر فوق العاده ای🥲❤️🫂
عزیزم خداروشکر ک دخترنازتو بسلامتی بغل کردی😍
حسنا خانوم یک مامان قوی مثل شما داره ، بسلامتی بزرگ بشه 🌺🌺
مبارک باشه عزیزم
انشااله همیشه سالم باشید عزیزم
۲۰ام ساعت ۱شب رفتم بستری شدم
البته منتظر یه بیمار دیگه از دکترم بودن من زودتر رفته بودم و منو اشتباها بستری کردن چون ان اس تی هام بهتر بود
خلاصه بستری شد و معاینه کردن گفتن معاینت اصلا خوب نیس
۲۸خرداد تاریخ ان تی برا زایمانم بود
۱۸خرداد رفتم ان اس تی و انقباض نشون داد گفتن فردا مجدد ان اس تی بده
۱۹ام ان اس تی دادم و انقباضاتم بیشتر بود خلاصه زنگ زدن دکترم و دکترم گفت ۲۰بیا بخواب برا زایمان طبیعی القایی
خودم طبیعی میخواستم ولی کوچیک ترین دردی نداشتم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.