۱۴ پاسخ

منم مث توام سر بچه بازی خواستم بچه بیارم نمیدونستم انقد مسئولیتش سخته
الانم ناشکری نمیکنم نفسم به نفسش بنده اما به هر دختری بر بخورم بهش میگم خوب فکراتو بکن بچه داری الگی نیست

قربونت برم خداروشکر ک لایق مادرشدن بودی، تو ک تااینجا اومدی پس نقشت رو بلدی، مادری کردن رو بلدی، بچه داری رو بلدی، سختی داره ولی کیف میده دیگه، داری یکی از وجود و خون و گوشت خودت رو بزرگ میکنی، همون سختی میکشیم اما امیدوارم این اوضاع آروم بشه و بعداً کیفشو ببریم مامان صبور🥺😍

عزيزم من تو ٣٢ سالگي با اطلاعات كامل بچه اوردم اما الان هر لحظه كنو سوپرايز ميكنه مسئوليتش و كاراش
منم الان ي وقتايي پشيمون ميشم ميگم از پسش بر نميام اما چاره اي نيست همين الان تايم بيكاريت بشين كتاب بخون در مورد بچه ها اطلاعات داشته باشي كه حداقل چندسال ديگه اين حرفو نزني ميخوام بگم منم كه ميخواستم بچه و ميدونستم چجوريه يوقتايي كم ميارم

وای من که منتظرم بزرگ تر شن بهتر میشه همه چی

من فک میکردم بعد زایمان همه سختی ها تموم میشه نگو داره شروع میشه😂😂😭😭😭 دخترم همه جوره دهنمونو سرویس کرده

عزیزم همه ی مامان اولی ها اینجوری خودشونو‌گم‌میکنن ولی الان سعی کن خودت و‌عادت بدی الان سعی کن اطلاعات توببری‌بالا سعی کن راجب همه چیز‌بچه تحقیق کنی

مثل من😂😂😂و الان نمیدونم کی شب میشه
حداقل بخوابم اونم له لورده

کاملا میفهممت

من ک میگم چرا هیچکی نگفت بچه داری اینقدر سخته

الانم دیر نشده برای مطالعه عزیزم، اصل کار از یه سال به بعده که بدونی چه رفتاری باید داشته باشی

خیلی ذهنتون درگیرگذشته نکنین...خداروشکرکنین که فرزندسالم دارین..بچه داری سخته دیگه..من خودم دوتابچه ۸و۱۰ساله دارم تابوددرگیراونابودم مسافرت اینا نرفتم..حالام خداروشکر پسر ۶ماهمو دارم..ولی همیشه خداروشکرمیکنم که سالمن🙂۲۹سالمه😵‍💫

سلام
گلم اینو مطمعن باش هنوز خیلیا نتونستن کنار بیان ولی همینکه اشتباهت رو پذیرفتی خودش کلی راه رفتست
ازالان مطالعه کن یادبگیر بخاطر بچت کسی برات مهم نباشه الان که داریش و کناره صدتو بذار براش تنش سلامت باشه.
پسراهم خودشون یکم شیطونن ولی همش میگذره از وجودش از بچگی کردنش لذت ببر

سلام گلم. دقیقا منم مث شما بودم وهستم و همش فک میکنم بعدش چی میشه ایا میتونم ازپسش بربیام یا ن خیلی نگران ایندشم

اره دقیقا منم بعضی وقتا فک میکنم یه این چیزا ولی خواهر چیزیه که شده و الان مادر شدی مسئولیتای یه چیزایی رو خواسته و ناخواسته باید قبول کنی

سوال های مرتبط

مامان آرکان مامان آرکان ۹ ماهگی
امروز ناهار خونه مادرشوهرم بودیم، مادر بزرگ و خاله های همسرمم اومدن ( خاله هاش مجردن و معلم ان)
هرچی می‌خوردیم یه خاله اش به زور می‌گفت به آرکان هم بدین میدید ما نمیدیم خودش میداد، فک کنین شربت خوردنی می‌گفت بزار یذره بدم گناه داره! سر سفره می‌گفت ماست رو نگاه می‌کنه انگشتشو میزد به ماست بده بهش!!! از چایی خودش میخواست بده بهش!!! اصلا یه کارای خاصی میکرد حالا خوبه خدارحم کرده مادرشوهرم اصلا اینجوری نیست بخواد هم چیزی بده میپرسم بدم؟ یا میگه اگه صلاح بود بده
نمی‌فهمم این چرا این جوری میکرد اصلا عجیب اعصابم خورد شد حالا من که مادرشم اصلا تو لیوان خودم یا قاشق خودم بهش چیزی نمیدم
حالا اینش عجیبه بستنی سنتی آوردن میدونستم باز داستان شروع میشه گفتم من نمی‌خورم بخورین میام میخورم رفتم اتاق بچه رو بخوابونم اونم که نخوابید گریه کرد مجبور شدم بیام بیرون!!!
انگشتشو کرده تو بستنی میده به آرکان من جوری عصبانی شدم رفتم بچه رو از بغل شوهرم کشیدم بعد به شوهرم با عصبانیت گفتم تو چرا اینجا اینجوری شدی خب مگه خونه خودمون می‌دیم گفت نه گفتم پس چرا اینجا پایه رفتارهای اینا شدی زود جبهشو تغییر داد ولی با این حال من خیلی کفری بودم بعد که رفتن هرچی از دهنم دراومد پشتش به مادرشوهرم گفتم اونم گفت دلش میسوزه میگه گناه داره منم گفتم دایه مهربان تر از مادر شده پس!!
اینم بگم بچم حساسیت به پروتئین گاوی داره بستنی و ماست هم که سنتی بود دیگه فک کنین چه نورعلی نوری بود
مامان نُقلی مامان نُقلی ۸ ماهگی
واقعا چرا بعضی آدما همه ش تو دل آدمو خالی میکنن؟ ماه آخر حاملگیم بود خیلی سنگین بودم، میگقتن بذار بیاد بیرون میگی کاش همون تو مونده بود. ولی اصلا اینجوری نبود، خدا رو شکر میکنم به دنیا اومد. وقتی اون تو بود نمیدیدمش و دائم استرسشو داشتم خیلی بد بود...
یا سه ماهگی که بچه م داشت لثه سفت میکرد و بی قرار بود، میگفتن از الان دندونش دربیاد زود خراب میشه. هنوز که دندون درنیاورده، خبری هم نیس...
یا الان هم که سینه خیز میره و نمیتونم از پسش بربیام، مدام میگن وایسا چهاردست و پا بره بیچاره ت میکنه.
بالاخره هر مرحله ای یه سختیایی داره، نمیشه تو یه مرحله بمونی که، بعد بنظرم هر چی بزرگتر میشن، با اینکه سختیاشون بیشتر میشه ولی یه راحتی هایی هم داره، مثلا همین که الان میتونه با کمک بشینه و میتونم تو حموم توی وان بشورمش، و میتونم چیزی غیر از شیر بهش بدم و اینکه مجبور نیست همه ش به پشت بخوابه و میتونه خودش سینه خیز بره خیلی بهتره نسبت به دوره نوزادی... کاش آدما بجای این حرفا بهم قوت قلب بدن ❤
مامان رادین👼🏻💙 مامان رادین👼🏻💙 ۸ ماهگی
ای خدا این بچه چرا اینجوری میکنه فقط میگه بشین کنارم یا بغلم کن وای به حالم اگه یه قدم ازش دور بشم جیغش میره رو هوا انگار کتکش زدم هرچی اسباب بازی داره میزارم جلوش بازی نمیکنه میزارم تو روروئک فقط گریه میکنه بخدا من نمیدونم چیکار کنم نه میزاره غذا بپزم نه میزاره ظرف بشورم هیچی وقتی هم میگم همه میگن بچه اینجوربه دیگه باید باهاش بازی کنی بابا ما مادرا هم ادمیم خب هم با بچه هامون بازی کنیم هم غذا بپزیم هم خونه مثله دسته گل باشه هم به خودمون برسیم نمیشه که هم میگن بچه اینجوریه دیگه هم وقتی میان خونه میگن این چه وضعشه بخدا این بچه خواب هم نداره بگم بخوابه بعد به کارام میرسم وقتی میزارم زمین فوقش بعدده دقیقه بیدار میشه تو بغلمم بیست دقیقه اونوقتم نمیتونم کار کنم اصلا یه وضعیه شوهرمم میره بیرون میگرده اومدنی هم خرید میکنه بعد میگه به خاطره این خریدا رفته بودم بعدازظعر بازهم میره بیرون من میمونم و این بچه شب هم میاد دودقیقه میگیره بعد میگه این گرسنه شد بیا شیر بده گرسنمه شام بیاریم بعد شام چایی کاش مرد بودم حداقل هروقت میخواستم میرفتم بیرون هروقت میخواستم برمیگشتم😓
مامان دوقلوها👧🏻👧🏻 مامان دوقلوها👧🏻👧🏻 ۹ ماهگی
اینا رو می‌نویسم شاید یه مامانی عین من بهشون فکر می‌کنه
مامانای عزیز من اینو فهمیدم دارم خیلی خودم اذیت میکنم
میام می‌شینم هر چی کانال و پیج تو اینستاگرام هست درباره بچه میخونم و می‌خوام اجرا شون کنم رو بچه هام و وقتی نمیشه عذاب وجدان میگیرم ، فکرم درگیر میشه
مثلا تو اینستاگرام یکسره میگن سرلاک ندین، بیسکویت ندید فلان ندید ، blw بدین ، غذا رو سفت بدین ، رقیق بدین بد غذا میشه فلان و اینا
یا الان باید شیر شب نخوره غذا باید دو لپی بخوره
ولیییییی در نهایت میگم منی که دوقلو دارم بچه هام باهم کلیییی فرق میکنن چه برسه به هم سن هاشون
پس یه چیز می‌خوام بگم کاری که بچه هاتون باهاشون راحتن انجام بدین ، از صبح فکرم درگیر این بود که چرا یکی از دخترا یه ذره غذا بافت داره عق میزنه و نمیخوره ولی با دکترش صحبت کردم
گفت چه توقعی از بچه ای که یک ماهه غذا میخوره داری اون هنوز به شیر وابسته است ، فرصت خیلی زیاده با دندون در آوردن بهتر میشه و اینکه در نهایت یه چیز جالبی گفت که هیچ آدم بزرگی میشناسی که نتونه غذا بخوره و عوق بزنه ؟ پس همه چی با گذر زمان درست میشه نگران نباش😅
یه درد دل بود باهاتون گفتم😅
مامان ماهد مامان ماهد ۸ ماهگی
قبلا نوشته بودم که پدر شوهرم بین دوتا نوه اش فرق میزاره و مفصل توضیح دادم و پرسیدم ایا حس من اشتباهه یا برداشت شما هم همینه که همه تو کامنتا گفتن حق با منه ....
خلاصه دو سه هفته پیش که خونشون بودیم پسر منو روی مبل دادن بغل اون یکی نوه ( که الان ۱۰ سالشه ) اونم بچه رو گذاشت لبه مبل رها کرد که به گوشی بازیش برسه من اون موقع از سر تررس اسمشو با جیغ صدا زدم که بچه رو بگیر افتاد ( و الان خوشحالم که سرش داد زدم هرچند اون موقع عمدی نبود ) ... حالا به پدر شوهر عنم برخورده انگار که چرا سر بچه داد زدی ...
اون موقع چیزی نگفت ، شوهرمم چیزی نگفت .. تو این دو سه هفته هم خبری نبود تا دیشب که رفتیم خونشون ، شوهر منو پر کرده که به زنت بگو خودشو کنترل کنه و ال بل و .... برگشتیم خونه شوهرم بهم گفت . پدر مادر خود اون بچه هیچی نگفتن بعد این پدر سگ شده دایه مهربون تر از مادر ....
خیلی عصبانی ام خیلی اون از تبعیض های قبلش ، این از الان ، انگار من سر بچم با کسی شوخی دارم ، میخوام بهش پیام بدم بگم پیر سگ جون بچه من از تو و کل خاندانت و اون نوه سوگولیت با ارزش تره ، توهم اگه بچه‌منو سر مبل رها کنی سرت داد میزنم جرواجرت هم میکنم ،
من که دنبال قطع ارتباط بودم خداروشکر بهونه دادن دستم ، اما نمیتونم ساکت بشینم میخوام برینم بهش مرتیکه رو .
اینم بگم که نگید بچه اس و حواسش نبوده و ... یه دختر بچه دیگه هم هست تو جمعشون که وقتی با ماهد بازی میکنه کلی مراقبشه نخوره زمین و تازه ۶ سالشه ، بعد اون پسر گنده عین خیار بچه منو لبه مبل رها کرد .
توروخدا بیاید یه چیزی بگید اروم شم