۹ پاسخ

عزیزم مبارکت باشه خدا حفظ کنه گل پسرت رو
منم تازه فهمیدم بچم بریچ باید سزارین بشم خیلی میترسم
چطوره؟ سخته؟ اگه حالتون خوبه و میشه برام توضیح بدین از اول وارد بیمارستان میشیم باهامون چکار میکنن واس سزارین

مبارک بسلامتی
کدوم شهری ؟؟؟

صبح ۸:۲۰ رفتم اتاق عمل..چشمامو باز کردم تو ریکاوری بودم...یکم بعدش پسرمو گذاشت رو سینم شیرخورد.بعدم آوردند تو بخش..اتاق خصوصی گرفت شوهرم

دکتر شیفت گفت طبیعی میتونی ولی خودم انگار ترس برداشته بودم...چون به فکر سزارین بودم...بعدم دوباره دکتر خودم گفته بود سزارینش کنید...دست آخر دکتر شیفت بهم گفت الکی الکی سزارین شدی،سزارین به این راحتی ها نیس..دلیل قابل قبولی نداری..ولی حدود۱۰ دقیقه اینا خیلی استرس گرفتم فقط گریه میکردم...

اما دکتر شیفت معاینه کرد گفت لگنت خوبه،بالا شکمم رو فشار داد گفت بچت درشت نیس..ببرینش تو فاز طبیعی..من اینو شنیدم همینجور اشک میریختم..آخه دکتر خودم اونجور گفت ترسیدم از طبیعی...هیچی آخر کار یه استرسی من کشیدم ،بعدم بردنم اتاق عمل...

چن هفته بودی

دیگه راهی بیمارستان شدیم.....دکترم رو گفتن صبح میادش..تا صبح ان اس تی و صدای قلبشو مرتب گوش میکردیم ..تا صبح شد گفتن دکترت حالش خوب نیس..یه دکتر دیگه زایمانت رو انجام میده..دکتر خودم گفت دور سرش برا طبیعی یکم زیاده ،طبیعی نمیتونی سزارین..من این تو ذهنم بود،دیگه از فکر طبیعی اومدم بیرون گفتم خدا نکرده بچه طوریش نشه

به سلامتی عزیزم
شما چند هفته بودید

عزیزم چند هفته زایمان کردی؟

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مامان دلانا،اِلارا مامان دلانا،اِلارا ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین دوم

اول از همه مرسی بابت تبریکاتون ❤💋

من‌قرار بود ۳۱ ساعت ۸ شب بستری شم واسه عمل
از اونجایی ک بچه اولم چهل هفته ۶ روز  بدنیا اومد خیالم به این بود که اینم عجله ای نداره 🥴😂کل کارامو گذاشتم روزه بستری از صبح انجام بدم که تا شب وقت بگذره مشغول باشم سیویکم ‌۶ صبح پاشدم یه سری چیزا رو شستم شد ۸ یکم‌نشستم استراحت کنم با خودم میگفتم زایمانای من چقد مسخرست بدون درد بدون اینکه کیسه پاره شه بدون.... پا میشم عین ادم معمولی میرم بیمارستان 😂 پاشدم برم حموم شیو اینا کنم که برقا رفت 🥴 نشستم‌تا برقا بیاد ساعت شد حدود ۱۰ ساعت ۹ برقا رفته بود دختر کوچیکمو بردم سرویس نشسته بودم که دیدم یهو شلوارم خیس شد 😐 هی گفتم خدا این چی بود  ترشح بود ادرار بود چی بود
اومدم بیرون شلوارمو دراوردم یکم راه رفتم دیدم همینجوری اب میاد 😑 منم کلللللل کارامممم مونده بود 😂😂یاده حرف خودم افتادم گفتم کاااااش از خدا یه چی دیگه میخواستمممم
بدو بدو رفتم حموم شیو کردم 😖 تند تند ساکمو بستم همسرمم سرکار بود زنگ زدم گفتم من با اسنپ میرم توام خودتو برسون 😪
از اونجا که بیمارستانم دولتی بود دعا دعا میکردم فقط شیفت دکترم باشه
رسیدم بیمارستان رفتم بخش زایشگاه گفتم کیسه ابم پاره شده دیگه معاینه کردو اینا فرستاد واسه تشکیل پرونده 🥲
بقیش میزارم پایین لایک کنید بالا بمونه 💋