۱۲ پاسخ

من بچم یه سالش بود حامله شدم و دقیقا میفهمم چی میگی هنوزم شبا با عذاب وجدان میخوابم

وقتی بچه تک هست میگن بچه گناه داره تنها باشه
حالا شما که جفتش کردی تا تنها نباشه دیگه عذاب وجدان واسه چیه؟😐

منم مثه تو😔😔

حرفت والا ناراحت کننده نبود که بخای اذیت شی
من با بهار همیشه دعوا داریم😅

عزیزم من بچه م یکسالش بود باردارشدم.نگاهش میکردم‌گریه م میکرفت عذاب وجدان که نمتونم براش مامان خوبی باشم وقت بگذرونم.مخصوصا وقتی از شیر گرفتمش یا روزی که رفتم برا زایمان.الان جونش داداششه.حتی بخاطر داداشش با من دعوا میکنه

اشکالی نداره عزیزم ماهم مادریم خسته میشیم همیشه که روز خوش نداریم......
درعوض فردا تو لگن حمام براش آب بریزو کف درست کن بهش بگو بره ماشیناشو تو کف بشوره اینطوری هم خوشحال میشه هم شما از عذاب وجدانت کم میشه گلم

گلم هورمونات بهم ریخته ناراحت نباش طبیعیه

پسرمن کل خونه رو اب میربزه هرچی بگم گوش نمیده تا زمانی که خودش خسته بشه برو خداتو شکر کن بچت حرف گوش کنه عزیزم

کاش پسر منم انقدر به حرفم گوش میداد😅😅😅دعواش هم میکنم بازم گوش نمیده انقدر اذیتم میکنه خستم کرده پدرسگ

حالا اگه پسر من بود مجبورم میکرد ازش معذرت خواهی کنم😂

تو قطعا هورمونات بهم ریخته
اخه اینم حرفه که ناراحت شدی🤣

خب چرا اینطوری باهاش حرف زدی؟

سوال های مرتبط

مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۱ سالگی
مامانا طبق شکی که تاپیک قبلی گفتم
شک کرده بودم به بیش فعال بودن دخترم گفتم ببرمش مهد ببینم اوضاع چطوره
رفتم اونجا با مربی حرف زدم که ثبت نام کنم اونم یه کم با دخترم صحبت کرد اسباب بازی بهش داد گفت بازی کن بعد گفت جمع کن موهایم بافت الاکلنگ آورد بازی داد و شعر خوند دخترم حرفاشو گوش میداد آروم بود اصلا یکی دیگه شده بود من فهمیدم بیش فعال نیست قبلانم مهمونی میرفتیم اونجا دخترم بکل عوض می‌شد و آروم ساکت حرف گوش کن چی بگم مودب و عاقل

ولی از مربی و محیط مهد خوشم نیومد ثبت نام نکردم اتاق مادرا جدا بود درب اتاق ها رو کلید می‌کرد میرفت و میاومد مدام کلید می‌کرد اخه دیگه اتاق مادرا رو چرا کلید میکنی مگه نباید شیشه ای باشه مادر ببینه داخل رو ؟بعد دخترمو جدا برد نیم ساعت داخل من پیشش نبودم میگم چیکار کردی اونجا میگه تنها بودم نشسته بودم
بعد اتاق های تو در تو و تاریک یه روز درمیون دو ساعت ۱۶۰۰
مهم هزینه ش نیستااااا میخواستم تو محیط باشه ولی تصمیم گرفتم خانه بازی ببرم با بچه ها بازی کنه خودم ببینمش تا اینکه نباشم اونجا یکی با حرص ببراش دستشویی یا با بچه ای دعواش بشه و گریه کنه چون مظلومه بالاخره بچه شیطون هم هست دیگه همه که مثل دختر من نیستن
دختر کوچیکمم اضطراب جدایی داره دلم به اونم میسوزه تنهاش بزارم پیش مامانم میمونه هاااا ولی 😞😔نمیدونم بخدا دیگه نمیدونم چی درسته چی غلط
چقدر سخته بچه پشت هم😭