مادر بودن چقدر سخته ینی از وقتی ک فهمیدم باردارم و۶هفتم بود همش استرس داشتم تا همین الان تکون نمیخورد سکته میکردم زار میزدم وای بند ناف پیچید دور گردنش خو تو مطب انقدر گریه کردم شرفم رفت نوزادی زردی خودمو دیونه کردم حساست پروتئین گاوی سیصد بار بردم دکتر مطمعنم آخر ام اس میگیرم🤦یبار میگم اب بینیش نیاد یبار سر دندوناش میترسم نمیذاره مسواک بزنم یبار شبا میترسم خواب بد نبینه ی وقت یبار میترسم نیفته زمین یبار میترسم برا وزنش ک ماشاالله از همسناش بیشتره الان استرس اینو دارم هوووووووف

ول کن بچع رو فردا چشت میزنش
بچم هیکلیه و قدبلند
چکارش داری
😒

خوب میشه فقط هله هوله و شیرینجات و چربی نده
برنجم کم بده

سخت و شیرین

عزیزم خواهرزاده یکی از دوستام با اختلاف چندماهه هم وزن پسر گل شماست ماشالله فوق العاده خوش خوراکه جای نگرانی نداره فقط مراقب باشید معدش جا باز نکنه که بزرگ شد اذیت بشه سعی کنید به هیچ عنوان خوراکی های بیرون رو نخوره

یکی مثه شماواسه وزن بالا ناراحتی منم واسه نخوردن وزن کمش

من. برا بچه اولم اینجور بودم. الان دارم. عوارضش. و پس. میدم. افسردگی گرفتم. اصلا خوب نمیشم

عزیزم اول از هر چیز خودت نیاز به آرامش داری ب.بچه روند رشد خودش داره طی می‌کنه این تویی عزیزم که نگرانی زیاد از حد داری .برای آرامشت دمنوش مصرف کن یا اینکه از مشاور راهنمایی بخواه گلم چون خودت رو داری اذیت می‌کنی.من قشنگ توی تک تک حرفات متوجه تمام نگرانی هات شدم و اینها مدامی که بچه بزرگ میشه بیشتر میشه پس همین حالا اقدام کن

عزیزم بچه منم دو سالگی 21کیلو بود دقیقا از شیر که گرفتمش عرض دو ماه پنج کیلو کم کرد الان نزدیک 15یا 16,هست

ازشیرگرفتی بچتو؟؟؟

مادر بودن وسه کسایی که بچه های با مشکلات خاص دارن خیلی سخته خیلی آدم هر روزش غصه و فکر و خیاله وسه دختر من ۱۰ روزگی فهمیدیم مشکل قلبی داره زردی شدید داشت تا ۳ ماه چهار ماه زرد بود هر شب من با غصه ی قلبش میخوابم که باید عمل قلب باز بشه همش میگم مامانایی که بچه ی نرمال دارن چه قددددد خوشبختن

عزیزم ادامه بده

دختر چقدر نکرانی تو به فکر این باش ک کوچولوت یه مادر سالم میخواد عزیزم خودتو اروم کنو سعی کن بیخیال باشی خواهش میکنم فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی