تجربه زایمان:۳۷ هفته ۴روز رفتم سونو آب دور بچه داشت کم می‌شد دکتر ختم بارداری داد رفتم بیمارستان پیش دکتر خودم نمیخواستم زایمان کنم
رفتم دولتی بستری شدم ساعت ۲شب فرداش ساعت ۱۰معاینه شروع شد با آمپول فشار ساعت ۱ظهر دردام شروع شد دردی که ده ساعت یعنی تا ۱ظهر تا ۱۰شب طول کشید دردش قابل توصیف نیست بچه ب دنیا اومد
اما انقدر من درد کشیده بودم داد زدم روی تنفس بچه تاثیر گزاشت بردنش ان ای سیو خودمم با کلی بخیه ای که خوردم شب زنگ زدن برم به بچه شیر بدم سه روز تو بیمارستان با نشستن روی بخیه ها به شدت عفونت کرد بد جوش خورد
من هرموقع یادم بیاد خداروبارها شکر می‌کنم بابت اون حس قشنگ لحظه ای که گزاشتن روی سینم بچمو سالم صحیح ولی اگه به عقب برگردم زایمان طبیعی انتخاب نمیکنم
از نظر علمی نمی‌دونم چرا میگن کمتر ضرر داره
ولی بنظر من سزارین زخم بخیه روش بازه خیلی بهتر میتونی ازش مراقبت کنی تا طبیعی که باید بنشینی جایی که مرطوبه و …در هر حال زایمان طبیعی برای من اونطوری نبود که میگفتن دردش فقط موقع زایمانت
این نظر شخصی من بود امیدوارم که بدون درد با لذت دلبندتونو بغل بگیرین🥰🥰🥰🥺

۶ پاسخ

خداقوت عزیزم بخاطر امپول فشار بوده و زایمان تحمیلی یه جورایی وگرنه درداش در حالت عادی کم کم زیاد میشن
با امپول فشذر از همچن اول دردا خیلی شدیدن
ان شاءلله سالمو سلامت باشید

وای عزیزم حرف دل منو زدی
من به حدی زایمان طبیعی برام بد بود که مشکل اعصاب پیدا کردم تازه دارم یه خورده بهتر میشم . وقتی به زایمانم فکر میکنم یه حالت جنون مانند بهم دست میده
خیلی ضربه روحی و جسمی خوردم تو این سن.
هر کی میگ بعد از زایمان طبیعی خودت میتونی کاراتو انجام بدی رو پای خودت هستی دروغ محضه

بخاطر امپول فشاره وگرنه خود طبیعی اینجوری نیس تجربه هردو زایمان دارم امپول فشار و بدون امپول فشار

پشیموک بودم از سزارین ولی فهمیدم حداقل از طبیعی بهتر سزارین اگر بهت بسازع کمر درد نیاره برلت عالیه ولی متاسفانه من کمر درد گرفتم

منم دقیق مث شما بود زایمان کلا زایمانت شبیه زایمانه منخ فقط من دو روز درد داشتم

ممنون ک به اشتراک گذاشتی

سوال های مرتبط

مامان ریحانه🥰🥰😍 مامان ریحانه🥰🥰😍 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۳
صبح زود رفتم بیمارستان سریع نوار قلب گرفتند ولی متاسفانه در یک ساعت فقط یک حرکت داشت با دکتر تماس گرفتند خانم پزشک من گفت بره سونو بعد خودش تصمیم بگیره امروز زایمان کنه یا شنبه من گفتم سونو میدم میرم خونه رفتم سونو بعد کلی معطلی سونو شدم دکتر با تجربه ای بود بعد کلی ضربه به شکم و تحریک به حرکت هر چه کرد بچه حرکت نکرد گفت به نظر من همین الان باید زایمان کنی نظرشو نوشت من هم چون اضطراب داشتم تجربه زایمان دومم سخت بود گفتم یعنی چون حرکت نداره سزارین میشم گفت اونو دکتر تصمیم میگره برگشتم بلوک زایمان تا سونو را دیدند با دکتر تماس گرفتند دکتر گفت ختم بارداری من هم فقط میگفتم با این شرایط تکلیف من چیه نکنه افت ضربان بشه حین زایمان برای بچم اتفاقی بیافته گفتند خانم دکترت گفته بستری کنیم مقدمات بستری بچینیم خانم دکتر گفتند خودشون میان برای زایمان گفتم نوع زایمان گفتند دکتر خودش انتخاب میکنه با توجه به شرایط واقعا من ممنون دکتر متعهد خودم هستم که در روز غیر کاری در بیمارستان با وجود شیفت درمانگاه دربیمارستان غیر دولتی خودش را رسوند بیمارستان کلی به من آرامش داد ساعت ۲ به من سرم زدند با دهانه رحم بسته ساعت ۳ آمپول فشار ساعت ۴ درد هایی شروع شد که با تنفس می‌شد کنترل کرد تا ۴ونیم شدید درد داشتم از اون به بعد تا ساعت ۶ دردی نبود دوباره با شدت شروع شد ساعت ۶ونیم دکتر اومد بالای سرم گفت همکاری کن تا زودتر زایمان کنی اون زمان من حدود ۶سانت بودم دوتا آمپول برای نرم شدن زدن تو عضله بعد معاینه های مکرر کرد دکتر بعد سه تا سرنگ سولفات داخل واژن زد حدود .
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان آلوچه 🍏🍓 مامان آلوچه 🍏🍓 ۲ ماهگی
از من به همه خانومای باردار یه نصیحت ❌❌❌❌
اونایی که میخواید طبیعی بیارید ، هر کاری میکنید بکنید فقط نزارید آمپول فشار بزنن بهتون که دردتون بگیره یا زودتر زایمان کنید
زایمان طبیعی خودش همینجوری کلی درد داره
آمپول فشار درد رو سه چهار برابر می‌کنه .
برا من زدن ، بی حسی هم زدن
ولی با وجود همه اونا جوری درد داشتم که حاضر بودم هم من بمیرم هم بچم
البته من قرار بود سزارین بشم ولی بخاطر فشار خونم که زیاد بود و روزی ۴ تا قرص می‌خوردم دکتر گفت برو طبیعی تا هر جا تونستی پیش میریم اگه فشارت بالا نرفت سزارین میکنیم که آخرش هم با وجود اینکه فشار خونم اوکی شد هر چه قدر التماس کردم نبردن سزارین .
خودم سالم ، بچه سالم ، مشکلی نبود به جز فشار خون که تو ۳۶ هفته زایمان کردم . اونم به زور و با آمپول فشار و بخاطر کلی بخیه خوردم .
تحمل درد از صبح تا شب ساعت هشت و چهل به دنیا اومد .
ولی راضی نبودم از طبیعی . چون هنوزم بخاطر بخیه هایی که خوردم نمیتونم بشینم .
مامان آبنبات مامان آبنبات ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 👶🏻🗣️
سخت بود،۳۹ هفته و سه روز زایمان کردم
شب یک ساعت رفتم پیاده روی و بعدش رفتم دوش آب گرم گرفتم و زیر دوش یکم اسکات زدم،بعد حموم کم کم دردام شروع شد ولی شدید نبود تحمل کردم تا ساعت ۴ که خیلی شدید شد،بین دردام ۵ دقیقه بود که رفتم بیمارستان ،دیگه اونجا خیلییی دردم زیاد بود معاینه کردن ۵ سانت باز بودم ،بعد دیگه هی شدیدتر میشد طوری که میگفتم خدایا فقط بگذره من نه راه پس دارم نه راه پیش،دردش وحشتناک بود واقعا،تو وان آب گرم رفتم واقعا تاثیر داشت،موقعی که درد داشتم کمرمو قر میدادم تاثیر داشت یکم خوب بود،
دیگه ۸.۹سانت که باز شدم میگفتن زور بزن که مدفوع کنی و سر بچه بیاد،بعد که سر بچه رو دیدن بردنم تو یه اتاق دیگه و اونجا برش زدن که سر بچه بیاد بیرون،قشنگ مردم و زنده شدم،بعد که بخیه زدن من کامل بی حس نبودم حتی دوبار هم سوزن بی حسی زدن بازم حس میکردم و خیلی درد کشیدم موقعی که بخیه میزد،دیگه بعد که بچه دنیا اومد بردنم اتاق ریکاوری ،جای بخیه م و مقعدم چون زور زده بودم خیلی درد میکرد،قرص مسکن و شیاف استفاده کردم یه ذره بهتر شدم ولی الان هنوز جای بخیه م درد میکنه اصلا نمی‌تونم بشینم ،دکتر هم گفت تا ۵.۶روز اصلا نشین حتی خوابیده به بچه شیر بده
خیلی خیلی سخت بود ولی فدای سر بچه‌م،دور سرش بگردم هر دردی رو بخاطرش تحمل میکنم،الان که بغلش میگیرم فقط خداروشکر میکنم که چنین هدیه باارزشی بهمون داده🥹❤️
مامان حسنا مامان حسنا روزهای ابتدایی تولد
مامان 🩷معجزه🩷 مامان 🩷معجزه🩷 ۴ ماهگی
#زایمان_طبیعی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
خلاصه رفتیم که بریم رو تخت زایمان و من که دراز کشیدم دکتر بخش هم اومد و بهم گفتن که هر وقت حس زور داشتم زور بدم و تنفس هم انجام بدم
و من بعد از سه تا زور محکم دیگه داشتم میمردم که برش پرینه انجام دادن برام و بعد برش هم یدونه زور محکم دادم و دخترم بدنیا اومد و گذاشتنش رو شکمم همینکه بچه در اومد کل دردای من رفت و دیگه هیچ دردی نداشتم بعد از اونم جفت رو در آوردن که اونم اصلا درد نداشت بعد از بریدن بندناف دخترمو گذاشتن رو سینه ام همون لحظه شروع کرد شیر خوردن بعد اونم بردن لباساشو بپوشون و بخیه منم شروع شد کل پروسه بخیه هم نیم ساعت اینا کشید زیاد هم درد نداشت یه سوزش ریزی داشت کل زایمان من چهارساعت طول کشید ساعت ده صبح آمپول تزریق شد ساعت یک و نیم رفتم رو تخت زایمان و ساعت دو ظهر دخترم بدنیا اومد و زندگی من سرشار از عشق شد اون لحظه که آدم بچه اشو میبینه کل درداش یادش میره
اگه بخوام از زایمان طبیعی بگم من خیلی راضی ام که رفتم طبیعی و همون روز یه ساعت بعد زایمان من سرپا بودم و چون موقعیت زندگیم یجوری شد مجبور شدم خودم پاشم کارامو انجام بدم برام خیلی خوب شد اینم از تجربه من🥲❤️
مامان فسقلی🐰 مامان فسقلی🐰 ۵ ماهگی
مامان مهیار🤎 مامان مهیار🤎 ۶ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت 1
سلام بعد از 4 شب بی خوابی
خب من کلا ده روزی بود ورزش رو شروع کرده بودم اما کم روزی نیم ساعت پیاده روی فقط
این دو سه شب آخر دیگ کردم روزی دو ساعت پیاده روی 100تا اسکات و حموم آب گرم
و شیاف گل مغربی شب آخر دوتا گذاشتم و بعدشم رابطه بدون جلوگیری داشتیم بعد از رابطه دردام شروع شد ساعت 1 شب بود گرفت تا ساعت 6 دیدم ول نکرد و چون تجربه نداشتم کسیم پیشم نبود با همون درد رفتم بیمارستان که معاینه کرد گفت یه سانت نیمی برو بعدظهر بیا بعد ظهر رفتم همون بود ولی چون ظربان بچه نا منظم بود گفت ختم بارداری که چون مهیار تو سونوش‌ اکوژن قلب نشون داد و اون بیمارستان متخصص اطفال نداشت باید میرفتم یه شهر دیگ(شیروان) رفتیم اونجا گف دو سانتی ضربان بچه هم خوب شده و ما زیر سه سانت بستری نمی‌کنیم دیگ گف برو پیاده روی کن دور بیمارستان سه سانت بشی بستری کنیم من درد داشتم ولی هر سه چهار دقیقه می‌گرفت ول میکرد
رفتم قدم زدم ساعت ۱۲ شب رفتم ولی بازم دو سانت بودم
مامان 🩷👧🏻ronisa مامان 🩷👧🏻ronisa ۷ ماهگی
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان فندق مامان فندق ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت سوم
در عرض ۳۰ ثانیه بدنم گرم شد و بی حس شدم و کارشون رو شروع کردن من ساعت ده و ربع وارد اتاق عمل شدم و ده و بیست و دو دقیقه بچم به دنیا اومد و ساعت ده و چهل و پنج دقیقه بردن ریکاوری و تو ریکاوری متخصص بیهوشی برام پمپ درد وصل کرد و همون تایم بی حسی ماساژ رحمی دادن که من دردی حس نکردم و تا ۲۴ ساعت بعد عمل سوند بهم وصل بود و اولین راه رفتنم خیلی سخت نبود و خدارو شکر از زایمانم خیلی راضی بودم و اینکه فسقلی من تو ۳۷ هفته و ۶ روز به دنیا اومد و چون آمپول ریه نزده بودم و روز زایمان زدم احتمال میدادن که بچه بره تو دستگاه اما خدارو شکر احتیاج به دستگاه نشد و بچم کامل بود
پیشنهادم اینه که حتما پمپ درد بگیرید دردتون رو به صفر می‌رسونه
اینم از تجربه سزارین من🙃 هر کسی حق انتخاب داره و به نظرم با توجه به شرایط باید انتخاب کنی‌
من اگر بازم برگردم به عقب قطعا زایمان سزارین رو انتخاب می کنم برای همه آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم زایمان راحتی داشته باشید و کوچولو هاتون رو صحیح و سالم بغل بگیرید 🫂❤️
مامان لوبیا مامان لوبیا ۲ ماهگی
3... من فقط داد میزدم که کار خیلی اشتباهی بود و انرژیم‌ رو می‌گرفت ولی دست خودم نبود و از شدت درد نمیتونستم جیغ زدنم رو کنترل کنم سعی میکردم نفس عمیق بکشم سه چهار زور زدم و ی حس سبکی بهم دست داد و داغی بدنشو روی سینم حس کردم و گل پسرم بعد نیم ساعت بیمارستان بودن به دنیا اومد که وقتی به مامانم گفتن لباس بچه رو بده متعجب بوده ازین سرعت!
بخیه زدن هم سوزش بدی داشت ۵تا داخلی و ۲تا بیرونی خوردم که اگه همکاری میکردم همون دوتا رو هم نمی‌زد
اینو بگم که ماه آخر هر شب در حد نیم ساعتم شده پیاده روی داشتم دو هفته آخرم هرروز رقص و ورزش
زایمان طبیعی فقط همون موقع آخر ک بچه میاد آدم ب شدت اذیت میشه و چند روز اول نشستن روی بخیه ها ولی بعدش خوبه که وقتی بردنم بخش بعد چند ساعت بلند شدم و راه رفتم. راحت ب بچم شیر دادم و سرپا شدم کارامو انجام میدم.. البته بدن هر کسی هم باهم فرق داره ..
امیدوارم همتون زایمان خوبی داشته باشین و بسلامتی نی نیتون رو بغل بگیرین