۱۲ پاسخ

اره نمون فقط زندگیت خراب میشه اینجوری چون این مدل حرف ها کم کم رو شوهرتم تاثیر می‌ذاره

ببین همیشه اول ببین نیت ادم از حرف یا کاری که میکنن چیه شاید تو خوشت نیاد ولی اون از نگرانی میگه نه از کرم و اذیت کردن /اونم عمه است حرفاشو بزار پای دلسوزی

عزیزم نمون ارامش خودت ازهمه چیزمهم تره اینجوری هم اصابت خردمیشه هم شوهرت کم کم روش تاثیرمیذاره نترس برو خونتون هیچی نمیشه

هعیییی نمیدونم چرا مردم به این شعور و فرهنگ نمیرسن ک تربیت و بزرگ کردن بچه ی کسی به اونا مربوط نیست و نباید با بچه های خودشون مقایسه بکنن

بابا برگرد خونهدزندگی خودت اه من حاضرم موشک که سهله سیل زلزله سونامی همه بلاها بیاد بمیرم ولی نرم بمونم اونجا واسه یه وعده میری دوهفته اعصابت خورد میکنن چیه ول کردی رفتی اونجا برو مغزشوهرت بگو برگردیم خونمون گفت بگو برگردیم بهتره احترام ها حفظ میشه خواهرت داره مادرت پرمیکنه میفرسته جلو دعوا بشه نمیخوام کدورت بشه برگردیم چیز دیگه نگو اینجوری میفهمه حساس میشه رو خواهرش

عزیزم نمون برو خونه خودت به خدا آدم راحت تره تا اینکه ابن حرفا رو بشنوه ،واقعا موندن چرا بعضی خانواده های شوهر درک ندارن

برا ماهم همینه خواهر مادر شوهر پر میکنن😐

متاسفانه اکثرا اینجوری ان فکر میکنن خودشون تو تربیت و بزرگ کردنه بچه عالیه ان ما نه ،من مسافرت رفته بودم با خانواده همسرم همشون شده بودن فیلسوف اینکارو کن اینکارو نکن انگار اونا از من واسه بچم بهترن اصلا اهمیت نده،دخترمن ی مدت تو جاش شیر میخورد تا صبح عمیق میخوابید اما الان ی مدت که داره دندون درمیاره کلا قلقش عوض شده باید رو پا بخوابونم تا بخوابه همش شب تا صبح در حال وول خوردن و دمر خوابیدنه

به روی مادرشوهرت بیار که حرفاشون شنیدی
دفعه بعد حواسش جم میکنه دخالت نکنه

هر امان از ادما های فضول خب چی بهشون میرسه واقعا واقعا نصف گهواره دیگر این ادما شدن همش تو کارشون دارن دخالت میکنن خانواده ها تربیت هر بچه فرق میکنه سبک غذاشم همین اگه شرایطشو داری برو ی جای دیگه یا خونت اران همه شهرا ی جوری میترسن هچجا خونه ادم نمیشه

عزیزم به همسرت بگو بهشون تذکر بده

بله بالاخره سربار بودن دیگران این چیزارم داره

سوال های مرتبط

مامان نیکان مامان نیکان ۷ ماهگی
سلام قشنگا🙋🏻‍♀️
امیدوارم خودتون خونوادتون خوب باشین همیشه😉💞
دیشب یه اتفاقی افتاد گفتم باهاتون درمیون بزارم🙃
ساعت ۱ شب بود که خونمون همسرو پسرم تو خواب عمیق و ناز خودشون بودن😴ک صدای نوزاد میومد قطع نمیشد و صداش ازینکه اذیته من رو هم اذیت میکرد🙁
خلاصه وقتی‌رفتم بالکن🚶🏻‍♀️
یه خانمی رو دیدم که نوزادی که شاید یک ماهش بود بغلش بود رو بشدت داشت تکون میداد که آروم شه اینجوری😦ولی اون طفل معصوم همچنان شدت میگرفت گریه اش🥺رفت داخل ماشین شیر بده بچه نخورد و من خیلی دلم میخواست برم پایین و بهش بگم که بچه شاید بدنش درد گرفته این بچه ماساژ میخواد انقدر محکم تکون ندین این بی زبون رو🥺
که شوهرش اومد اونم بچه رو بد بغل گرفته بود🤦🏻‍♀️ و اخر با همون گریه ای که بچه میکرد سوار ماشینشون شدن و رفتن🚗 و من هنوزم که هنوزه به فکر بچه ام😟
حتی دیشب به مامانم گفتم مامانم گفت اگه من تا الان خونت بودم میرفتم پایین میاوردمشون خونت
بچشو با روغن بچه قشنگ ماساژش میدادم گردنشم با اون دستمالی که گردن نیکان رو میبستیم میبستمش که از اون خستگی و تکون های زیادی که دادنش گردنش درد گرفته اروم شه قنداقش میکردم بعد مامانش میدید که چجوری بچه رو اروم و تو خواب بهش تحویل میدادم☺️
بعد به من گفت بگیر بخواب بعضیا اولین تجربشونه و نمیدونن🥲❤️