۱۵ پاسخ

بگو مگه نمیبینی بچه‌ ام حالش چطوره
میمیری غذا درست کنی
اصلا توجه نکن
فقط به بچت برس

چقد احمقن ک نمیبینن

مادرشوهرا جون‌به جونشون کنی ،بدن

والله آدم تو خونه خودش بشینه.زیر موشک بحض هم خونه شدن با اینجور آدمها هست

میگفتی بهش عزیزم شاید کور شده نمیبینه بچت مریض بچتو پوشک نکن بزار تو بغلش یبار اسهال بچه ریخت تو بغلش دیگه زر نمیزنه

والله آدم تو خونه خودش بشینه.زیر موشک بحض هم خونه شدن با اینجور آدمها هست

اسهال بهش موز .کته ماست .پودر سنجد بده

اسهال بهش موز .کته ماست .پودر سنجد بده

اسهال بهش موز .کته ماست .پودر سنجد بده

ولی اون بچه الان فقط به بغل تو نیاز داره بغلش کن دندون دراوردن خیلی عذاب اوره برا بچه همین که دندونشو دربیاره ازبغلت میاد پایین

ولی اون بچه الان فقط به بغل تو نیاز داره بغلش کن دندون دراوردن خیلی عذاب اوره برا بچه همین که دندونشو دربیاره ازبغلت میاد پایین

همه ایناروبهش بگوتابفهمه واقعا حالت خوب نیست اگه نمیتونی تحملش کنی بروخونه خودت هیچ چیزی ازآرامش اعصاب بهترنیست

همه ایناروبهش بگوتابفهمه واقعا حالت خوب نیست اگه نمیتونی تحملش کنی بروخونه خودت هیچ چیزی ازآرامش اعصاب بهترنیست

برو خونه خودت

برو خونه خودت

خب عزیزم همینارو بهش میگفتی ک بفهمه وقتی خودش درک نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱ سالگی
اول شوهرم پریود مغزی شد ، یک هفته الکی باهام دعوا میکرد غر میزد تو اون حین بچمم اسهال بود و بهونه گیر ، بعد خودم پریود شدم به بهونه پریود سه روز رفتم خونه بابام ، بعد این ویروسه رو گرفتم پدرم دراومد از بدن دردش ، رفتم سرم اینا زدم ، سه روز کامل تو خونه با ماسک بودم بچمو بوس نمیکردم و اینا که نگیره ، ولی گرفت ، یهو تب کرد ، تب شدید که با هیچی پایین نیومد ، مجبور شدیم ببریم بیمارستان ، سرم زدن تا اومد پایین ، بعد آنتی‌بیوتیک داد دکتر بهش که بچه من آنتی‌بیوتیک نمیسازه بهش ولی مجبور بودم بدم تا تبش قطع بشه ، خلاصه دو روز دادم که اسهال شدید شد و پاش به شدت سوخت ، دیگه دیروز روز هفتم آنتی‌بیوتیک رو قطع کردم بلکه اسهالشم قطع بشه وضعیت پاهاش افتضاهه ، تو این حین به شدت بهونه گیر و وابسته و چسبیده به من بود چون از سرم و اینام ترسیده ده بود ، بعد وقتی خودمو بچم مریض بودیم هیچ‌کمکی هم نداشتم چون مامان بابام درگیر کارای خواهرم بودن که متأسفانه نامزدیش به هم خورد و اینا ، اصلا حواسشون یه من نبود ، وقتم نداشتن در واقع
خلاصه این شد که تو دو هفته چهار کیلو کم کردم ، الانم تهوع و سرگیجه دائم دارم با دمیترون زندم
خیلییییی وزنم کم شده ، شوهرم خودش لاغره ، میگه خوب شدی تازه ، ولی خودم میدونم وضعیتم افتضاه شده و نمیدونم چیکار کنم ، بچمم از بعد این ماجراها دیگه جایی نمیمونه که بتونم برم دکتر ، حتی اجازه نمیده درست غذا بخورم ، همش داره بهونه میگیره و بغلمه ، غیر از جسمی ، از نظر روحی و ذهنی هم خیلیییییی خستم خیلی و واقعا نمیدونم چیکار کنم ، خونم خیلی به هم ریخته حتی نمیتونم یا نمیرسم مرتب کنم
دلم میخواد گریه کنم
احساس میکنم دارم خفه میشم همش