يه گلدون گل مصنوعي خيلي بررگ دارم از صب پسرم دو سالشه ده بار خزه هاشو ريخته زمين جمع كردم هر بار گفتم نريز پسرم بازم ي ساعت بعد تو ي ثانيه ميريخت زمين همه رو سري اخر داد زدم سرش گفتم چرا ريختي مگه نگفنم بريزي دعوا ميكنم از ترسش اومد بغلم ولي گفتم ن بغلت نميكنم برو اونور خلاصه گريه كرد ولي بغلش نكردم انقد كفري كرده بود منو بعد الان خوابيده انقد عذاب وجدان دارم ميگم چرا اينكارو كردم باهاش اون ترسيد از صدام چون پناهي نداشت اومد سمت من ، من پسش زدم خيلي ناراحتم گريه م گرفته حالا نميدونم از بارداريه همش اشكم دم مشكمه يا چيه خلاصه ته دلم ي جوريه

ناراحت نباش عزیزم بنظرم هر چی به بچه ها بگی نکن کنجکاوی شون بیشتر میشه بزار بازی کنه زندگی کوتاه تر از اون چیزی که فکر می‌کنیم تو این وضعیت هم که هیچ کس از فردا خودش خبر نداره

عزیزم بنظرم دو ساله متوجه کار خوب و بد نیست گناه داره بچه اس دیگه اسمش رو خودشه بچه آدم بزرگ که نیست تو هم سعی کن باهاش راه بیای نه اینکه بخوای از یه بچه ۲ ساله یه مرد گنده بسازی

هر مادری بود عزاب وجدان میگرفت...بیخیال سعی کن دیگ تکرار نکنی

اینکه بغلش نکردی اشتباه بوده فردا ازش معذرت خواهی کن و بهش بگو که عصبانی بودی و گرنه دوسش داری

هر مادری بود عزاب وجدان میگرفت...بیخیال سعی کن دیگ تکرار نکنی

هر مادری بود عزاب وجدان میگرفت...بیخیال سعی کن دیگ تکرار نکنی

هر مادری بود عزاب وجدان میگرفت...بیخیال سعی کن دیگ تکرار نکنی

شده دیگه فردا براش اون چیزی که دوس‌داره دوس کن یه چیزی براش بخر البته نمیدونم کار درستیه یا نه که تو دلش نمونه ولی همون موقع. صداش می‌زدی که بیاد باهات برید یه بازی دیگه کنید حواسشو‌پرت میکردی