۲۱ پاسخ

منم ی خواهر و ی برادر دارم
هر دو خوبن ولی من ب شخصه اخلاقم اینه حرفی از زندگیم ب کسی نمیزنم
دوست دارم اطرافیان در حد مهمونی بیان و برن ن ک سر از کارام در بیارن
منم ب بچه دوم اصلا فکر نمیکنم
مشاور واسه خودش گفته بر اساس پول توی جیبش

بستگی به سبک زندگی و جامعه و اطرافیان داره. گاهی وقتا یه دوست خیلی خیلی بهتر از خواهر و برادر ادمو ساپورت میکنن خیلی وقتا بوده من درددلم رو به دوستم تونستم بگم ولی خواهرم نه. قطعا خواهرمم همین تجربه رو داشته. اما الان که هردو مادرشدیم رابطه مون نزدیک تر شده.
یه چیزیم که در مورد حسرت و اندوه تو فرزندی هست اینه که همیشه ادم چیزی که نداره رو در بهترین حالت و ایده ال ترین وضعش تصور میکنه و حسرتش رو میکشه. مثل بچه ای مادر نداره و تو همه شرایطش میگه اگه مادر داشتم وضعم بهتر بود حتی تو شادیش. اما مادران زیادی هستن خواسته یا ناخاسته به فرزندشون اسیب زدن. فرزندانی هستن که بزرگترین تروماهای زندگیشون رو از والدین و نزدیکانشون گرفتن
من دوست ندارم بچم تک فرزند باشه اما در شرایط کنونی کشور و کلا دنیا عقلم اجازه اوردن یه انسان دیگه رو بهم نمیده و توانش رو نه در خودم بلکه در شرایط مالی و امنیتی و اقتصادی کشور هم نمیبینم
ما باید بچه های تک فرزندمون رو طوری بزرگ کنیم که در برابر داشته ها و نداشته هاشون دید واقعی داشته باشن نه ایده ال گرا و رویایی

من تک فرزندم
همیشه حسرت اینو میخورم که کاش داداش بررگتر داشتم که عین کوه پشتم بود
یا خواهر بزرگتر که غمخوارم بود نه از این حسود پلاستیکیا
داداش داشتن بنظرم خیلی قشنگتره چون همیشه هواتو داره
و منم حرف دلمو به هیشکی نمیتونم بگم😔

بستگی ب تربیت والدین داره که بچه ها تو بزرگسالی چع برخوردی باهم داشتع باشن

من دوتا داداش دارم، سه‌ تا آبجی خدا خودش می‌دونه جونمون برا هم می‌دیم این‌طوری بگم وقتي کنار همیم بیخیال تمام دنيا می‌شم همیشه عین کوه پشت هم بوديم و هستیم، باوجود زن داداش وشوهر بازم باهم خوشیم اینو برا همه آرزو میکنم برا همین خودمم مخالف تک فرزندی هستم دوتا دختر دارم يه پسر، اما متاسفانه خانواده شوهرم چش دیدن همو ندارن بچه‌ هامم همیشه غصه اونا رو می‌خورن

فقط تک فرزندی

به نظرم خواهر و برادر خانواده خیلی مهمن و خوبن

اینقدر شرایط زندگی سخت شده و سختتر میشه، بچه همین که تو رفاه و ارامش باشه براش کافیه. خیلی ها تک فرزندی رو ترجیح میدن بنا به شرایط خودشون. بچه دوم اعصاب فولادی میخواد، اگه اعصاب پدر مادر ضعیف نباشه و از نظر مالی اوکی باشن میشه بهش فکر کرد. من اصلا به بچه دوم فکرنمیکنم چون اصلا اعصابشو ندارم. تمام تلاشم رو میکنم همین دخترمو مستقل و با اعتماد به نفس بار بیارم. به درددل هم نیاز داشته باشه بهتر از مادر و مشاور کسی نمیتونه بهش کمک کنه. خواهر و برادر اصلا ممکنه ناخواسته اشتباه راهنمایی کنن. حرف مشاور شما رو قبول ندارم

من پدر ندارم
۱۸ ساله
مادرم هم‌پدر بود هم مادر
خودم برا اینکه برادرم خونه دار شه ۵۰ گرم براش طلاهامو فروختم که الان اگر داشتم کلی پولشون بود هنوز هم پولامو نداده
الانم نمیخواد سر به تنم باشه
برای مادرمم خیری نداره
ربطی به تربیت ندارع
حداقل میدونم دراینده همچین زخمی از خواهر و برادرش نمیخوره پناه و تنهایی رو ترجیح میدم
فقط میگم پناه هر موقع بیاد سر مزار پدر و مادرش و گریه کنه کسی نییست دلداریش بده

نه بچه تنها میمونه ما که تا آخر عمر پیششون نیستیم..

من میخواستم بچه نیارم و با یکبار اشتباه شوهرم باردار شدم میخوام سقط کنم اما همه میگن تاوان میدی بچت تنها میمونه ( ولی میدونم که یه روانی تمام عیارم و از بچه داری متنفرم و بچه بدبخت میشه)

من که اصلا بچه دوم نمیارم. تمام تلاشمو میکنم که همین یه دونه رو به جایی برسونم و سربلند باشه. به نظرم تنهایی بهتره. خودم دو تا خواهر دارم که اصلا باهم رابطه خوبی نداریم.

خب اونکیه راضیه میگه خوبه
اونکه ناراضی میگه بده
هر کسی باید با شرایط خودش بسنجه

من دوتا دوست دارم

بانک فرزندی اصلاموافق نیستم خیلی خوبه آدم خواهربرادرداشته باشه .ولی هرکس باید توقع زیادی از بقیه نداشته باشند

تک فرزندی بیاری تواین دنیا که چی بشه همش استرس همش ترس همش سختی طفل معصوما گناه دارن

من خودم اما ابدا فعلا بچه نمیارم .‌شاید اگر شرایطم اوکی شد جامعمون اوکی شد و و خونه دار شدیم و از لحاظ مالی تامین بودیم و با همسرمم مشکلی نداشتم سی سالم که شد اقدام کنم

موافقم باهاش .من خودم فقط یه داداش دارم همیشه به مادرو پدرم میگم خیلی کم هستیم خانواده شوهرم سه تا بودن باز بهتره .
خودم که فک نکنم بتونم سه تا بیارم ولی دوتا رو حتما میارم.بعدم در آینده یه بچه اگه باشه پدرومادر سنشون بره بالا همه مسئولیتا میمونه برای یه بچه البته ان شالله که محتاج بچه هامون نشیم

شاید ی جاهایی زخم بخوری ولی خیلی جا هم دلت قرصه یکی داری

فرزند داشتن شما ربطی به کسی ندارکه بخواد نظر بدن که حالا نه خوبه دوباره بیار نه بده یدونه بسه بخودت شرایط جسمی روحی و مالیت بستگی داره به اینکه تو خودت توانایی بزرگ کردن یه اینان دیگه ارو داشته باشی یا نه عزیزم برا این مورد خودت و همسرت باید تصمیم بگیرین

اون مشاوره باید بره خودش مشاور

سوال های مرتبط

مامان معجزه زندگیم مامان معجزه زندگیم ۳ سالگی
سوال: سلام خانوما دلم خون شده از دست پسرم هر روز میگه بریم پارک با دوستام بازی کنم منم میبرمش ولی متاسفانه هر روز یا کتک میخوره یا حلش میدن همش باید بیوفتم دنبالش از کت و کول افتادم امروزم دوباره همین اوضاع بود آخر سر همین قضیه با یه خانومی دعوام شد تمام انرژیم گرفته شد دارم بهش میگم جلو بچت بگیر بچمو حل نده اگه افتاد طوریش شد من چیکار کنم دختر سه برابر سن بچمو داشت در اومده به بچش میگه مامان خوب کاری کردی هر کی زد تو هم بزنش اصلن تعجب کردم گفتم خانم پسر من کوچیکه زورش به بچه ی شما نمیرسه که بخواد بزنتش در ضمن من اصلن به هیچ وجه یادش ندادم به کسی بزنه یا حتی تلافی کنه . پسرم خیلی بچه ها رو دوست داره ولی اونا اینجوری موندم فردا پس فردا تو جامعه چیکار کنه با این اوضاع خیلی غصم گرفته . نه از سری قبل که خانومه اومد معذرت خواهی کرد نه از این خانوم که اینجوری رفتار کرد به خدا آدم میمونه چی بگه . به من میگ چرا پشت سر بچت راه افتادی برو تو هم مث ما تو چمنا بشین . بنظرتون با این جور آدما چجوری باید برخورد کرد مگه من میتونم اینقدر بیخیال باشم بشینم بقیه بهش آسب بزنن منم چیزی نگم بچه ی من فقط سه سالشه خودش نمیتونه از خودش دفاع کنه . خلاصه خیلی حالم گرفته شد
ه
مامان فندق مامان فندق ۳ سالگی
سلام عصرتون بخیر باشه خانما
خواستم موضوعی بگم من تو شهر غریب زندگی میکنم و یه دختر دارم و هیچ کدوم از خونواده هامون پیشمون نیستن فقط چندتایی آشنا و فامیل هستن که اونا هم از ما دورن و ماهی دوماهی همو ببینیم، زمانی که دخترم نوزاد بود بچه های همسایه هی میومدن به بهانه بازی با دخترم اذیتم میکردن و هیچ کدوم مامانشون دنبالشون نمیومد من چندباری چیزی نگفتم ولی دیدم دارن پرو میشن به مامانشون گفتم و دیگه نیومدن الانم دخترم بزرگ شده و عادت به خونه داره اگر رو بدم بهشون بازم میان یعنی جوری هستن که پیله کنن ول کن نیستن منم رابطه م رو باهاشون محدود کردم در حد سلام و علیک تا نیان شوهرم میگه انگار دوس نداری کسی باهات رفت و آمد کنه گفتم من رفت و آمد اصولی دوس دارم اونا مثل من نیستن که یه روز اومدن خونه من فردا نذارن بچشون بیاد بی خیالن میفرستن خونه من میرن دور کارشون بچشون مدیریت نمیکنن بگن امروز رفتی بسه دیگه چند روز بعد برو دیگه بیان ول کنم نیستن او روز باز یکیشون اومد مامانش به زور بردش بعد زنه جلو خودم میگه بیا بریم بریم باز عصر بیا مگه خونه من مهد کودک منم آسایش میخوام یعنی کارم اشتباهه باید اجازه بدم بیان شوهرم میگه خیلی سخت میگیری
مامان آقای کوچک مامان آقای کوچک ۳ سالگی
یه چیزی الان یادم اومد گفتم این جا بگم
چند روز پیش رفته بودم مغازه یه خانمه ام با دختر کوچولوش بود پیرهن تنش کرده بود ولی زیرش فقط پوشک پاش بود 🥴😦 بچه نشسته بود علاوه بر این که پوشکش زرد شده بود از جیش تا فیهاخالدونش پیدا بود 😔😔
اینو برای مامانای دختر دار می‌نویسم هروقت پیرهن تن دسته گلاتون میکنین روی پوشک حتما یه شورت عینکی یا پاچه دار بپوشونین به غیر از اینکه اون پوشک ممکنه جایی که میشینن رو نجس کنه به فکر بهداشت بچه هاتون باشین خدایی نکرده هزار تا میکروب وارد بدنشون میشه و اینکه به بچه نمیتونی بگی چه مدلی بشین توی این وضعیت با آدمای بیمار جنسی ماها باید مراقب بچه های معصوممون باشیم .حتی برای بچه های که از پوشک گرفتینم به جز شورت یه شلوارک پاشون کنین .من خودم با ۳۴سال سن که میتونم نشستنم کنترل کنم باز اگه پیرهن کوتاه یا دامن کوتاه بپوشم توی مراسم یا مهمونی زیرش حتما یه شورتک می‌پوشم
توی کشور های دیگه ام دقت کنین مثلا کره و ...همین کارو انجام میدند منظورم اینه ربطی به تعصب و اینا نداره