۸ پاسخ

عزیز دلم شما مادری مگه میشه شمارا نخواد شما چون بیشتر در دسترسش هستی سراغتون نمیگیره وگرنه مطمئن باش اگه عادت به موندن جایی نداشته باشه جایی بره یه صبح تا شب مطمئنن شب سراغتون میگیره ،بعد عزیزم اگه بچتون پسر هست وتو سن ۳سال ونیم این کاملا عادیه با پدر بیشتر بگرده مرحله تکامل بچه هست به نظرم خوشحال ام باشید یه جایی خوندم نوشته بود بچه پسر تو سن بچه های ما بیشتر با پدر میچرخن ودوست دارن همراه پدر باشن چون داره اخلاق ورفتار مردونشون شکل میگیره بایدتو جمع مردونه بیشتر باشه اگه تو جمع شما ها باشه وپیش شما بیشتر اخلاق زنانه ولطافت شمارا به خودش میگیره

چون ما همیشه هستیم اینجوریه بعد پسرا تو سن بچگی اینجورین بزرگ بشه مامانی میشه پسر منم همش میگه بابا ولی بیرون بره با باباش من نباشم دو سه ساعت هی زنگ میزنه ولی کلا خیلی بابایی ه

دختر. چون تو همیشه کنارش بهانه نمیگیره .یه روز نباش ببین دنیاش به هم میریزه. اونهای هم که بهانشون میگیره چون پیشش نیستن اگه دارم. باشند ببین بهانه میگیره براشون

دقیقا پسر منم اینجوری چی بش کارش گیر باش یچیزی بخواد منو صدا میکن اون وقتی باباش نباش

کاش بچه های من وابسته باباشون بشه😄😄

عجب دغدغه ای داری تو
بچه س دیگه
معلومه بچه ی اولته
بچه ها تا بزرگ بشن هزار جور تغییر عادت میدن

بهتر ولی این سن همش ایه یاس هستن همیشه میگن نه دختر من میگم بیا لباست عوض کنم میگه نه میگم بیا بریم بیرون میگه نه یعنی فقط کار خودش میکنه

فازتون خریدارم بخدا....

سوال های مرتبط

مامان عروسکِ من مامان عروسکِ من ۳ سالگی
خانوما من تا ب امروز ک دخترم 3سال و 8ماهشه در حد توانم هر چی ک دخترم خاست و اراده کرد رو براش خریدم. از خوراکی بگیر تا اسباب بازی و لباس.. ب قدری که تقریبا هر چن روز درمیون لباس جدید میپوشه میره بیرون یا پارک.. همیشه مرتب و تمیز.. بحدی ک وقتی میریم پارک چن تا از خانوما ک سلام علیک داریم ب دخترم میگن وای چه لباس قشنگی پوشیدی یا میگن چه حوصله ای داری لباس و با گیره مو و عینکش رو باهم ست میکنی اکثرا.. خلاصه خاستم بگم ر این حد رسیدگی دارم بهش حالا در کنار اینا اصلا آدم باج دهنده ای نیستم وقتایی شده دخترم چیزی خاسته و من میگفتم نه و این نه واقعا نه بود اگر گریه کنه بهش میگم با گریه تو من هیچ کاری برات نمیکنم هروقت گریه ت تموم شد باهم صحبت میکنیم.. خیلی وقتا خیلی چیزاشو خودم از رو ذوق خودم براش میگیرم... امروز دخترم و شوهرم باهم رفتن پارک یکی از دوستای دخترم هروقت دخترمو میبینه میگه بریم خوراکی بخریم( همراه مامانمون) امروزم ب دخترم گفت بریم مغازه؟ دخترم ب باباش گفت بریم مغازه و شوهر خنگ من از قضا کارتش رو نبرد و ب دخترم گفت بابا تو خونه کلی خوراکی داری( واقعانم داره هفته پیش رفتیم فروشگاه فقط شاید نزدیک ب یه تومن براش خوراکی های مختلف خریدیم بعد شوهرم از سرکارش نزدیک ب 500هزار براش اسنک خریده آورده) خلاصه شوهرم گفت کلی خوراکی داری یهو دخترم گفت وایسا برم از مامان دوستم بپرسم و دویید رفت گفت: