۱۳ پاسخ

خدا به داد ملتمون برسه کسی آواره نشه خدایاااا

بنظر من خدایی نکرده اگه اتفاقی بخواد بیوفته همون آدم توخونه خودش باشه منم الان خونه مادرشوهرمم کلافه شدم یعنی دلم برا خونمون تنگ شده خسته شدم بچم ک شدیدا بهانه گیر شده

از دیروز عصر رگباری گرفتن این طرفی بمون هرجا هستی

کرج رو همین الان دارن میزنن

الان زدن باز وای

میگن طرف ساوجبلاغ زدن.منم شهرستانم کلافه شدم الان .

صدای وحشتناک اومد بمب زدن دود بلند شده

کرج خبری نیست ولی سمت ما چرا خیلی صدا هست
دیشب پشت هم میزدن
الانم دوباره دوتا زدن

الانم دارن میزنن😭

دیشب باز میزدن

مانفهمیدبم ولی میگفتن سروصداریادبوده

دیشب خیلی سر صدا بود عزیزم

دیروز انگار خبری بوده

سوال های مرتبط

مامان کارن مامان کارن ۳ سالگی
خانوما توروخدا ببینید من حق داشتم یا نه.من دو شب در هفته همسرم شبکاره بخاطر تنهایی و اینکه پسرم خییییلی مادرمو دوست داره میریم اونجا یا مادرم میاد پیش ما.خدایی خیلی به گردن ما حق داره خیلی زحمت پسرمو کشیده ولی عادت بدی داره اگر من به بچم حرف بزنم هنوز حرف از دهن من درنیامده پشت بچم درمیاد.هررررررچی که بگم سریع پستونک بچم درمیاد هزاربار گفتم مامان دخالت نکن بین من و بچم اینجوری بد تربیت می‌شه گوش نمیده میدونم از دوست داشتن زیاده ولی واقعا افسار بچم از دستم درمیره اصلا گوش ب حرفم نمیده منم امشب جمع کردم برگشتم خونه ام.بچم از اینور گریه و چسبیده بود ب پای مامانم مامانم هم از اونور گریه ولی واقعا خسته شدم آنقدر گفتم مامان توروخدا تو تربیت بچه دخالت نکن اصلا بچم اونجا میریم منو آدم حساب نمیکنه.حالا اومدم خونه دارم خودخوری میکنم نمیدونم اصلا چکار کنم.حتی خاله هام چندبار رفتارشو دیدن هی گفتن فلانی نیوفت بین مادر و بچه اصلاااا گوشش بدهکار نیست ی جوری میسازه انگار اون مادره من زن بابا
مامان نورسا☀️ مامان نورسا☀️ ۳ سالگی
مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه