به خدا نمی‌دونم چی بگم فقط ادعااا میکن مادرشوهرم من دوتا بچه بزرگ کردم پسرم پی پی کرده رفت با صابون دست پسرم شسته بچمم دیدم همش گریه جیغ تو بگو پستش کلا خشک شده سوخته تازه میخواست بهش سوسیس یخمک هم بهش بده جلوش گرفتم🫤😶

مادر شوهر منم همینه یجور رفتار میکنه انگار خودش فقد بچه بزرگ کرده سر دارو های بچم هی میگه وقتش نشد هی میگم چهارساعت دیگ دوباره یک ساعت نشده وقتش نشد سر همین واکسنش داشت هی میرفت رو مخم سریع بلندشدم اومدم خونه شب دیدم خواهرشوهرم زنگ زده ک یادتون نره استامینوفن بدین بهش میدونستم ک کار مادرشوهرمه هنوزم عصبیم آخرش به شوهرم گفتم من دوتا بچه دارم بزرگ میکنم مادرشون منم هیچ کس به اندازه من بفکربچه های من نیس انقد بدم میاد دخالت میکنن انگار خودم حالیم نیس

من نفهمیدم چی به چیه
ولی خواهر شوهرمم دخترم رو عادت داده شکلات بهش بده
یعنی روانیم همش میاد میگه شکلات شکلات

مادرشوهر من سر دخترم خللی دخالت می‌کرد دعوا میکردم الان سر این هیچی نمیگه نمیدونم چرا 🤔🤔وقتی اونا هم کاری نمیکنن شک میکنم

وااااااااای🤐

منم سوسیس و یخمک به بچه دادم...😬

هم فهمیدم چی گفتی هم نفهمیدم😂😂😂
ولی خب مادرشوهره دیگ انتظار بیشتر نداشته باش عزیزم

پشمام😂😂