توی خونه تنهام دایان هم خوابه یهو افتادم توی گالری گوشیم عکس ۶ ۷ ماهگیش رو دیدم فکرم هزارجا رفت
یادم افتاد مادرشوهرم چقددد اذیتم کرد تا بچه ام به این سن رسید اول اول که زنگ میزد به شوهرم ببر گوشش رو حجامت کنین زردی تموم شه
به حرفشون گوش نکردم و بچه رو بردم زیر دستگاه تا یکماه دایان زرد بود هر روز میگفت ببرین حجامت
من انقد گریه میکردم تا اینکه سر این قضیه افسردگی زایمان گرفتم
بعدش از ماه دوم میگفت چقد ریزه چقد ریزه بچه فلانی چاق و چله اس و ....
یه روز میگفت شیرت کافی نیست یه روز میگفت چرا کمکی شیرخشک میدی بچه دیگه سینه رو ول میکنه یعنی خودشم با خودش درگیر بود
از چهارماهگی میخواست چیز میز کنه تو حلق بچه من هر سری میرفتم خونشون با ضعف اعصاب برمیگشتم
توی شیردهی تا ۶ ماهگی دایان از وزن ۷۴ شدم۸۴ بخاطر افسردگی زایمان و پرخوری
هی میگفت چقد چاق شدی چقد زشت شدی بچه چاق نمیشه تو بجاش داری چاق میشی
من رژیم گرفتم شدم ۷۰ کیلو باز میگفت لاغر شدی زشت شدی😁😂
از ۶ ماهگی میخواست غذاسفره و چایی و هر کوفتی که خودش می‌خورد به دایان بده من نمیذاشتم بازم تا یکسالگی دعوا داشتم که ندین بهش 😁😂
یه روز میگفت چرا گردن نمیگیره
یه روز میگفت بچه فلانی دورررری گردن میگیره
دایان گردن گرقت بعدش میگفت چرا دندون درنمیاره چرا نمیشینه چرا چهاردست و پا نمیره چرا راه نمیره
الانم میگه چرا حرف نمیزنه
البته من الان روی شخم چپ پسرم دایورت کردم
ولی اون زمان میتونست بهترین روزای زندگیم باشه ولی همش حرص خوردم و گریه کردم و هیچی از نوزادی بچه ام نفهمیدم
خانمای عزیزی که تازه زایمان کردین مثل من نباشین از همون اول بیخیال باشین و یه گوش در باشه یکی دروازه از بودن با نینی لذت ببرین....

۲۳ پاسخ

دقیقا منم الان عکس های نوزادیش را میبینم خیلی زود گذشت و منم افسردگی گرفتم یعنی مردشور هرچی فامیل شوهر بیشعوره را ببرن والا خاک بر سرشون که تو قرن ۲۱ هم عین عقب مونده ها میمونن من نمیدونم کی این رسم عروس و مادر شوهر ور میوفته همون خارجی ها خوبن از ۱۸ سالگی مستقل میشن ازدواجم میکنند ننه هاشون نمیفهمن

خدا همه اینجور مادر شوهرا رو هدایت کنه یه جا ندیدیم یکی از مادر شوهرش تعریف کنه😅😂

راستی خواستم بگم پسر منم حرف نمیزنه اصلا نگران نباشیا

متاسفانه همیشه بعد زایمان یه سری مسائل و حرفا پیش میاد که تا سالهای سال هم بگذره آدم یادش نمیره و هربار یادش میاری غصه میخوری که چرا اون روزایی که میتونست شیرین بگذره بد گذشت
بنظرم هممون از این مسائل داریم
مخصوصا بعد زایمان که حالمون خوب نیس خیلی حساسستر هستیم و هورمون هامونم که قربونش برم قر و قاطی میشه🫠🫠🫠🫠

چقد منیییییی هعییییی منم روانی کرده بود

خاک تو سر لاشیش 🤨. حالا جدا از اینا خواهر بچه ی تو ام حرف نمیزنه؟ من دلم آب شدههه... یزدان فقط گاااهی ما میگه 🥲

وای چه قشنگ گفتی انقدر منم حرص خوردم حساس بودم آب شدم بخدا هیچ لذتی نبردم همش حرص خوردم

هر ایرادی میگیرن منم میگن آره هر جا میبرم میگن کپ خودتونه
حالا یا اخلاقش یا تیپ و استایلش
بنظرم باید عاقل بود البته که خیلی سخته بعضی آدما شاید از روی نفهمیدن شاید دلسوزی شایدم واقعا حرص دادن ما این کارو میکنن
یکبار بگو از این حرفت من ناراحت شدم اگه دوباره تکرار کرد دیگه ولش کن واقعا افسردگی وحشتناکه یجورایی درکت میکنم ،
ولی اهمیت ندیم به آدمایی که از قصد میخان روزای خوشمونو از بین ببرن

چه قدر شبیه مادرشوهر منه انگار یه شخصه

ولی حجامت گوش سرریع زردی بچه رو دفع میکنه
کلا دوتا تیغ کوپولو میزنن ب گوشش مثل همون ازمایش زردی

وای ک حسرت و عقده های ب دلمون گذاشتن چقد همه رو کشیدم و حس کردم
منم استراحت مطلق بودم 25کیلو اضافه کردم الان82کیلوام همش میگن چقد چاغی و فلان

دقیقا عین من🥲

جالب اینجاس هنوزم حرص میخورم میگن چرا راه نمیره چرا کلمه نمیگه 🥴🥴🥴دارن زهرمار میکنن متاسفانه
حتی خواهر خودمم هی میگه بچم ۹ماهگی حرف زد راه رف بابا به من چه اخه بچت نابغس یا مسابقه دو شرکت میکنه

چقدر مادرشوهر منه هی میگفت شیرت کافی نیست چرا چهاردست پا نمیره لاغره هی حرفهای بد نسبت میداد به پرنسا چقدر من حرص میخوردم خداروشکر قهر کردیم و آرامش دارم الان

اگر من بگم میشه روضه
خون گریه مکنی
هیچوقت بابت اذیتایی ک سر بارداری و بعد زایمان شوهر حرومزادم و خونوداش سرم آوردن حلالشون نمیکنم دومی ک با وجود قرص باردار شدن وگرنه یدونه ام اضافی بود سر اذیتا افسردگی شدید و اضطراب و تپش قلب گرفتم

همه شون لنگه همن بابا منم قبلا حرفاش روم تاثیر میذاشت الان میگم خودم میدونم خودم دوسدارم خودم بلدم دیگه دهنشو بسته

آخ خواهر هم دردیم 🥲بهترین روزایی که می‌تونستیم از بچمون لذت ببریم فقط غصه خوردیم

عزیزم متاسفانه هممون این حرفارو از سمت خانواده همسر شنیدیم و تا ابد یادمون میمونه خدا خودش تو این مورد فراموشی بهمون بده

امان از این مادرشوهر ا😓
مادرشوهر من تو بارداری هم هی تیک مینداخت بم ،میگفت تو که شکمت کوچیکه تغیری نمیکنی
الانم هی میگ دخترت ریزه میزس
رو مخمه همش

چه قدددددددد قشنگ گفتی عزیزم اشتباه ما اینکه برا مردم زندگی می‌کنیم من همسرم خیلییییییی صحبت می‌کرد ولی یاز گوش نمیدادم

عزیزم همه ما این‌دورانو گذروندیم
نمیشه بیخیال بود خلاصه رو اعصاب میرن هرجور شده

چه قددددددددددد ِشبیه من بودی من خیلییییییییییی حساس بودم هیچ لذتی نبردم

وای چه قد قشنگ نوشتی دارم میخونم نفس

سوال های مرتبط

مامان نیکان مامان نیکان ۱۶ ماهگی
بیان یکم دردودل کنیم دلمون باز بشه...
نیکان از 3 روزگی رفلاکس داشت و باید به پهلو می‌خوابید و شب همیشه سمت چپ من بود برای همین دیگه کلا عادت کرد به سمت راست خوابیدن و هرکاری میکردم به پهلوی چپ نمی‌خوابید، واقعا خیلی تلاش کردم اما نشد ...
خلاصه صورتش یه وری شد و لپ سمت راست بزرگتر از چپ شد...
چقدر حرص میخوردم سر این قضیه😓
مادربزرگم هرموقع میدیدش بهش میگفت پسر یه وری 😐😒
انقدر گریه میکردم که اگر اینجوری بمونه چیکار کنم
خداروشکر الان لپش درست شده اما هیچوقت حرف ها و آدم هایی که حرصم دادن اونموقع رو نمیبخشم
خدا نبخشه این مادربزرگ منو که انقدر سر این بچه حرصم داد... انگار فقط این زاییده و بچه بزرگ کرده نکبت خانوم
هر دفعه میومد خونه بابام میگفت این بچه رو قنداق نمیکنی ببین کی پرانتزی بشه پاهاش 😐
یا میگفت هر روز با روغن بدنش رو چرب کن که فلان نشه
منم اون موقع افسردگی شدید داشتم و حالم به شدت بد بود اینم همش بهم عذاب وجدان میداد که من کم کاری میکنم برای این بچه.
تهش هم میگفت حالا به ما که ربطی نداره اما ما اینجوری میکردیم 😐😒
البته هنوزم ول نمیکنه، چند مدت پیش خونه‌ی عموم بودیم و زن عمو هام چند بار به نیکان شیرینی دادن، آخرین شیرینی رو من از جلوی نیکان برداشتم و دادم شوهرم خورد، گفتم دیگه بهش شیرینی ندین که شام نمیخوره، همین که شیرینی رو برداشتم از جلوش زرتی برداشت گفت مادر بی انصاف 😐 حالا اصلا برای نیکان مهم نبود حتی گریه هم نکرد!
حالا مطمئنم همه از این خاله خان باجی ها توی فامیل دارین که خوب حرص بدن
*توی این عکس نیکان دو ماهه بود و یه وری بود همچنان 😅
مامان دایان مامان دایان ۱۵ ماهگی
سلام خانما
میخواستم چندتا تجربه برای خوش غذایی بچه ها برای کسایی که تازه بچه هاشون میخوان غذاخور بشن بگم:
من غذای کمکی دایان رو از پنج ماهگی شروع کردم به دستور پزشک
هر سه روز تست حساسیت غذایی داشتم و با پوره سبزیجات و میوه های مجاز شروع کردم ( ماه اول: هویج ، سیب زمینی، آووکادو، کدو سبز، کدو حلوایی، سیب زرد، موز، انبه و مغز بادوم رو تست کردم)
ماه بعد که دایان ۶ ماهه شد گوشت گوسفند و گوشت مرغ، بلدرچین ، بوقلمون و آب قلم و جودوسر پرک و جوپرک و جعفری رو هم اضافه کردم به اون ترکیبات و تقریبا حالت سوپی بهش غذا میدادم
تا ماه ۷ام من فقط یک وعده غذا و هرچقدر میل داشت بهش میدادم قاشق نمیشماردم
از ماهای بعدی مواد غذایی جدید و مجاز( از توی همین گهواره پیدا میکردم قسمت خوراکی های مجاز) رو اضافه کردم و همچنان سه روز سه روز تست حساسیت ميگرفتم و وعده ها رو کردم دوعده
ماه دهم سه وعده
تا یکسالگی من غذای دایان رو جدا می‌پختم و اصلا نمک بهش نمیدادم
غذاشم فقط با روغن گاو یا روغن زیتون طبخ می‌کردم
مادرشوهرم یا مادرم اگه میخواستن بهش از غذای سقره بدن به شدت برخورد میکردم حتی چندبار از دشتم ناراحت شدن ولی خوش غذایی و سلامت بچه الویت بود برام
از یکسالگی سه وعده غذای اصلی و دو میان وعده بهش دادم
تا یکسالگی هم شیر خودم و هم شیرخشک بهش دادم
ولی از یکسالگی به بعد دیگه شیرخشک رو قطع کردم و دوبار در روز ۱۵۰ سیسی شیر ماجان بهش میدم
عکس تزئینی از دیشب که مهمون داشتم 😁😁
مامان مهراب مامان مهراب ۱۶ ماهگی
سلام میخوام در مورد یه چیزهایی که تازگیا باب شده بگم که خیلی تو فضای مجازی و همچنین مردم بیرون و....در مورد دو زبانه و چند زبانه کردن و اینکه میگن بچه ای که بتونه از یک سال دو سالگی شروع کنه انگلیسی و فارسی صحبت کنه پس خیلی باهوشه؟واقعا باهوشی از نظرتون اینه؟خب اشتباهه.بچه الان باید سیر تکاملی خودش رو بگذرونه من نمیخوام اشتباهات قدیمی ها و مادر خودم رو بکنم من نوعی میخوام تا موقع مهدکودک همه جور بازی و سرگرمی رو تجربه کنه بیرون داخل خونه و همه چی درگیر هیچ چیزی جز اینا نشه بعد اون بفرستمش مهد که اونجا زبان و رقص و همه چی یادش بدن بعد اگر خودش علاقه داشت میفرستمش تا اونجا که بودجه ام برسه انواع کلاس ها میفرستمش ولی الان یه سری مامان ها میخوان جا نمونن دنبال چشم و هم چشمی یا میگن اااا بچه فلانی اینارو بلده چرا بچه من بلد نیست پس منم باید همینکار رو بکنم این میشه کارهای قدیمی ها و اشتباهاتشون هیچوقت بچه ها رو مقایسه نکنید چون دودش تو چشم خودتون و بچتون میره اونوقت بچتون جوری میشه که اعتماد به نفس نداره نمیتونه حتی رشته درسی دانشگاهی یا شغل یا حتی یه لباس انتخاب کنه براش شاید بگید از کجا به کجا رفتی بزارید بچه ها بچگی کنن توی هیچ موردی مقایسه نکنید.مطمئنم همتون تلاشتون رو برای آینده خوب بچه هاتون میکنید گول حرفای بلاگر ها رو نخورید اونا تبلیغ یه سری چیزها رو میکنن من خودم با یکی از بلاگرها که سیسی(سحر)دوست بودم میگفت خیلی تبلیغات رو من اصلا چیزی ازشون نمیخرم اینا فقط تبلیغه.میگفتم چرا میگی جنسش خوبه اینا اصلا به درد نمیخوره میگفت الهام ولشون کن خودمم میدونم به درد نمیخورن .پس با حرف بلاگرها خدایی نکرده تو چاه نیوفتید