دقیقا منم الان عکس های نوزادیش را میبینم خیلی زود گذشت و منم افسردگی گرفتم یعنی مردشور هرچی فامیل شوهر بیشعوره را ببرن والا خاک بر سرشون که تو قرن ۲۱ هم عین عقب مونده ها میمونن من نمیدونم کی این رسم عروس و مادر شوهر ور میوفته همون خارجی ها خوبن از ۱۸ سالگی مستقل میشن ازدواجم میکنند ننه هاشون نمیفهمن
خدا همه اینجور مادر شوهرا رو هدایت کنه یه جا ندیدیم یکی از مادر شوهرش تعریف کنه😅😂
راستی خواستم بگم پسر منم حرف نمیزنه اصلا نگران نباشیا
متاسفانه همیشه بعد زایمان یه سری مسائل و حرفا پیش میاد که تا سالهای سال هم بگذره آدم یادش نمیره و هربار یادش میاری غصه میخوری که چرا اون روزایی که میتونست شیرین بگذره بد گذشت
بنظرم هممون از این مسائل داریم
مخصوصا بعد زایمان که حالمون خوب نیس خیلی حساسستر هستیم و هورمون هامونم که قربونش برم قر و قاطی میشه🫠🫠🫠🫠
چقد منیییییی هعییییی منم روانی کرده بود
خاک تو سر لاشیش 🤨. حالا جدا از اینا خواهر بچه ی تو ام حرف نمیزنه؟ من دلم آب شدههه... یزدان فقط گاااهی ما میگه 🥲
وای چه قشنگ گفتی انقدر منم حرص خوردم حساس بودم آب شدم بخدا هیچ لذتی نبردم همش حرص خوردم
هر ایرادی میگیرن منم میگن آره هر جا میبرم میگن کپ خودتونه
حالا یا اخلاقش یا تیپ و استایلش
بنظرم باید عاقل بود البته که خیلی سخته بعضی آدما شاید از روی نفهمیدن شاید دلسوزی شایدم واقعا حرص دادن ما این کارو میکنن
یکبار بگو از این حرفت من ناراحت شدم اگه دوباره تکرار کرد دیگه ولش کن واقعا افسردگی وحشتناکه یجورایی درکت میکنم ،
ولی اهمیت ندیم به آدمایی که از قصد میخان روزای خوشمونو از بین ببرن
چه قدر شبیه مادرشوهر منه انگار یه شخصه
ولی حجامت گوش سرریع زردی بچه رو دفع میکنه
کلا دوتا تیغ کوپولو میزنن ب گوشش مثل همون ازمایش زردی
وای ک حسرت و عقده های ب دلمون گذاشتن چقد همه رو کشیدم و حس کردم
منم استراحت مطلق بودم 25کیلو اضافه کردم الان82کیلوام همش میگن چقد چاغی و فلان
دقیقا عین من🥲
جالب اینجاس هنوزم حرص میخورم میگن چرا راه نمیره چرا کلمه نمیگه 🥴🥴🥴دارن زهرمار میکنن متاسفانه
حتی خواهر خودمم هی میگه بچم ۹ماهگی حرف زد راه رف بابا به من چه اخه بچت نابغس یا مسابقه دو شرکت میکنه
چقدر مادرشوهر منه هی میگفت شیرت کافی نیست چرا چهاردست پا نمیره لاغره هی حرفهای بد نسبت میداد به پرنسا چقدر من حرص میخوردم خداروشکر قهر کردیم و آرامش دارم الان
اگر من بگم میشه روضه
خون گریه مکنی
هیچوقت بابت اذیتایی ک سر بارداری و بعد زایمان شوهر حرومزادم و خونوداش سرم آوردن حلالشون نمیکنم دومی ک با وجود قرص باردار شدن وگرنه یدونه ام اضافی بود سر اذیتا افسردگی شدید و اضطراب و تپش قلب گرفتم
همه شون لنگه همن بابا منم قبلا حرفاش روم تاثیر میذاشت الان میگم خودم میدونم خودم دوسدارم خودم بلدم دیگه دهنشو بسته
آخ خواهر هم دردیم 🥲بهترین روزایی که میتونستیم از بچمون لذت ببریم فقط غصه خوردیم
عزیزم متاسفانه هممون این حرفارو از سمت خانواده همسر شنیدیم و تا ابد یادمون میمونه خدا خودش تو این مورد فراموشی بهمون بده
امان از این مادرشوهر ا😓
مادرشوهر من تو بارداری هم هی تیک مینداخت بم ،میگفت تو که شکمت کوچیکه تغیری نمیکنی
الانم هی میگ دخترت ریزه میزس
رو مخمه همش
چه قدددددددد قشنگ گفتی عزیزم اشتباه ما اینکه برا مردم زندگی میکنیم من همسرم خیلییییییی صحبت میکرد ولی یاز گوش نمیدادم
عزیزم همه ما ایندورانو گذروندیم
نمیشه بیخیال بود خلاصه رو اعصاب میرن هرجور شده
چه قددددددددددد ِشبیه من بودی من خیلییییییییییی حساس بودم هیچ لذتی نبردم
وای چه قد قشنگ نوشتی دارم میخونم نفس
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.