۵ پاسخ

اون کتابه ته میگی برچسبای رنگی روش می چسبونند چیه نیشل عکسشو بفرستی ؟؟؟من ته چند ردزه نتونستم باهاشون کار کنم

پسرم من کلاس می‌ره
آب بازی می‌کنه
دوچرخه سواری می‌کنه
تلویزیون نگاه می‌کنه
اسپیکر داره آهنگ می‌ذاره بدو بدو می‌کنه
گاهی پیاده روی پارک میریم
الآنم که کلاسهای این ترم تمام شده آمدیم خونه مامانم با اینکه دوتامون شیرازیم اینجا موندیم

من صبح تا ظهر میفرستم مهد گل سفالم گفتن بخرین یروز سفال دارن حیاطم دارن هوا خوب باشه میبرن حیاط جشنو شادی بعدازظهرا عم یروز پارک یا خانه بازی یا میریم دوچرخه سواری یروزم کنار دریا یا خونه دوستم

دخترت تا چند بلده بشمره چ چیزایی بلده کلا

دختر من ک اصلا کتاب رو نمیشینه حل کنه حواستو جمع کن را گل سفالی از کجا خریدی

سوال های مرتبط

مامان ❤ توت فرنگی ❤ مامان ❤ توت فرنگی ❤ ۴ سالگی
سلام مامان های گل که بچه هاتون تب کردن
،دختر من پنج شنبه آنفولانزا گرفت و تبش رفت تا ۴۰.۳ ولی الحمدالله از دیروز کنترل شده .
توصیه دو تا از دکتر های خودمونو براتون مینویسم ان شالله بچه ها سلامت باشن .و یه عکسی هست که دست خط خود دکتر هست برای تب اونم میذارم .
دختر من ۱۸ کیلو هست .
به طور کلی برای تبی که مقاوم هست .
اول شربت استامینوفن هر ۶ ساعت بدید .
اگر تب نیومد پایین هر ۴ ساعت شربت استامینوفن و بدید .
اوج تاثیرگذاری شربت استامینوفن یک تا سه ساعت هست .
اگر استامینوفن و دادید و تا یک ساعت بعد پایین نیومد ،
نوبت شربت بروفن هست که با معده پر بدید .نصف وزن بچه یک سی سی کمتر .دختر من ۱۸ کیلو هست گفتن ۸ سی سی بروفن .
اگر باز تا یک ساعت بعد از شربت بروفن تب پایین نیومد این بار نصف شیاف دیکلوفناک ۵۰ بزنید .هر ۸ ساعت .


توصیه دکتر دوم
.شیاف. استامینوفن ۳۲۵ رو همزمان با شربت بروفن بدید هر ۸ ساعت .

و یک نکته دیگه اگر بچه لرز هم داره که دختر من داشت به هیچ عنوان پاشویه نکنید .
ان شالله بچه هامون سلامت باشن
مامان نازنین‌‌زهرا💗 مامان نازنین‌‌زهرا💗 ۵ سالگی
ی چیزی تعریف کنم از جمعه شب
حضرت صبرررر

با بچه ها اول رفتیم خونه مامانبزرگشون که خونه نیستن باغچه آب بدیم و بچه ها کلی آب بازی و گل بازی کردن و بعد مغازه لوازم قنادی و امامزاده
و اصل داستان
رسیدیم دم فروشگاه که روبروش پارک بود رفتیم یکم خرید کردیم بچه ها تشنه بودن آب خریدیم بدون دردسر دخترم ۵ سالم آب خورده پسر ۲ سالم آب خورده من خوردم بالاخره که رفتیم پارک و از آب سردکن باز پرش کردیم و این آب رو نیمکت بوده و بچه رفتن بازی
دخترم ی دوست پیدا کرده و گفتم دیگه بریم خونه یکم غر زده و باز تاب بازی و فلان و رفتیم بریم سمت ماشین
دم پارک بطریو از دست داداشش کشیده اونم گریه گفتم میریم تو ماشین بهت میده
رفتیم تو ماشین دخترم گفته مال خودمه خودم خریدم
پسرم گریه
باباش دید دخترمون اون بطریو گرفته دستش نمیده رفت ی اب معدنی دیگه خرید داد دست پسرم
حالااون اومده بطری قبلیه رو داده به زور جدیده رو میخواد بگیره
این گریه اون گریه
جیغ داد
تا خود خونه
اخر از سوپری دم خونه باز ی بطری جدید خریدیم🤕



نمیدونم چرا دقت کردم میبینم هرروزی که ما وقت بیشتری گذاشتیم تفریح بیشتری کردیم یا مثلا فروشگاهی جایی بیشتر تحویلش گرفتیم براش خرید کردیم این دختر بیشتر اعصابمونو خورد کرد
مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۵ سالگی
خانما دوروز پیش بچه هامو بردم پارک ی بچه ای اومده بود مریض بود از قبل هم دیده بودمش و با بچه هام آشنایی داشت و هی نزدیکشون میشد برا بازی سرفه هاش وحشتناک بود مامانای دیگه هم به مامانش تذکر دادن و گفتن نباید میاوردیش
چون خونمون نزدیک بود بچه هامو اوردم خونه و نیم ساعت بعد به حساب اینکه رفتن و بخاطر بهونه گیریا ارشا دوباره رفتیم بدون ایهان
حالا امروز ازصبح ایهان همش بهونه میگیره و هیچی نمیخوره حس میکنم بدنش داره گرم میشه ولی تب نداره فعلا
بخدا دو هفته س خوب شده بودن بعد از کلی دکتر و دارو دادن با دردسر و بیخوابی😔
اخه این چرا بچه ها مریض باید برن پارک من هربار ک بچم مریض میشه تا ده روز مهد نمیفرستمش بخدا از کارو زندگی افتادم دوماه پیش قراربود واکسن انفولانزا بزنیم اینقد بچه ها مریض شدن تا موند برا شنبه الانم ک اینجوری
الان چیکار کنم نزدیک یک ساعته داره گریه میکنه و چشاشو میمالونه خواب نداره شیربهش میدم یکم مک میزنه باز گریه میکنه