۶ پاسخ

سلام برای منم چنان فشاری وارد کردن ب قفسه سینم ک هنوز بعد چهارسال از اون مدل فشار دادن میترسم میگم نکنه سر این یکی هم فشار بدن قفسه سینمو😐

من زایمانم طبیعی بود واسه دخترم سینمو شکمو فشار دادن گفتن چیزی نمونه داخل عفونت کنه داخل شکمت

من خودم آسم دارم تنگی نفس دارم یعنی واقعا می‌خوان فشار بدن قفسه سینمو

چرا قفسه سینه فشار میدنننن.

خدا به خودت نینیت سلامتی بده از هربلایی دور باشی

زایمانت طبیعی بود

سوال های مرتبط

مامان آرتمیس🩷 مامان آرتمیس🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت پنجم
صبح شد حالت تهوع شدید داشتم به پرستار شب هم گفته بودم تهوع دارم میخوام استفراغ کنم با این ک بیمارستان خصوصی بود اهمیتی نمیدادن گفتن پمپ درد داری توش تهوع هست نمیدیدم دگ ،عادیه تحمل کن گفتم نمیتونم الان بالا میارم دستشو تکون داد و بی اعتنا رفت بعد نیم ساعت ۵تا پرستار و سر پرستار و ماما اومدن گفتن تا نیم ساعت دگ باید راه بری، گفتم باشه بعدش شیاف گذاشت همراهم برام از دستم گرفت گفت اروم بلند شو بریم تو قوی هسی نترس ب امید خدا اروم سرمو تکون دادم نشستم رو تخت تا اینجاش قابل تحمل بود درد داشت ولی نه اونقدر ک مث تخت کناریم از حال برم یا .. کم کم بلند شدم تا سرویس هم خواست بیاد دوستم گفتم نمیخواد اکیم خودم میرم و برمیگردم گفت مطمنی گفتم اره بلند شد از سرویس یکم سخت بود بوی خون حال ادمو بهم میزد ولی تحمل کردم بلند شدم پوشکمو عوض کردمو و اومدم بیرون دیذم دوستم بیرونه در واساده کمک کنه گفتم نمیخواد ولی اصرار ک تکیه بده تکیه دادمو برگشتم تختم ک مادر تخت کناریم گفت دختر من سنش کوچیکه مشکل روده فلان هم داره دردش فقط درد بخیه نبود و نفخ داشتو از این حرفا گفتم منک چیزی نگفتم بدن هر کی یجوریه طفلک دخترتم درد کشید، حرفی نزد رفت نشست تا اینک یه ساعت گذشت دخترش داشت حرف میزد یهوی قفسع سینظپ کرفت گف مامان نفسم نمیاد خس خس میکرد صورتشم قرمز زنه گف برو بابا خوبی هیچیتم نیست اب بخور گفتم خانوم دخترت هلاک شد بگو پرستار بیاد گف نه بابا خوب میشه خلاصه ک اهمیتی نداد ب همراهم گفتم برو ب پرستار بگو بیاد ببینش رفت اوردش دی د وضعش بده اکسیژن بهش وصل کرذن خلاصه این این مادرو دختر جریان زیاد دارن اینو ولش همین ک پرستارا ماماها اومدن یهویی وسطشون استفراغ کرذم رو یکیشون
مامان اورهان👶🏻💙 مامان اورهان👶🏻💙 ۱ ماهگی