۱۳ پاسخ

گلم رفتی؟

عزیزم چشم سوم بچه ها بازه واس منم پیش اومده رد شد ازاین مرحله تو خونه سرکه بریز یه سنجاق خالی اویز لباسش کن یا حرز امام جواد تو دیوار میخ بکوب جدید سمت دعانویس اینا هم نرو خوب میشه تو خونه وقت غروب وقت اذان دعای کسا چهار قل پخش کن

سوره بقره رو دانلود کن بعد صداشو بده بالا که تو کل خونه بپیچه خیلی خوبه حتما امتحان کن

ببین تامیتونی صوت حدیث کسا و سوره بقره پخش کن توخونه‌ت.شده زوری ۴ـ۵ بار. اگر میتونی خودت بخوان نمبتونی دانلود کن صداشو زیاد کن پخش بشه.
نیازی به باز کردن پای دعاو اینچیزا تو زندگیت نیست حتی اگه نماز نمیخونین‌ اگر همسرت یا کسی هست ازش بخواه نماز بخونه حتما. و بعدش مطمئن باش همه چیز درست میشه

عزیزم سیر رو بکوب توی کاسه یخورده هم سرکه بریز روش بزار یه گوشه ی خونت هرچیزی رو دور میکنه از خونت

نماز میخونید تو خونه؟!
غسل هم همیشه سریع انجام بدید

با اینکه میترسم خوندم کرم دارم
باید از استادم بپرسم ...
ولی سوره ناس و فلق آیت الکرسی بخون تو خونه فوت کن
بچه ها چون پاکن از ما بهترون رو میبینن و اذیتش میکنن
پسر منو چندین بار اذیتش کردن شدیدا گریه میکرد

خوندم و خیلی ترسیدم 🤦😂 از اون خونه برین بنظرم

نگران بچه ت هستی یا نگران اینی چیزی تو خونه ت باشه ؟

شاید خونت ناپاکه

بگو ی نگاه کنن به بچت فداشم انشالله خوب میشه نزار اینجوری بمونه ها اصلا

ی سنجاق بزن همیشه روش
ی دعا بگو بنویسن دعای تر

یا امام رضا

سوال های مرتبط

مامان فندق کوچولو💙 مامان فندق کوچولو💙 ۲ ماهگی
یعنی عجب آدمایی پیدا میشن همسایمون خیلی با مت رفت وآمد داره یک دوسالی از من بزرگتره جالبه که منکه باردارم بودم تا میدفتم سونوگرافی ازم می‌پرسید چیه من احمقم اولین سونویی که فهمیدم آنتی بود بهش گفتم حتی تا جایی که اسمش میخاین چی کنید میپرسه ..و ماشاالله هم چشمه از چی من یا پسر بزرگم داشته باشم میره واسه خودش و بچش میگیره بعد دیشب رفته سونو امروز ازش پرسیدم رفتی ازت گرفتن چون به قول خودش هفتش رو دقیق نمیدونه رفته سونو میگم گرفتن میگه آره میگم چند هفته بودی میگه ۱۷ میگم مشخص شد چیه ورداشت گفت زوده هنوز بگم بهت هیچکی خبر نداره بهش گفتم عه جه جوری از من صدبار پرسیدی چیه من توی اولین سونو گفتم حالا زوده بهم بگی خیلی از این حرفش ناراحت شدم خودش از همه چی میخاد سر دربیاره بعد کسی که ازش سوال میکنه یا دروغ میگه یا نمیگه...شوهرم میگه تو آدمای اطرافت رو نمیشناسی با همچین آدمای سمی نباید رفت وآمد اصلا داسته باشی شما جای من باشی بیاد خونتون یا زنگ بزنه پسرم بیاد بازی کنه چی میگین؟؟،
مامان گردو مامان گردو ۴ ماهگی
امروز سالگرد آشنایی من و همسرم بود. کلی برنامه داشتم ک پسر کوچولوم همه رو بهم ریخت قربونش برم.
حالا بگید چجوری😯 صبح اومدم شیر بدم بهش دیدم یکم خورد و دیگه نخورد. تعجب کردم. خوابوندمش. یکم بعدش بیدار شد دیدم بیقراری میکنه و گریه، گفتم خب گرسنشه حتما. شیر اوردم براش دیدم نمیخوره و جیغ داد. داشتم دیوونه میشدم. رفتم در خونه همسایمون خونه نبود، همسایه پایینی مون اومد بالا گفت چی شده. گفتم اینجوریه. اونم هر کار کرد نتونست آرومش کنه. زنگ زدم همسرم که سریع مرخصی بگیر بیا بچه رو برسونیم یه درمانگاهی جایی. اونم کارشو ول کرد بدو بدو از وسط یه پروژه مهم اومد گفت سریع اماده شو بریم.
خلاصه من تا داشتم آماده میشدم گفت این انگار گرسنشه اا. گفتم نههه شیر نمیخوره. گفت حالا بذار یبارم من امتحان کنم. سرتونو درد نیارم، شیر درست کرد پسرم هی میک میزد تند تند. همسرم گفت ببین گفتم گرسنش بودا.یه تایمی گذشت ما دیدیم ازین شیر هیچی کم نمیشه انگار. همسرم گفت پس این تا الان اینجوری با حرص میک میزد چی شد؟؟؟ یهو شک کرد گفت نکنه شیر از شیشه بیرون نمیااااد چک کردیم دیدیم بلهههه سوراخ سرشیشه کیپ شده بچه طفلی از صبح گرسنشه شیر نمیاد دهنش که بخوره😟 هیچی دیگهههه یعالمه شیر خورد و خوابید.
من😨
همسرم😄
همسایه ها😐😐😐
همکارای همسرم😒😮‍💨
مامان maman Nelin🌈💖 مامان maman Nelin🌈💖 ۶ ماهگی
مامانا ذهنم خیلی درگیره
امشب برای شام رفتیم خونه ی مادرشوهرم. قرار بود شب اونجا بخوابیم. چون معمولا بچمو که میبرم جایی بعدش میارم بد خواب میشه. بردمش اونجا همش خواب بود بچه. ساعت ۸ بهش شیر داده بودم خوابید ۱۱ قرار شد بهش شیر بدم اگه خوابید و بیدار نشد شب همونجا بخوابیم. اگه بیدار شد بیاریمش خونه ی خودمون. من ۱۱ بهش تو خواب شیر دادم. همیشه همینکارو میکنم. پدر شوهرم شروع کرد گفت تو خواب بهش شیر نده و فلان گفتم اگه بیدار شه خودش دیگه نمیخوابه قلقش دستمه. گفت نکن اینکارو بچه بد خواب میشه خلاصه توضیح دادم که اگه بیدارش نکنم خودش بیدار شه خوابش کلا میپره تو خواب بهش شیر بدم میخوابه دوباره. مادر شوهرمم از اون طرف جو میداد که آره بچه ی منو اذیت میکنن و فلان‌ خواهر شوهرم چند بار بهش اشاره داد که بسه دیگه چیزی نگو این باز میگفت بچه ی منو اذیت میکنن؟ هی میگفت. منم دیدم ساکت نمیشه برگشتم گفتم آره ما بچه رو شکنجه میکنیم تنبیه بدنیش میکنیم. خلاصه که شیر دادم و بچه خوابید بازم بیدار نشد. به شوهرم گفتم بمونیم شب مادر شوهرم گفت حالا میخواین امتحان کنین برین خونه ببینین شاید خوابید اگه نخوابید بیارینش منم دیدم اینجوری گفت به شوهرم گفتم بریم خونه.
به نظرتون من جوابشو دادم کار بدی کردم؟ نمیدونم چرا عذاب وجدان گرفتم.
خدایی آدمای بدی نیستن اما امشب واقعا عصبیم کرده بودن
مامان دیارا 💕 مامان دیارا 💕 ۲ ماهگی
#تجربه_زایمان_من
🔺 قسمت دوم
به دکترم گفتم و اون هم گفت برم سونو اول بعد جوابشو بیارم پیش خودش
رفتم سونو همینجور که داشتم آب می‌خوردم تا نوبتم بشه
درد پیچید بهم انگار یه مار تو پهلوم باشه و بالا و پایین بشه
از ناله هام بیمار های مطب‌ گفت من زودتر برم برای سونو
دکتر سونوگرافی هم گفت بچه سالمه و کلیه هم چیزی مشاهده نمیشه
.
با همون حالم رفتم پیش دکتر خودم و جوابو نشونش دادم و منو ارجاع داد به متخصص کلیه که اورژانسی ویزیتم کنه
رفتم اونجا دکتر کلیه گفت این دردی که میگی سنگ هست ولی تو حالب گیر کرده و باید عمل شم و سریع نامه نوشت که همین الان برو بستری شو
من و همسرم خیلی نگران شدیم
دوباره برگشتم پیش دکتر زنان بهش گفتم
گفت نگران نباش عمل سختی نیست برو انجام بده الان تو مهم تر هستی
گفتم خانوم دکتر من الان ۹ ماهه هستم میترسم برای بچم
گفت اگه نری کلیه تو از دست میدی
با یه حالت ناامیدی و ترس و نگرانی برگشتیم خونه
ترسیدم گفتم بچم چیزیش بشه چی
بزار نظر یه دکتر دیگه هم بپرسیم
همین فاصله من بیشتر آب می‌خوردم که اون سنگ بیوفته
ولی امان از اینکه تا آب می‌خوردم درد می‌پیچید تو تنم
انگار یه چیزی حرکت میکرد تو پهلوم و نفسمو میخواست بگیره
.
چند روزی گذشت و من شبانه روز درد کشیدم
رفتم پیش دکتر زنان
گفتم بیاین منو عمل کنین بعد زایمان به کلیه ام بعداً میرسم
گفت نمیشه پرسه سزارین خودش دردناک هست بعد به مشکل می‌خوریم
....