۳ پاسخ

اگ بتونی بهش زنگ بزن بگو چرا ناراحت شدی بابا ما که چیزی نگفتیم بچه خودته خلاصه فردا خودت ببر خونش از دلش در بیار

اگه این همه زحمتتو کشیده بزار بیدارش میکرد بچه اینقدر زودم دیوونه نمیشه

عزیزم خداروشکر که اینقد با مادرشوهرت خوبی واقعا
یا تو ادم خوبی هستی یا اون یا جفتتون ، خدا برای هم نگهتون دارع ، یه روز برو خونش دلجویی کن بگو حق بده بهم بچه اولمه یکم سرش استرس دارم میترسم بگو درکم کن و کنارم باش با حرف زدن درست میشه غصه نخور ، اونم دلش شکسته بنده خدا اشکالی ندارع این چیزا پیش میاد

سوال های مرتبط

مامان maman Nelin🌈💖 مامان maman Nelin🌈💖 ۸ ماهگی
مامانا ذهنم خیلی درگیره
امشب برای شام رفتیم خونه ی مادرشوهرم. قرار بود شب اونجا بخوابیم. چون معمولا بچمو که میبرم جایی بعدش میارم بد خواب میشه. بردمش اونجا همش خواب بود بچه. ساعت ۸ بهش شیر داده بودم خوابید ۱۱ قرار شد بهش شیر بدم اگه خوابید و بیدار نشد شب همونجا بخوابیم. اگه بیدار شد بیاریمش خونه ی خودمون. من ۱۱ بهش تو خواب شیر دادم. همیشه همینکارو میکنم. پدر شوهرم شروع کرد گفت تو خواب بهش شیر نده و فلان گفتم اگه بیدار شه خودش دیگه نمیخوابه قلقش دستمه. گفت نکن اینکارو بچه بد خواب میشه خلاصه توضیح دادم که اگه بیدارش نکنم خودش بیدار شه خوابش کلا میپره تو خواب بهش شیر بدم میخوابه دوباره. مادر شوهرمم از اون طرف جو میداد که آره بچه ی منو اذیت میکنن و فلان‌ خواهر شوهرم چند بار بهش اشاره داد که بسه دیگه چیزی نگو این باز میگفت بچه ی منو اذیت میکنن؟ هی میگفت. منم دیدم ساکت نمیشه برگشتم گفتم آره ما بچه رو شکنجه میکنیم تنبیه بدنیش میکنیم. خلاصه که شیر دادم و بچه خوابید بازم بیدار نشد. به شوهرم گفتم بمونیم شب مادر شوهرم گفت حالا میخواین امتحان کنین برین خونه ببینین شاید خوابید اگه نخوابید بیارینش منم دیدم اینجوری گفت به شوهرم گفتم بریم خونه.
به نظرتون من جوابشو دادم کار بدی کردم؟ نمیدونم چرا عذاب وجدان گرفتم.
خدایی آدمای بدی نیستن اما امشب واقعا عصبیم کرده بودن