۵ پاسخ

نبابا من ارمان‌بچه بود یک روزگار مزخرفی داشتم از ۳سالگی ب اینور آدم شد. نمیزاشت نه کسی بیاد خونمون نه ما بریم جایی. یعنی اینقدر جیغ میکشید و گریه میکرد خون دماغ میشد.‌

منم نمیتونم برم

من با پسرم هیچ جا نمیرم جیغ و گریه نداره فقط یه جا نمیشینه

من نرفتم چون پسرم واینمیسه

والا ماهم نرفتیم

سوال های مرتبط