۵ پاسخ

مبارکه انشاءالله قدمش پر از خیر و برکت باشه 🤲🏻🤲🏻🤲🏻

مبارک باشه بسلامتی
چندکیلو بخاطر وزنش نتونستی طبیعی زایمان کنی؟

اخی مبارکه خسته نباشی ❤️

واییی چقدر سخت و چقدر استرس کشیدین
من از ترس پس میوفتم میدونم

مبارکه قدمش عزیزم از تجربه سزارین میگی
اون آمپول ک تو کمر میزنن درد داره تزریقش ترو خدا راستشو بگو من خیلی میترسم استرس کشتم

سوال های مرتبط

مامان هایلین💛لیا مامان هایلین💛لیا ۱۷ ماهگی
رفتم سریع ب شوهرم گفتم خون ازم اومده و درد زایمانه شوهرمم گفت خودتو حاظر کن بریم چون بچه کوچیک داشتم و بدون خودم هیچی نمیخوره و نمیخوابه گفتم دردام و خونه تحمل میکنم شد ۴ زنگ زدم مادرم و پدرم اومدن دنبالم منو بردن زایشگاه دردام دیگ خیلی زیاد شدن
بیمارستان پنج دقیقه با خونه مون فاصله داره تو بیمارستان دو بار نشستم زمین داد میزدم و گریه میکردم از شدت درد رفتم تو زایشگاه دم در همش گریه‌میکردم خیلی همراه اونجا بودن گریه میکردم دلشون برام میسوخت رفتم تو گفتم درد دارم گفتن سریع برو رو تخت معاینت کنیم رفتم همش گفتم چند سانتم میگفتن مگ متخصصی همش میگفتم توروخدا زیادم مونده همش میگفتن حرف نزن خانم تو خونه دستشویی داشتم خدا رحم کرد دستشویی نرفتم هی رفتم زایشگاه سریع شرمنده دستشویی کردم رو میز گفتن فول شدی رفتم اتاق زایمان با چند تا زور بدنیا اومد سریع بچم دستشویی کرد خدا رحم کرد ک بدنیا اومد
اینو بگم ک بخیه هام خیلی اذیتم کردن اصلا بی حسی نشدم
بمونه به یادگار
به وقت ۳۷ هفته و ۴ روز


۴۰۴/۱/۱۶
مامان 💙دوتا گل پسر💙 مامان 💙دوتا گل پسر💙 روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی

پارت سوم

سوزن رو بهم زدن و ان اس تی بهم وصل کردن و از ساعت ۵ بعد از ظهر بهم زدن درد داشتم میگرفت ول میداد و انقباض های شدید میگرفت همینجوری هر ده دقیقه ۴ بار انقباض داشتم تا شب همینجوری درد داشتم هر ده دقیقه ۴ بار درد داشتم اومدن معاینه کردن گفتن همون ۲ سانتی گفن اگه تا صبح باز نشد سزارین میکنن دیگه دردام همون بود و میشد تحمل کنی چجچوری بود اروم بودی بچه خودشو سفت میکرد مثل سنگ دلدرد و کمردرد همین که ول میکرد دلدرد و کمردرد خوب میشد بعدش هرباری که درد میومد سراغم ورزش میکرد حرکت لگنی پیاده روی وسط سالن با درد، اسکات میزدم لبه تخت، رقص کمر حالت سجده لگنمو چرخش میدادم . دیگه تا ساعت ۱۲ شب سرم داشتم و دیگع قطع کردن و گفتن دیگه استراحت کن بخواب همین که سرم قطع کردن دردهای منم رفت خوابیدم ساعت ۶ صبح اومدن دوباره بهم وصل کردن اینبار دردام طولانی در شد همینجوری ورزش مردم دیگه درداش قابل تحمل نبود و یکم اخ ناله بعدش ان اس تی بهم وصل کردن و گفتن چه انقباض های خوبی اگه اینجوری ادامه بدی ساعت تا ۵ عصر زایمان میکنی
ادامه پارت چهارم