منم ۷تیر ساعت۳ونیم صبح زایمان کردم🥺❤️خیلی سخت بود طبیعی بودم ۴۰هفته کامل رفتم گفتم حرکاتش کم شده آمپول فشار زدن نصفش ک رفت فشارم رفت بالا قطعش کردن
خیلی دردکشیدم ولی لحظه ای که نورا م رو گذاشتن رو سینم فهمیدم که تموم سختیایی که کشیدم نعمت بوده برای دادان یه فرشته بهم
الهی هرکی که بارداره بسلامتی بچش رو بغل بگیره
هرکیم بچه میخواد خدای بزرگ دامنشو سبز کنه
🥺🌱۹/۰۴/۱۴۰۴

تصویر
۱۲ پاسخ

قدمش پرخیروبرکت الهی،،، بعثت بودی

قدمش پر خیر و برکت مبارکت عزیزم ♥

مبارک باشه قدمتش پر برکت باشه عزیزم

عزیزم مبارک باشه😍

زنده باشه عزیزم قدمش پر خیرو برکت😍🧿

قدمی خیر بیت

الهی آمین

من بهداشت که رفتم یه سری ورزش داد گفت دهانه رحم بیشتر باز میکنه شاید نیاز به بخیه نداشته باشی

بسلااامتی چشمت روشن
تنش سالم باشه😍😍

بسلامتی عزیزم
قدمش پرخیر و برکت ❤️☺️

خیلی مبارکه عزیزم انشالله خوش قدم باشه
زایمان طبیعی سخته من هرچی بیشترمیگذره ترسم بیشترمیشه🥺🥺

ای جانم خداحفظش کنه

مقالات مرتبط

آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد
آیا بخیه زدن در زایمان طبیعی درد دارد؟
بزرگ ماندن شکم بعد از زایمان
بزرگ ماندن شکم بعد از زایمان | علت و درمان آن
بغل کردن نوزاد توسط دیگران
روش بغل کردن نوزاد توسط دیگران و قوانین آن
بغل کردن نوزاد
طرز صحیح بغل کردن نوزاد

سوال های مرتبط

مامان پناه مامان پناه روزهای ابتدایی تولد
منم اومدم از تجربه زایمانم بگم بعد ۴۱ هفته و دوروز دهم بستری شدم یک سانت کلا باز بودم با امپولی که تو لگنم زدن و فشار فشورا و معاینه ها و قرصایی که دادن و من از ترس نخوردم تا پنج صبح شدم پنج سانت اما دیگه حالم چنان بد بود و میلرزیدم و بدنم ضعف کردن بود گذاشتن همراهیمو ببینم و بعد اینکه شیفتشون عوض شد با دوتا امپول بی حسی که تو کمرم زدن بالاخره ۱۰ و ۵ دقیقه صبح زایمان کردم .. خیلی ترسیده بودم از زایمان طبیعی و اون جو بیمارستان ولی بچه که روی شکمم گذاشتن همه چی رو کاملا یادم رفت خیلی حس خوبی بعدش داشتم جوری که دکتر پرسید چطوری سر بخیه کردن گفتم عالی😂😂
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آقا دایار🤰🏻 مامان آقا دایار🤰🏻 ۴ ماهگی
سلام مامانا
من روز ۱۴۰۴/۱/۴زایمان کردم
سزارین شدم ،و یه زایمان خیلی سخت داشتم
ولی خداروشکر گذشت و الان دایار منکنارمه
خداروشکر میکنم که همچین فرشته ای رو به من هدیه داد 🙏🏻👶🏻🌹
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان کوچولوی من مامان کوچولوی من ۳ ماهگی
سلااام منم زایمان کردم هم درد طبیعی کشیدم و اخر هم رضایت دادم سزارینم کنن نتونستم تحمل کنم با اولین امپول فشار تحملم تموم شد و گفتم سزارین شم به نظر من سزارین خیلی بهتره فقط هم امپول درد داشت هم سوند هم موقعی که برای اولین بار خاستم بلند شم راه برم خیلی سخت بود نفس کم میوردم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان پسرک🩵 مامان پسرک🩵 ۲ ماهگی
پارت پنج
زایمان سزارین
اوردش این ور پرده نشونم داد 🥺 خیلیییی حس خوبییی بود ایشالله ک همتون این لحظه رو تجربه کنید ❤️❤️بعد بردتش اون ور ک تمیزش کنن . همون لحظه که داشتن بخیه میزدن یه خانوم پرستاره اومد بهم گفت میخایم بالای لباستو پاره کنیم بچه رو لخت یه ساعت بزاریم رو بدنت (تماس پوست با پوست )
بچه رو اوردن گذاشتن رو سینم . خیلیییی حس خوبی بود خیلی باهاش حرف میزدم ولی این حس خوبه زود تموم شد چون حالت تهوعم برگشته بود . گفتم برش دارید دارم بالا میارم . بچه رو برداشتن یه ظرف گرفتن اگ بالا بیارم .
دکتر بیهوشی اومد باز امپول زد و یکم بعد خوب شدم . بخیه ها تموم شد و همه تبریک گفتن و بردنم ریکاوری . پتو انداختن رومو یکم بعد بچه رو گذاشتن رو سینم برای تماس پوست . و متاسفانه نتونستم اونجا شیر بدم چون سر سینم نوک نداشت . بعد ریکاوری بچه رو جدا منم جدا بردن تو بخش .
دم ریکاوری همسرم و خواهر شوهرام و مادرشوهرم و مامانم وایساده بودن که مارو دیدن🥹
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آرن مامان آرن ۱ ماهگی
دوستانی ک زایمان کردین
یه سوال.موقع زایمان بچه رو که دنیااوردن همون لحظه گذاشتن بغلتون؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نیلا مامان نیلا روزهای ابتدایی تولد
سلام دوستان
خدا روشکر که منم زایمان کردم و دختر نازنینم رو صحیح و سالم به دنیا آوردم..خیلی توی این ۹ ماه اذیت شدم 🥺 ولی خیلی شیرینه که بچه ت رو بعد از ۹ ماه میذارن تو بغلت 😍😍
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان هانا خانم مامان هانا خانم ۳ ماهگی
تجربه ۲
اینقدر جیغ زدم که نفهمیدم چ جوری تا اتاق عمل منو بردن
آمپول بی حسی رو زدن به کمرم دیک اونجا بود که هیچ دردی نفهمیدم
اینقدر لرز به تنم بود که نمی‌تونستن درست خون گیری بکنن
فقط فهمیدم یه فشار به بالای شکمم اومد صدای گریه بچه رو شنیدم
اونجا بود که کلی گریه کردم
خیلی بهم سخت گذشت همین الانشم کلی درد دارم ولی اومدن فرشته کوچولوی زندگیم همه این دردا رو برام شیرین کرد
و واقعا فهمیدم خدا یه نیرو اضافه به آدم میده که بتونه این حجم خون از دست رفته و درد رو تحمل کنی و به بچت برسی
خدایا شکرت
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان رضا کوچولو مامان رضا کوچولو ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت اخر
اپیدورال خوبیشداینه که دردای وحشتناکو کم میکنه ولی فشارای موقع زایمان سرجاشه تا بتونید راحت زایمان کنید
خلاصه که من ساعت ۶بود که ۱۰ سانت بودم و فشارای خیلی زیادی بهم میومد و سربچه انگار اومده بود توی کانال ولی هنوز دکتر نبومده بود خدا خدا میکردم دکتر زود برسه چون فشارا جوری بود که پرستار میگفت زور نزن تادکتر بیاد بچه سرش نزدیک بیرون اومدنه دیگ ب ضرب و زور جلوی فشارایی ک میومد مقاومت کردم تا دکتر رسید و کمی تیغ زد تا نی نی راحت بیاد بیرون
و اینجوری بود که ساعت ۶ و ۳۵ دقیقه صبح پسر سفید برفی و خوشگلم به دنیا اومد و بعد از بریدن بند ناف و بخیه زدن گذاشتنش روی دلم و اونجا بود که همه ی دردایی که کشیدم از ذهنم پاک شد
بابت همه اینا از خدای بزرگ تشکر میکنم بابت سالم بودنش زیبا بودنش و همه ی نعمت های زیباش
زایمان طبیعی سخت هست خانوما ولی برای طبیعت بدن خانوم ها ساخته شده دردای زیادی رو تحمل کردم و اون لحظه هزاربار ب خودم لعنت فرستادم ک چرا اینکارو کردم ولی اگر بخوام دوباره زایمان کنم طبیعی رو انتخاب میکنم چون بعدش خیلی راحت تر بودم و خودم به پسرم رسیدگی کردم عوضش میکردم نمیگم سخت نبود ،بود ولی همه ش فدای یه تار موی پسرم قشنگم
این لحظات رو برای همه ی چشم انتظارا ارزو میکنم💋
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان بردیا مامان بردیا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین پارت اول😄
من از هفته 28 فشار خون بارداری گرفتم و چندبار بستری شدم تا اینکه تو ۳۷ هفته و ۵ روز فشارم رفت بالا و شد ۱۶ و نیم که زنگ زدم به دکترم گفتم شرایطم اینطوریه و گفت احتمال داره زودتر بچه رو بردارند و روز بعد برم پیشش اون شب با دارو فشارم اومد پایین روز بعد از صبح حالت تهوع داشتم و بعد صبحانه استفراغ کردم و ساعت ۳ رفتم پیش دکتر فشارم اومده بود رو ۹
مامان محمدرضا مامان محمدرضا ۱ ماهگی
مامانا منم زایمان کردم
خدا قسمت همه بکنه بسلامتی انشاالله
خیلی درد کشیدم ولی ارزش پسرم رو داشت قربون خدا بخرم یک فرشته بهم هدیه داده❤❤🙏
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان محیاسادات🍭✨ مامان محیاسادات🍭✨ ۱ ماهگی
زابمان طبیعی
پارت سوم

خلاصه چندبار زور زدم دیگه نا امید شده بودم انگار دنیا رو سرم خراب شده بوداونهمه زحمت کشیده بودم
دوباره موقع درد زور زدم یه ماما خودشو انداخت رو شکمم هی فشار داد خیلی بد بود برای بیزون سر بچه خیلی زجر کشیدم برش خوردم خونریزی افتادم منو بردن اتاق عمل
من اون دختر ترسو تو چه موقعیتی افتاده بودم دردای وحشتناک و تخمل کردم و فهمیدم ک خدا توان میده یعنی چی
اونحا دیگه برش و بخیه و ماساژ رحم و جدا کردن جفت مهم نی فقط منتطری نی نیت سالم بیاد بیرون
وقتی بچه رو گذاشتن رو سینم خوشبحت ترین ادم روی زمین بودم 🥲🥺
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
سلام مامانا من دیروز زایمان کردم سزارین خداروشکر ولی خیلی درد کشیدم بیمارستان یبار هم بعد بیحسی که رفت شکمم رو فشار دادن مرگ به چشام‌دیدم😰😰😰 ولی درد زیاد کشیدم خداروشکر الان خوبم انشالله همه بسلامتی زایمان کنند ..فقط من هنوز شیرم‌کمه‌سیر نمیکنه دخترمو چکار کنم چی بخورم ممنون بهم بگین
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان کایلین 💝 مامان کایلین 💝 روزهای ابتدایی تولد
مامانای عزیز منم اخروز ۵،۱۰ دیقه صبح دختر خوشگلم کایلینم دنیا اومد. الهی بحق امام‌حسین‌ تمام مادرای باردار بسلامتی زایمان کنن و اونایی که درانتظار این فرشته ها هستن زود زود بحق علی اصغر دامنشون سبز بشه. خاطره من از زایمانم‌تلخ بود و سخت که سرموعد میام تعریف میکنم . فقط اگه تحمل درد ندارین طبیعی رو انتخاب نکنید که وحشتناکه
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان رادین کوچولو مامان رادین کوچولو ۳ ماهگی
کسایی که با آمپول فشار زایمان طبیعی‌کردین سخت بود؟ آخه میگن درد طبیعی نسبت به آمپول راحت تره، چکار کنیم دردمون بگیره
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان رز خانم مامان رز خانم ۱ ماهگی
سلام خوشگلا من امروز ساعت ۱۲ زایمان کردن بیمارستان بهشتی اصفهان
خدایش خوب بودن یعنی خودمم باهاشون بگو بخند کردم تا گذشت دهانه رحمم پلمپ بود رفتم با سوزن فشار دردام شروع شد تا۶ سانت تونستم تحمل کنم بعدش اپی دورال زدم زدن برام که تقریبا دردام رفت تا۹ سانت اثر بیحسی رفت دردم گرفت منم دردسست بیمارستان گذاشتم رو سرم دوباره اومدن تمدید کردن که فول شد یه حس فشار مدفوع بهم دست میداد که باید زور میزدم یه چهار پنج تا زور زدم و رز جانم گذاشتن توی آغوشم بعدش دیگه هر چقد مشت کردم چنگ زدن نفهمیدم🤣🤣🤣🤣🤣ولی خیلی بخیه خوردم
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر