۷ پاسخ

منم نمیبرم
ماشین دست شوهرمه
پارک نزدیک خونمون نیس
زورشم به من میرسه تنها ببرمش یهو از کالسکه میاد پایین که بره تو خیابون

ولی نمیدونم شاید بخاطر این ک زیاد با بقیه ارتباط میگیره خیلی زود ب حرف اومده تقریبا همه چی می‌گه هرچی ک میخاد میگ هرجاش درد کنه میگه رنگ ها رو بلده اکثرا چون تو کوچمون بچه زیاد تو پارک بچه زیاده خیلی خودم باهاش باز میکنم

کجامثلا
ولله پارک هم میریم همش بایدپابه پاشون بریم خودمون خسته میشیم بزرگتربشه که خودش بره بازی کنه منم خونه مادرشوهرم یاخواهرم ومامانم میبرم بعدمریض شدنش پارک هم نبردمش دیگه☹️ میترسم اذیت بشه

خب ببر واسه خودتم خیلی خوبه

وای خوشبحالت من بدبخت یک ثانیه هم نمیزارع خونه باشم تا چشمش باز میشه میگه بریم بریم بریم اصلا ی جا بند نمیشه همش باید بیرون باشه😶‍🌫️🙄

منم نمیبرم فقط گاها خونع مامانم اینا میریم شاید از اونجا بردم پارک

منم نمیبرم

سوال های مرتبط

مامان بهار مامان بهار ۱۷ ماهگی
وای ک چقد سخته بچت نتونه راه بره بشینه حرف بزنه وتو جیگرت ثانیه به ثانیه اتیش بگیره چقد سخته ک ندونی چشه کجاش درد میکنه چقدر سخته تشنج میکنه وتوهیچ کاری ازت ساخته نیس چقدر سخته هزارتا دکتر میبریش وهمشون میگن صرع مقاوم به درمانه چقدر سخته ک همه دکترا بگن دیگه مغزش رشد نمیکنه چقدر سخته ک پشه یا مگس روش بشینه ونتونه خودش بخارونه ای خدا منو راحت کن دارم ذره ذره آب میشم چقدر سخته ک نتونه بخوابه واگه یه ذره بخوابه تشنج لعنتی ولش نکنه وبیدارش کنه چقدر سخته ک همش رو زمین بیفته وتوبغلم نشه نگهش داشت ازبس شله چقدر سخته ک هرروز هرثانیه هرساعت هردقیقه هرشبانه روز ک میگذره شاهد عذاب کشیدنش باشی ونتونی کاری واسش کنی جز عذاب وجدان ک من به وجود اوردمش چقدر سخته حرفای تعنه آمیز بقیه چقدر سخته مادربودن البته نه هرمادری چقدر سخته جگر گوشت تیکه ای ازقلبت اینهمه درد بکشه با این سن کم کاش زبون داشت میگفت کجام درد میکنه چی اذیتم میکنه کاش میشد من‌بمیرم دردای بچمو نبینم چرا زنده ام من دیگه طاقت ندارم شاهد عذاب کشیدنش باشم هرشب امام رضا وبقیه اماما رو صدا میزنم توسل میکنم بهشون تا پنج صب گریه میکنم روضه گوش میدم اما فایده نداره ک نداره هرروز شرایط سخت تر وبچم بیشتر عذاب میکشه کاردرمانی هم اثری نداره فقط مرگ ک دیگه خالمو خوب میکنه دیگه هیچی شادم نمیکنه تموم خوشیام مرد تموم شد 🥹🥹