۸ پاسخ

حق داره همیشه با شما بوده الان نمیتونه یهویی تو یه محیط جدید از شما جدا بشه باید کم کم تمرینش بدید چندبار اول خودتون هم باید کنار باشید بدون استرس بازی کنه

عزیزم بچه تا ۳ سالگی باید آویزون مادرش باشه
استاد ما میگفت بچه زیر سه سال حتی اگه غذا رو گاز بود داشت میسوخت هم نباید بچه رو از خودت جدا کنی بری سراغ غذا چون اضطراب جدایی میگیره
اونوقت شما بچه رو تنها میذاری تو هیات به اون شلوغی

تا چند شب همه ش پیشش باس، جلو چشمش باس که ببینتت، بعد کم کم خودش کلا سرگرم بازیش میشه تو رو یادش میره

پسر من سه سالشه همینه

این اطمینان رو بهش بده که من هستم و حواسم بهت هست
یا چن شب پیشش باش یا جلوی در باشین اعتماد کنه شما هستی و تنهاش نذاشتین

دو سال چهار ماهم خیلی کوچیکه یکم زوده

ببخشید البته، من اگه راه حل داشتم به سر خودم میزدم که بچم امسال میره پیش دبستانی پیش باباش هم نمیمونه مشاوره هم بردمش فایده نداشت.

سلام
خیلی طبیعیه اکثر بچها همینن
چند روز اول تو محیط جلوی چشمش باش کم کم دور کن جاتو و بعد نمون..
من همینکارو کردم

سوال های مرتبط

مامان پرنسس تودلي🩷 مامان پرنسس تودلي🩷 هفته بیست‌ودوم بارداری
پسرم چندشب پيش به مامانم گفت بيا خونه امون مامانم نيومد بهش تعارف كرد تو بيا پسرمم رفت شبم خوابيد خيلي راحت اصلا هم بهانه نگرفته فرداشم نيومد گفت نيايد دنبالم تا غروب با گريه اومد خونه كه چرا اومدن
اين چند روز همه اش با مامانم ميره هيئت و روضه دوست داره نمياد خونه
فردا شبش نزاشتيم بره گفتيم اجازه نميديم دوباره امشب مامانم و بابام خونه امون بودن پاشد رفت اينقدرم بلده چكاركنه خودشو لوس ميكنه قيافه مظلوم ميگيره جيگرم كباب ميشه براش ولي وقتي ميره مي خوام بميرم همه اش فكر ميكنم چه مامان بديم كه جاي ديگه رو به خونه خودش ترجيح ميده عذاب وجدان داره منو ميكشه نميتونمم بخوابم حس خفگي دارم
ده دفعه به مامانم پيام دادم بيايم دنبالش ميگه نه خوابيده خوشحالم بود
چكار كنم؟
قبلا اصلا شب نميموند صبح تا شبم ميموند شب ميگفت بايد شماها هم بيايد اينجا يا برميگشت خونه
امشب با باباشم رفته هيئت بهانه منو گرفته برگشته ولي خونه مامانمو نميدونم چرا ميمونه
مامان نیکی 🦋 مامان نیکی 🦋 هفته بیست‌ونهم بارداری
مامان دخملم🤰👶🩷 مامان دخملم🤰👶🩷 هفته بیست‌وهفتم بارداری
مامان دردونه مامان دردونه هفته بیست‌وپنجم بارداری