دیروز رفتم سوپرمارکت پسرم کنارم بدو نزدیک در ورودی بودیم داشتم کارت میکشیدم حواسم بود یه آقا اومد بره اونور خورد به پسرم خم شد بغلش کرد رفت جلوی در هی اینور اونور نگاه می‌کرد. بگم تو چند ثانیه اتفاق افتاد حواسم بود سریع رفتم از بغلش گرفتم گفتم آقا چیکار میکنی؟ میگه هیچی من صاحب مغازم گفتم باشی خوب از بغلش گرفتم سریع اومدم تو ماشین از دیروز حالم خوب نیست آخه چرا باید اینکارو بکنه بخدا خیلی مشکوک بود توروخدا حواستون به بچه ها باشه

شما حواست بوده اینجوری اتفاق افتاده
حالا ما چند روز قبل طلا فروشی بودیم ساعت 9 شب دیگه داشت مغازه های پاساژ بسته میشد دیدیم مغازه بغلی اومد گفت بچه مال شماست گفتم نه بعد شوهرم رفت بیرون دیدم دست یه دختر بچه رو گرفته تقریبا همسن دخترم بود که پدر و مادرش رو پیدا کنه که یه پسر بچه اومد گفت آبجیم از طبقه زیر زمین پاساژ تنهایی اومده بود طبقه همکف

یاخدا😰😱

اصلا از خودت جدا نکن