تجربه_زایمان۴.
تا قبل اینکه بی حسیم کامل بره چندتا پرستار اومدن چک کنن یکیشون یکم درحد ۶-۵ ثانیه شکمم رو فشار داد که یکم درد داشت رفت
یکم بعدشم یکی دیکع اومد فشار داد گفت ببینم رحمت جمع شده یا نه اون دردش بیشتر بود ولی بازم خیلی زیاد نبود ک فک میکنم بخاطر پمپ درد بود.
شبم ساعت ۸ اومدن بلندم کنن راه برم و چون من قبلش صداشونو شنیدع بودم ک دارن میان بلندمون کنن باز پمپ رو چندبار زدم ک تا میان اثر کنه. درد داشت خدایی ولی اونطوری که همه میترسونن نبود و اونطوری که من وحشتش رو داشتم نبود یکم ک راه رفتم خیلی بهتر شد.
بعدم دیگه رهامون کردن تا فرداش😐 وااااقعا رسیدگی بخش ضعیف بود چندبار نیاز داشتیم به پرستار میرفتیم صدا میکردیم میگفتن میان ولی یا نمیومدن یا نیم ساعت ۴۰ دقیقه بعدش میومدن اونم با غر غر و طلبکار😒
اتاقمون هم دو تخته بود ولی خیلیییی کوچیک بود کلا تو دهن هم بودیم 😐😂 یه اتاق خصوصی رو دوتخته کرده بودن انگار
یه چیزی که تو هیچ تجربه سزارینی نخونده بودم این بود ک پرستار اخرشب یع امپولی زد که وحشتناااک درد داشت و فرداشم دکترم ۱۰ تا ازش برام نوشت که روزی یدونه باید میزدم که بشددددت دردناکه و برای اینه خون منعقد نشه نمیدونم برا همه مینویسن یا نه ولی واقعا دردناکه و چندنفری ک دیدم تو بیمارستان همشون داشتن 🤔
فرداشم دکتر اطفال اومد و دکتر شنوایی سنجی اومد و واکسنشو زدن و دکتر خودم اومد سر زد و بعدم مرخصمون کردن

درکل از سزارین واقعا راضی بودم از چیزی ک فکر میکردم خیلیییی بهتر بود و اگر برگردم عقب بازم سزارین میکنم بنظرم همینکه ازاون ناحیه پاره نمیشی و اونجا سالم میمونه یه امتیاز بزرگه🤧

کدوم بیمارستان بودی عزیزم؟!
دکترت کی بود؟!

بیمه تون چی بود خانومی ؟!

عزیزم میشه بگی هزینه پمپ دردت چقدر شد

کدوم بیمارستان بودی ؟
آره منم اون آمپول داشتم به بازوم میزدم

عزیزم تا چقد بعد عمل بی حس بودی؟
جو اتاق عمل چطور بود من خیلی میترسم از اتاق عمل میترسم😓فوبیا دارم