سلام عزیزان منم دیروز زایمان کردم ،سزارین ، بیمارستان پیامبران
۷ دکترم گفت بیمارستان باش ولی خودش دیرتر اومد جای دیگه بود من ۱۱ و ۴۰ سزارین شدم ، یه ساعت و خورده ای تو ریکاوری بودم
در کل از بیمارستان راضی بودم حالا یه سری چیزاش شاید جالب نبود ولی در کل رفتار پرستار و پرسنل چه تو بخش چه اتاق عمل عالی بود
اتاق عملم دکترم خودش هماهنگ کرده بود ک همه کادر خانم باشن و همینجورم شد ولی خب بعدش ک دکترم رفت یکی دوتا مرد اومد و تو قسمت اتاق عمل پر مرد بود
از درد هام بخوام بگم تو ریکاوری یه درد شدید گرفتم بهم مسکن زدن ولی بعدش اوکی شدم تقریبا ،اولین راه رفتن سخته ولی بعدش بهتر میشه
پرستاراش مهربون بودن😍یه خانمه تو اتاق عمبل با اینکه خودش لاک داشت و مشخص بود اعتقادش مثل من نیست ولی تا فهمید من حساسم رو اینکه مرد تو اتاق نباشه همش حواسش ب من بود ک مرد نیاد یا جاییم دیده نباشه ، خلاصه راضی بودم ، هنوزم مرخص نشدم ک بدونم هزینش چقدر شده

۲۴ پاسخ

به سلامتی 😍
گفتی بیمارستان یه سری چیزاش جالب نبود میشه از اونا هم بگی عزیزم؟

سزارین بیهوشی شوی یا بی حسی

مبارک باشه😍

وای مبارک باشه عزیزم قدوش پر خیر باشه گلم ❤️😍

بسلامتی عزیزم
مبارک باشه😍

به سلامتی قشنگم تبریک میگم زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه 😍
حتما از هزینه ش بگو
ساک مادر باید میخریدیم؟یا اجبار نبود ؟
اتاق دو تخته ش پر بود یا فقط خودت بودی ؟

ای جانم 🥹😍 مبارکه

قدمش مبارکه عزیزم ❤️

مبارکه به سلامتی ان شاءالله خوش قدم و خوش روزی باشه و خودتم زود خوب بشی
برا بی بچه ها من و خواهرمم دعا کن بچه های سالم و صالح نصیبمون بشه

مبارکه عزیزم به سلتمتی

مبارک باشه قدمش عزیزم خدا براتون حفظش کنه ان شاءالله زودتر سرپا بشی😍😍😍😍😍😍🌹🌹🌹🌹

به سلامتی قدمش پر از خیر و برکت باش براتون

اتاقش چجوریه بیمارستان عزیزم؟

به سلامتی عزیزم تبریک میگم

چشمت روشن مبارک باشه😍

ای جونم بسلامتی عزیزم 😍 انشاءالله زیر سایه پدر و مادر و آقا امام زمان باشه🩷نامدار باشه الهی🌼

عههه ب سلااامتی😍 ینی دکتر بیهوشی و .. آقا نبودن؟ من مادرشوهرم روی این موارد خییلی حساسه هی میگه اصصصلا نباید آقا باشه ولی تیم بیمارستانم 3 تا آقان توی اتاق عمل

مبارک عزیزم .دکترت چقد دستمزد گرفت

مگه آدم لخته مرد تو اتاق عمله ؟ واای استرس اینم باید بکشم الان لختم رو‌مرد نبینه😂😂

مبارکه عزیزم 💕
سوند چجوری بود ؟

سلام عزیز دلم
ای جااانم مبارک باشه خانومی
تبریک میگم🎉🥳
قدمش پر از خیر و برکت باشه

سلام بسلامتی انشاالله قدمش خیرباشه براتون.خیلی حواست به بخیه هاباشه وسعی کن یبوست نگیری

به سلامتی . قدمش پربرکت . بیهوشی بودی یا بیحسی؟

مبارکه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان آرن👶 مامان آرن👶 روزهای ابتدایی تولد
سلام دوستای قشنگم
من اومدم از تجربه عمل سزارینم و تجربه بیمارستان بگم بهتون امیدوارم به دردتون بخوره ❤
اول اینکه ۳۸هفته و صفر روز بچم به دنیا اومد با وزن ۲۹۰۰
الکی خودتونو خسته وزن گیری نکنید همش ژنتیک هست من بهترین تغذیه رو داشتم باز با این حال وزنش بیشتر نشد .
😅مامانای عزیز من اصلا شب قبل عمل نخوابیدم تو راه بیمارستان به همسرم میگفتم من تو اتاق عمل میخوابم انقد که بیخواب بودم خانوادمم به مسخره کردن من میگفتن حتما با استرس اتاق عمل میخوابی به همین خیال باش😑رفتیم پذیرش شدیم تو لابی منتظر موندیم و اومدن دنبالمون با همسرم تا جلو در بلوک زایمان بودیم بعدش من رفتم داخل و همسرم پشت در بود کل لباس در اوردن لباس اتاق عمل دادن و یه سری سوالات پرسیدن و سرویس رفتم و رفتم رو یه تخت دراز کشیدن فشارم و گرفتن و از بچه ان اس تی گرفتن و همه چی خوب بود قرار بود من اولین نفر اتاق عمل دکترم باشم و ده دقیقه دیقه برم اتاق عمل اما به دکترم بیمار اورژانسی افتاد و یه ساعت بعد بردنم اتاق عمل،قبل اتاق تو اون یه ساعت😅من خوابیدم تو بخش یه عالم مریض دیگه ام بود که وقتی پاشدم فقط یه نفر بود و پرستار گفت تو توابتو اوردی و چه ریلکس خوابیدی😑😑بعد از خوابی که کردم یواش یواش باید اماده رفتن میشدم و قبل عمل یه قسمت خیلی بدی بود به اسم سوند ،فک نمیکردم انقد درد داشته باشه یه درد خیلی بد و با سوزش شدید کاش میشد این سوندو تو بی حسی زد 😓😓
بعد سوند سوار ویلچر کردن و بردن تو بخش اتاق عملا روی تخت و منتظر اماده شدن اتاق عملم بودم که برم برا عمل و دکترمو دیدم و و یه سری پرستار سوال میپرسیدن
مامان دنیا کوچولو مامان دنیا کوچولو ۳ ماهگی
پارت سوم‌ زایمان سزارین
رفتم تو اتاق عمل دکتر بیحسیم اومد و مهربون بود باهام حرف زد و بی حسیو انجام داد و من اصلا متوجه نشدم در عرض ۵ ثانیه از کمر ب پایین حس سنگینی بدی داشتم ک اون لحظه تو کل زایمانم از همش بدتر بود اینکه نمیتونستم پامو ب هیچ عنوان تکون بدم و دکترم اومد و عمل و شروع کرد ب ۵ دقیقه نکشید صدای دخترمو شنیدن ولی تو کل بارداری اصلا نشونم ندادک کاراشو کردن بردا بودنش ریکاوری و جالب اینکه دکترم تا دخترمو دید یهو گفت خدایا این ۳ دور بند ناف دور گردنش چطوری سونو تشخیص نداده و نفهمیده. ک مدفوع کرده( قابل توجه بیمارستان کمالی)
اعصابم داغون شد سراین حرفش ک نکنه دخترم چیزیش شده ک نشونش ندادن
و بخاطره تنگی نفسم برام اکسیژن زدن ک خوابم گرفت فقط موقعی ک دخترمو میزد بهم نفس بکش نخواب از خواب میپریدم
ساعت ۴ منو بردن ریکاوری
و من با دکترم تماهنگ کرده بودن برا پمپ درد گفته بود خودت بخر بیمارستان نداره و من کاراشو میکنم باهزار بدبختی شوهرم خریده بود دکتر بیحسی برام نزد سر اینکه من نمیتونم تو سیستم ثبتش کنم 😯😯😯
مامان هایلین مامان هایلین ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت 3
بعد از تموم شدن عمل منو بردن ریکاوری نمیدونم چرا میلرزیدم انگار از هیجان بود از ی طرفم سردم شده بود پرستار اومد یه لوله گذاشت زیر پتوم که گرما میداد و بهترشدم یکی دو ساعتی تو ریکاوری بودم که بعدش ک اومدن ببرنم بخش پرستار اومد و ماساژ رحمی داد که اصلا درد نداشتم چون هنوز بی حس بودم اصلا از ماساژ رحمی نترسین واقعا هیچی نبود راستی اینم بگم ک من پمپ درد هم گرفتم اولش نمیخواستم بگیرم ولی دکتر پیشنهاد داد ک بگیری بهتره منم پمپ درد گرفتم اما با وجود پمپ درد هم ی کوچولو درد داشتم ک قابل تحمل بود حالا نمیدونم اگر پمپ درد نمیگرفتم دیگ چه حد دردی داشتم.بعد از ماساژ رحمی منو بردن بخش و دخترمم اوردن پیشم دیگ اون لحظه هیچی از خدا نمیخواستم چون خدا بزرگ ترین نعمتشو بهم داد و من فقط دعای روی لبم اینه ک خدا ب همه چشم انتظارا این لحظه رو هدیه کنه و توی اتاق عملم این دعارو کردم.اینم از تجربه ی من از زایمان سزارین ک کاملا راضی بودم و تا اینجا راضی هستم اگر سوالی دارین درخدمتم شاید نکته هایی باشه ک من جا انداخته باشم بپرس ازم
مامان بچه قشنگمون💞 مامان بچه قشنگمون💞 روزهای ابتدایی تولد
#پارت_دو_زایمان
وقتی وارد اون اتاق شدم باید کل لباسامو در می‌آوردم، بعدش دراز کشیدم تا برام nst بگیرن که دیدم یه پرستار اومد بهم آنژیوکت وصل کنم، بعدش در همون حال nst گرفتن یه پرستار دیگه اومد گفت دکتر گفته سریع بفرستینش اتاق عمل و یهو سوند آورد برام وصل کنه، حتی فرصت نشد بگم من میترسم کاش بشه تو بی حسی برام وصل کنی، گفت بدنتو شل کن، یه سوزش ریز حس کردم و تمام.‌وقتی از تخت اومدم پایین راه رفتن و ایستادن با سوند یه حس ناجوری داشت و راحت نبودم ولی خب آنقدر همه‌چی تند تند داشت اتفاق میوفتاد که زیاد درگیر این حس نشدم، چون سریع دراز کشیدم رو برانکارد و بردنم برای اتاق عمل! حالا از یه طرف همسرم هنوز پذیرشه، مامانمم فقط دنبالم میومد و گوشیم دستش بود فیلم می‌گرفت. وسایلمون هم تو بلوک زایمان موند. من سریع وارد اتاق عمل شدم و مامانم تا بسته شدن در ازم فیلم گرفت ولی همسرمو ندیدم و اصلا نمی‌دونست من انقد زود اومدم اتاق عمل😁 حتی خودمم برگام ریخته بود از این سرعت عمل