تجربه سزارین ،
از حدود ۳۴ هفته رفتم بیمارستان نور شهریار پرونده باز کردم پیش دکتر ناهید قدسی ، برای ۳۸ هفته دوروز بهم نوبت داد ، من روز عمل ساعت ۵ حرکت کردم ۶ بستری شدم ۳۵ و ۵۰۰ کارت کشیدم ، کل هزینه بیمارستان شد ۳۵ و ۵۰۰ ، بستری شدم تا ۹ دکترم اومد , اومدن سوند وصل کنند اصلا به هیچ وجه درد نداشت ،. تو اتاق عمل آمپول بیحسی اصلااا درد نداشت ، میترسیدم بیحس نشم همینطور ک رو تخت دراز کشیده بودم به دکترم میگفتم من بیحس نشدما گفت باشه فعلا دارم بتادین میزنم ک یه دفعه صدای گریه شنیدم شاید دودیقه بعد اتاق عمل ، بعد نیم ساعت تا چهل دقیقه داشت بخیه میزد ک اون نیم ساعت بچه رو سینم بود متخصص شیر دهی همنجا تو اتاق عمل سینمو بهش داد ، بلافاصله به ریکاوری رفتم ، ماسک اکسیژن بهم زدن بچمم دقیقا کنارم بود داخل یه دستگاه شیشه ای ، یه هوای گرم بهم انداختن داخل پتو عالی بدون هیچ دردی اونجا هم متخصص شیردهی بود و بهش شیر میداد و به من یاد می‌داد ، خلاصه رفتم بخش ، هشت ساعت قبل عمل و ۹ ساعت بعدش ناشتا بودم ، اولین راه رفتن تقریبا سخت بود ولی هرچی بیشتر راه بری راحت تر میشی ، همون شیاف دیکلوفناک کفایت می‌کنه درد خیلی قابل تحمل هست فقط من یه جا اذیت شدم. یه ماهه سینم چرک کرده و سرفه میکردم بخاطرش دوبارم دکتر رفتم ولی خوب نشدم ، با بخیه سرفه میکردم ک مرگ رو جلو چشمام می‌دیدم اگر سرفه نبود ، سزارین بهترین اتفاق برای من بود ، بینهایت راضی ام ، الآنم پنج روزه زایمان کردم حالم تقریبا خوبه👌🏻

۵ پاسخ

مبارک باشه ، مرسی از توضیحاتتون ، فقط یه سوال برای بی حسی آمپول رو به کمر میزنن ؟

مبارکت باشه

مرسی ک انرژی مثبت دادی
مبارکه قدم نینی

خداروشکر بسلامتی مبارکتون باشه

مبارک باشه مامان قوی🫀👏🏼

سوال های مرتبط

مامان ایلیا مامان ایلیا ۳ ماهگی
تجربه سزارین اول: من بیمارستان بوعلی همدان عمل شدم و حدود یکسال تحت نظر دکتر عظیمی بودم که خودشم عملم کرد هزینه بیمارستان حدود ۴۲ ۴۳ تومنی شد و ۶ تومنم دکتر به عنوان دستمزد گرفت. من صبح ساعت ۶ رفتم بیمارستان که یخورده زود و خود پرسنل هم نیومده بودن ولی از شش ونیم چنتا دیگه مامان هم برای عمل اومدن که من چون زودتر از همه رفته بودم نوبتمم برای عمل زودتر شد. اول رفتم بخش زایمان اونجا مدارک و تحویل دادم و سرم برام وصل کردن و سوند.هیچی از وصل کردن سوند نفهمیدم و اصلا درد نداشت ولی بعدش حس خوبی نداشت و احساس میکردم ادرارم میریزه که دوبار پرستار اومد چک کرد و تاکید کرد هیچ مشکلی نداره و فقط بخاطره شستشو فکر میکنم سوند شله . من از اتاق عمل هیچ ترسی نداشتم و ساعت نه رفتم اتاق عمل اونجا با دکترم صحبت کردم ولی از لحظه ای که آمپول بی حسی و بهم زدن و پرده رو کشیدن جلو چشمم استرس تمام وجودمو گرفت و به دکترم میگفتم من میترسم اونام همش باهام صحبت کردن و گفتن نفس عمیق بکش که بهترشدم همون پنج دقیقه اول کوچولو به دنیا اومد و بهم نشونش دادن که همه استرسم رفت ولی چون رو سینم احساس سنگینی میکردم و از استرس خیلی صحبت کردم و سرمو تکون داده بودم تهوع گرفتم و تو اتاق عمل مقدار کمی بالا اوردم که به اون وحشتناکی که فکر میکردم نبود و تو اتاق عمل همه چیز برای هراتفاقی مهیا بود بعد نیم ساعت بخیه زدن تموم شد و انتقالم دادن ریکاوری اونجا بچه رو اوردن بهش شیر دادم البته من بی حس بودم و همه کارارو پرستار کرد بهم گفتن تا یازده تو ریکاوری میمونم ولی فقط یه ربع موندم و انتقالم دادن اتاقی که بهم داده بودن ، عصر باوجودپمپ درد احساس درد کردم ک برام شیاف گذاشتن و بهتر شدم
مامان پسرم‌ودخترم❤️❤️ مامان پسرم‌ودخترم❤️❤️ ۷ ماهگی
مامان shahan💙 مامان shahan💙 ۱ ماهگی
مامان رایمُن 💙 مامان رایمُن 💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین قسمت ۲

صبح قرار شد ساعت ۴:۳۰ بیمارستان نیکان سپید باشم، چون روز شلوغی بود برای سزارین و در واقع من نوبت سزارین و اتاق عمل نداشتم، دکترم گفت این‌ساعت برم که اولین عمل باشم و مشکلی پیش نیاد
خلاصه فکر میکردم خیلی باید استرس داشته باشم ولی خیلی ریلکس بودم انگار خدا یه توانی بهم‌ داده بود که از پسش بربیام رفتم بیمارستان نیکان سپید، از بخش اورژانس وارد شدم و رفتم بلوک زایمان
دکترم با مامای مقیم هماهنگ کرده بود اونم گفت سریع مدارک رو بدین برای تشکیل پرونده و بعد از اون بهم لباس داد و گفت تمام لباس هات رو در بیار و گان اتاق عمل بپوش
دراز کشیدم و باز ازم NST گرفتن، بعدش از پشت دست راست رگ گرفتن و آنژیو کت وصل کردن که خیلی هم درد داشت چون خیلی بد برام وصل کرد…
همش منتظر بودم بیان سوند رو وصل کنن ولی دیدم سوند نزاشتن برام
در نهایت گفتن دراز بکشم رو یه تختی که جلوی در بلوک زایمان بود و دو نفر اومدن و من و بردن اتاق عمل، لحظه عجیبی بود سقف رو فقط میدیدم از روی تخت و از کنار های تخت اتاق عمل های متعدد رو میدیدم که همشون چراغ هاشون خاموش بود چون اون ساعت عملی نبود😄
ادامه تایپک بعدی👈🏻
م
مامان آیسا💖✨ مامان آیسا💖✨ ۵ ماهگی
تجربه زایمان #2✨
دیگه دکتر رسید از اتاق عمل زنگ زدن سریع بیارینش ،، منو با ویلچر بردن اتاق عمل تو تریاژ برام سوند وصل کرده بودن که اونم درد داشت،، دیگه رفتم رو تخت نشستم بهم گفت خم شو برا آمپول ،، ببینید اصلاااا بخدا درد نداشت دردش مثل همون آمپول معمولیه شما هیچی نمیفهمین ،، آمپول ک زد من دراز کشیدم بعد چند ثانیه پاهام سر و سنگین شد که نمیشد تکونشون بدی،، دکتر با دستیار عمل شروع کردن بعد ۵ دقیقه صدا دخترم پیچید تو اتاق ساعت ۱ و نیم به دنیا امد،، هم دکتر هم پرسنل اتاق عمل میگفتن دخترت خیلی واسه تاریخ ۴.۴.۴ عجله داشته نتونست ازش بگذره 😂😂
دیگه چون خونریزی داشتم یکم پروسه بخیه اینا طول کشید ،، حالت تهوع ام داشتم ،، فشارمم یهو بالا پایین میشد هی حالم بد میشد بهم انواع سرم و آمپول میزدن ..تا اینکه تموم شد و رفتیم ریکاوری.. ماساژ رحمی تو اتاق عمل انجام شد .. تو ریکاوری ام دوبار فشار دادن ک من متوجه نشدم بعد یه ساعت تقریبا ساعت ۳ شب رفتیم بخش،، اینم بگم من پمپ دردم داشتم..بخایی حساب کنی تا ساعتا ۱ ظهر من هنوز بی حس بودم دردی متوجه نمیشدم
بعد اونم با پمپ درد و شیاف واقعا قابل تحمل بود ،، موقع راه رفتنم نمیگم خیلییی راحت بود
ولی خب اونقدر سخت نبود که نشه تحملش کرد..
مامان جانایِ من🍒🫀 مامان جانایِ من🍒🫀 ۱ ماهگی
سلام خانما
اومدم از تجربه سزارینم بگم من ۸ صبح دوشنبه نوبت داشتم برای عمل ولی غروب یکشنبه ساعت ۷ونیم آبریزش گرفتم رفتم بیمارستان دیدم کیسه آبم پاره شد ساعت ۱۱ شب عمل شدم و دخترم به دنیا اومد
اول رفتم بیمارستان واسه اولین بار تو ۹ ماه بارداری معاینه شدم ک ببینه دهانه رحمم چقدر باز شده ک واقعا برای ممی ک ۹ ماه رابطه هم نداشتم خیلی دردناک بود
بعد برام سوند وصل کردن ک کمی فقط سوزش داشت هیچ دردی نداشت
بعد بردنم اتاق عمل و اون آمپول بی حسی رو چون یکمی تپل بودم دو سه بار سوزن رو زدن تا پیدا کنن ک دردش لز آمپول زدن همیشگی یکم بیشتر بود بعد باهات شروع میکنه به داغ شدن بعد میگن پاهات رو تکون بده ولی نمیتونی اصلا بعد فک کنم ۱۰ دقیقه یه تکونی خوردم و صدایه گریه دخترمو شنیدم
بعد دیگ مشغول بخیه شدن منم دخترمو دیدم ک اصلا حسش اون لحظه تا تجریش نکنی قابل توصیف نیس هرچی استرس داشتم تموم شد بعد من میلرزیدم خیلی ک یه آمپول زدن تا کمی آروم بشم
بعد منو دخترمو بردن ریکاوری پیشم بوو بچم
راستی تو همون اتاق عمل ماماعه دخترمو گذاشت رو سینم یکم شیر خورد گشنش بود دخترم
ولی طبق تجربه بنظرم اینکه میگن سزارین مراقبت بعد میخواد واقعا راسته چون من الان ۵ روزه نمیتونم هیچکاری کنم در حد شیر دادن
کمر درد هم گرفتم از اون آمپول ها و کمرم هنوز حالت بی حسی داره
جای بخیه هامم عادی درد نمیکنه ولی از یه جا پا میشم یا یکم راه بیوفتم درد میکنه کم کم خوب میشه
ولی به هر حال منی ک از اول میگفتم سزارین بدون هیچ تجربه ای راضی بودم و بنظرم سختی های بعدش به بغل کردن بچم می ارزه
اینم تجربه من
الهی ک هرکی چشم انتظاره خدا بهش یه از این فرشته های کوچولو بده♥️
مامان هلیاآبجی پرنسا مامان هلیاآبجی پرنسا روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین سوم

سلام خانما من هم اومدم تجربه سزارین سوم بگم
رفته بودم پیش دکتر بهم نامه بستری داد برای شش آذر عمل کنم که من ساعت دو شب یکم آذر دردم گرفت تا صبح صبر کردم ساعت ۷ رفتم بیمارستان نوار قلب بچه رو گرفتن و گفتن انقباض داری باید الان عمل بشی ، منم اینقدر اذیت بودم خوشحال شدم که زودتر قراره زایمان کنم ،
بهم انژوکت و سوند وصل کردن که بر خلاف حرف بعضیا ک میگن خیلی درد داره ،اصلا اینجوری نبود فقط یکم سوزش داشت و زود تموم شد ازم چندتا آزمایش گرفتن و تا جوابش اومد ساعت شد ۱۱ ، ساعت ۱۱ منو بردن اتاق عمل ، اومدن بی حسی بزنن، درد داشت ولی قابل تحمل بود ، یه ربع بیست دقیقه زمان برد تا بچم دنیا اومد ،خیلی حس خوبی بود تمام درد ها یادم رفت ،،،،، ساعت دو منو بردن بخش ، امام اکسیژن بچه یکم کم بود یه دو سه ساعت نگه داشتن و بعد آوردن پیشم ،کم کم بی حسی ها رفت و درد هام شروع شد که پرستارم بهم مسکن زد و شیاف داد آروم شدم , من استرس راه رفتن بعد عمل داشتم خیلی میترسیدم که یه جا خونده بودم شکم بند بعد از سزارین خیلی کمک می‌کنه شوهرم واسم خرید و من شکم بند بستم موقع اولین راه رفتن واقعا برام معجزه کرد ،خیلی راحت بودم اصلا اذیت نشدم بهتون پیشنهاد میکنم حتما بخرید ،
سر دو زایمان قبلی شکم بند نداشتم خیلی اذیت شدم ، یک شب بیمارستان بودم فرداش مرخص شدم ،