امروز ۱۲ تیر تولد زیباترین خلقت جهان پسر ارشدم عزیزدلم که با اومدنش من لقب مادر رو گرفتم🥹😘
تازه همسرم زنگ زد که چون محرمه یه کیک بگیرم بیارم فلان گفتم اصلااا نگیر چون رادمان هرسال تولد و تم مورد علاقه خودشو براش میگیریم امسالم باید مثل هرسال باشه پس بزار بعد از دهه محرم چون ما اینجا ن کسی هم نداریم دعوت کنیم. ولی بخاطر اینکه بچه ام تو دلش نمونه. بگه با اومدن شاهان تولد من معمولی شد دوس ندارم چون پسرم چند ماهه منتظره روز تولدشه و کیکش و تم رو انتخاب کرده منم نمیخوام بزنم تو ذوقش دیگه همسرم گفت باشه پس بش نمیگیم بعد دهه براش تم میچینیم بعد سوپرایزش میکنیم مثل هرسال ☺️ صبح هم من بیدار شدم دیدم دستام دوتاش یه گوشه کوچولو حنایی بودن و اینا زود میرن بعد دو ساعت☺️منم گرفتمشون به فال نیک چون من مجرد هم که بودم گاهی از خواب بیدار میشدم کف پام یا دستام حنایی میبود میگفتن قدیمی ها یکی از فرشته ها به اسمت شب حنابندونش بوده حالا من دیشب اینجور شدم بازم نمیدونم چه مناسبتی بوده اما به فال خوش گرفتم 😍

تصویر
۸ پاسخ

الان رنگ دستتون رفته؟

ای جونم خدا برات نگهش داره😍 ببین رادمان خیلی خیلی پسر خوبی میشه اینو از من داشته باش (میدونی فک کنی خودم تیرماهیم)
ولی جدا از شوخی معلومه بچه گلیه و روز به روز هم بهتر میشه

تولدش مبارک گلم امروز تولد همسر منم هست ولی نتونستم بگیرم اولین ساله براش بخاطر محرم بنده خدا خودش رفت از طرف من برا خودش کادو گرفت برا منم گرفت😄

عزیز دلم تولدش مبارک باشه چقد شبیه خودته خدا حفظش کنه❤

ببخشید ینی چی حنایی بود دستات؟ عکس نداری؟

تولدش مبارک ایشالا موفقیت هاشو ببینی دامادیشو ببینی جلوش قر بدی 😄

تولدش مبارک عزیزم خدا برات نگهش داره

عزیزززم😍 تولدش مبارک
انشالله دومادیش😍

چ جالب حنا🥺😍

سوال های مرتبط

مامان liam مامان liam ۱۱ ماهگی
مامان 🧡هیلدا🧡 مامان 🧡هیلدا🧡 ۸ ماهگی
سلام خانومای خوشگل اومدم یچیزی بگم و برم
من یه مادرم که دارم سعی میکنم بچم رو در سلامت کامل بزرگ کنم و لازم میدونم که سال اول تولد یکبار در ۶ ماهگی و یکبار در یکسالگی و سالهای بعد سالی یکبار بچمو ببرم آزمایش خون تا از سلامتیش مطمئن شم
خیلیا مخالفن و قبول ندارن کار منو اما من انجامش میدم چون
من از بدو تولد تا ۱۹ سالگی بعد از ازدواج هیچ آزمایشی ندادم هیچوقت
مادرو پدر من آدمای قدیمیی بودن که فک میکردن بچه رو هی آزمایش ببرن بچه مریض تره خدا بیامرزتشون
اما من زمانی که بعد از ازدواج اولین چکاپ زندگیمو دادم متوجه شدم خیلی بیماریا دارم و با آزمایش جدیدم بیماریای دیگم اضافه شد
و مقصر اصلیش اون پدر و مادر نا آگاهم هستن شاید بیماری های من رو میشد پیشگیری یا درمان به موقع کرد اما همه بیماریام کهنه شدن و الان منم تک و تنها بالاسر یه بچه ۷ ماهه و یه خروار بیماری متفاوت و چون شیردهی دارم نمیتونم قرص بخورم چون دکتر گفته قطع کن دارو شروع کنیم که اجازه گرفتم تا دوسالگی شیرشو بدم هرچند با کمکی شیرخشک میدم ولی نمیخوام از نعمت شیر مادر محرومش کنم
من شیرمادر نخوردم حتی یکبار یه دلایل متفاوت و چون تپلی بودم همه میگفتن بابا شیر خشک خوبه بچه رو چاق کرده اما از درون ضعیف بودم یا شایدم اینجوری احساس میکنم بااینکه همیشه وانمود کردم حالم خوبه قویم ولی اعتراف میکنم خیلی وقتا ضعیفم و واقعا توان ندارم و باز یه دلم میگه چون شیرمادر نخوردم اینجوری شدم ادامه کامنت
مامان آسنا💖حسنا💖 مامان آسنا💖حسنا💖 ۱۳ ماهگی
سلام
خوبین
من زیاد نه فکرم خیلی درگیره...هفته آینده خواهرشوهر با شوهر و دخترش میان و حدود دو هفته مهمان هستن و برمیگردن ولی از الانش منو غصه گرفته هم برای پذیرایی و مهمونداری هم برا چیزای دیگه...دیروووز همین عمه دخترم زنگ زده تبریک بگه تولد آسناجان رو بهم میگه تولد آسنا هفته دیگه بگیر دخترمنم بیاد گفتم من تولدی نتونستم برا آسنا بگیرم و این حرفا باز باوجود حرفام میگه دخترمن میخواد بیاد تولد آسنا پیراهن عروسکیش میاره توام یه پیراهنی برا آسنا بگیر داشته باشه بیاد بپوشن...دخترش به آسنا تلفنی میگه پیراهن من توریه عروسکی پف پفیه سفیده...به مامانت بگو مثل من بخره برات بیایم بپوشیم کفش فلان تل فلان...به خنده میگم مگه میخواد عروسی بره اینقدر همه چی قشنگ...دیگه آتیشی بود که بر پا کرد و بعد اون آسنا کلی سفارشاتش شروع شد لباسش رنگ السا باشه و پفی باشه دور بزنه بچرخه و....واقعا من میگم بچه ها درکی ندارن ذوق دارن اما خب عمه اش که بلید متوجه حرف من باشه...خواهرمم زنگ‌که تولد نمیگیری و‌چی ...گفتم نه انشالله سال بعدش الان موقعیتش ندارم.
نمیخوام منتی بذارم ولی تولد پسرخواهرم با اینکه دستم خالی تره ولی شده با یه لپ لپ یا یه جفت جورابی یه اسباب بازی ساده که تولدش گذشت تپ زمستون بوده به هرحال تولد بوده نبوده درحد توان خودم خوشحالش میکردم....اما چون تولد نداشتم هیچ به هیچ.حتی همین مادرشوهرم که ۲۴ساعته همینجایه یه تبریک روبوسی با دخترکم نکرد با اینکه خبرم داشت...واقعا مگه چه کار کرده یذره بچه...
نمیدونم این چه اوضاعیه و قراره چه در پیش باشه این ماه با وجود مهمان...
شما جای من باشین چه میکنین من که موندم...🥲