سلام خانما نظر بدین
من زمستون مامانم مریض بود ۹روز اومد اینجا بستری شد بیمارستان خودشون روستا میشینن ، خانواده شوهرم هیچکدوم بجز جاریم نه زنگ زدن نه ملاقات اومدن خواهرشوهرم با دختر و عروساش که توی یه کوچه هستیم حالا من برا همه چی اونا رفتم بد الان همسایمون دخترش بخاطر سردرد رفته بیمارستان خواهرشوهرم اینا امروز همشون رفتن ملاقات انقد ناراحتم خیلی بنظرتون یجوری براشون بیارم اینم بگم هرچی هم خوبی کنم نه بامن خوبن نه با شوهرم

اگ بگی خوشحالشون میکنی میگن اوفی خوب دق کرده😐
بنظرم نگو
رفتی خونشون دیدی همه جمع هستن ب یکی از دوستات بگو زنگ بزنه بعد حرفای ک میخای ب اونا بگی رو ب دوستت بگو
تا غیر مستقیم بفهمن
مثلا بگو ها دیدی فلانی مریض شد کسی نرفت دیدنش بعد رفته بودن ملاقات همسایه اینقد پشت سرش حرف زده بودن ک نگو میگفتن چقد بیشعوره😂 خلاصه یجوری ب در بگو دیوار بشنوه

به نظرم بگی خودتو کوچیک کردی محلشون نزار

ببین اگر بگی ممکنه دعوا راه بندازن و چرت و پرت باز بگن
ولی اگر دوست داری بگی
به نظرم مثلا حرف مریضی بیمارستانی چیزی شد یا کلا بحثشو بنداز بگوو
واقعا ادم شخصیت ادم هارو تو مریضی میشناسه
چقدر مامانم مریض بود مثلا خالمو و فلان اومدن و رفتن یا ایم جاریتو بگوو

به درک رفت و امدت و قطع کن...
ک...ن لقشون
مهم شوهرته