۱۱ پاسخ

نگو دشمنی درست میکنی برا خودت ولش کن

دیدی گفتم نرو از پس چندتا دختر برنمیای؟؟

دخالت نکن دیگه هم قبول نکن مراقبشون باشی
ازت هم پرسیدن شوهرت بگو هیچی همون تفریح ساده دخترونه

عزیزم یا به شوهرت بگو یا با پدر شوهرت صحبت کن بگو شما منو فرستادی حواسم بهشون باشه که این کارو ازشون دیدم و من نمیخوام که با خواهرشوهرم دیگه جایی برم

به نظرم به همسرت بگو شاید اون بتونه خواهرشو نجات بده بگو . خودت هم که اصلا نرو باهاشون بری دردسره برات

تریاک؟؟؟ پشمام 😐

به داداشت چرا میگی به شوهرت بگو

به همسرت بگو همین الان یک دفه به بهونه چیزی بیاد در باغ

به همسرت بگو وگرنه برات دردسر میشه

وایی حالا که میدونی بد شده 🥲 تو دوراهی موندی

باهم زندگی میکنین

سوال های مرتبط

مامان نیکا مامان نیکا ۳ سالگی
بعضی مامانا از پرخاشگری بچه ها میگن
من از پرخاشگری خودم میخام بگم
مامانا من روانی شدم کمکم کنید
بی حوصله عصبی دادو بیداد میکنم
از کوره در میرم زود
می‌دونم کارم اشتباهه ولی باز میکنم
منی ک از تک تک ثانیه ها استفاده میکردم برای دخترم وقت میزاشتم
الان اصلا نمیتونم کاری کنم
همیشه باهاش بازی میکردم سعی میکردم چیزی یاد بگیره الان انگار ن انگار
خیلی حالم بده
دعا میکنم نماز میخونم چله بر میدارم برای آرامش خودم
ولی باز حالم بده
ن بخاطر این اتفاقات چند روز ها
خیلی وقته حالم بده
نمی‌دونم چیکار کنم عصبی نشم دادو بیداد نکنم
دخترم خوبه من مشکل دارم
همش خودمو میزنم
هر اتفاقی میوفته هر چی میشه
ینی کوچیک ترین کار رو دخترم بکنه سر اون هوار میشم
می‌دونم کارم بده هر شبم شده با عذاب وجدان خابیدن
منی ک آروم بودم صبور بودم همیشه میگفتم مادر خوبی میشم
چرا یهو اینجوری شدم خیلی داغونم
نمیخام دخترم ازم بترسه
دلم میخواد رفیقش باشم
انگار مغزمو یکی دیگ دارع کنترل می‌کنه شدم ی آدم وحشی😔😔
تروخدا برام دعا کنید آروم قرار بگیرم
حال دلم روانم خوب شع🙏💔
مامان رایان مامان رایان ۳ سالگی
سلام یه چیزی مثه خوره فکرمو میخوره که نمیتونم بخوابم چند مدتیه اذیتم. اول اینکه رایان یکم بچه تند و تیز و شیطونه اما پسر خاله هاش سوسول و دست نکنن، دو تا تیپ شخصیتی متفاوت هردوتا تیپ با ادبن ولی خب به هم نمیخورن... از یه طرف شوهر خواهر و خواهرم طوری تو خانواده رفتار میکنن که هیچکس به بچه هاشون نمیتونه بگه بالا چششون ابروعه اما تو جمع به بچه من با القاب مختلف صدا میزنن که این قضیه هم داره منو اذیت میکنه و خبر اومده طوری دارن پشت بچم صحبت میکنن که پسرم وحشیه و پسرای اینا خیلی با ادبن... سه تا چیز اذیتم میکنه یکی اینکه بچم شیطونه اما بی ادب نیس و دارن پشتش بد حرف درمیارن دو اینکه جلو چشم من به بچم لقب میدن سه من چیکار کنم بچم آرومتر و وابستگی کمتر به پسرخاله هاش داشته باشه خیلی دوسشون داره اونام سواستفاده میکنن و الکی بهش میگن بگو ببخشید درصورتی که دیدم کاری نکرده و دارن اینطوری عزت نفسشو خورد میکنن. خیلی ناراحتم از خودم که چه مادری هستم باید با رفتارم بزنم تو دهنشون اما اینکارو نمیکنم بازم محبت میکنم