سلام مامانا بیایید بگید با بچم چه کنم دیگه بریدم از روزی که بدنیا اومده زندگیم جهنمه لحظه ای آرامش نداشتم واقعا من هیچ لذتی از بچه داری نداشتم تاالان دیگه خستم از اون نوزادیش که تو هر مرحله که همه بچها یسری مشولات داشتن واسه پسزه من شدید و زیاد بوده چه مریضی چه اخلاقی الانم اینقد تقلید میکنه هیچی ازخودش نداره یه بچه خودشو بکشه اینم میگه باید منم بکشم لجبازیش دیگه دیوونم کرده به جایی رسیده خواهرزادهام میان الی یه چیز میگن این دیگه ول نمیکنه میره اونکارو انجام میده امشب سردش بود داشت میلرزید ولی چون خواهرزادم گفت گرممه این لباسشو دراورد یا سرسفره یه بچه پاشه نخورهدغذاشو یا حتی بخوره و زود تموم کنه دیگه پسر من نمیخوره کلا ازخونه بریم بیرون هیچی نمیخوره تو خونه اصلا گوشی بهش نمیدم حالا تا پامو بزارم بیرون میگه گوشی بده جیغ وداد بخصوص خونه کسی باشیم همه فک میکنن این ۲۴ ساعته گوشی دستشه واقعا کسی بچش اینجوری هست بخدا ناراحتی قلبی گرفتم اینقد حرص خوردم از دستش😔

۴ پاسخ

عزیزم هر بچه ای چالش های خودشو داره اینقد حساسیت خودتو داغون میکنی چن وقتی ولش کن خودتم بیخیال باش بیین چقد خوب میشه ..اگه بچه ها کامل بودن که لازم نبود ما مادری کنیم .به زندگیت از دیدگاه دیگه ای نگاه گن و خدارو شکر کن همینکه سالمه راه میره رپز به رپز رشد میکنه عقلش سالمه که لجذبازی میکنه خودش لذت بردن ...به روی ماه و چشمای بیگناه و معصومش نکاه کن لذت ببرو خدارو شکر کن دیکه هم انجوری نگو

پسرمنم اینطوریه..

منم بقران هیچ لذتی نبردم تو این چند سال
نابودم بخدا

از بس مریض شد
بدددددد غذاا
اجتماعی نیست

یه وضعی دارم بقران

سلام عزیزم خیلی خودت اذیت نکن اولا خداروشکر کن ک بچه سالم بهت بخشیده دوم اینکه بچه پسر همین هست اولا ک دختر پسر نداره الان همه بچه ها شیطون هستن خدا براهمه حفظ کنه بچه هارو ماروهم منم پسرم به اندازه ک من رو دق داده نگم برات اینقدر اذیت می‌کنه شیطونی می‌کنه شب روز ندارم حتی باورکن جای میرم آسایش ندارم بخدا آروم قرار ندارم یدقه بشینم کلافه شدیم هیچ کار نمیزاره بکنم یا انجام بدم نمیزاره تمیز بمونه هیچ جا بند نمیشه ک نمیشه میرم بخدا ولی خدارو شکر میکنم میرن مدرسه خوب میشن بیخیال منم نوزادی خیلی اذیت شدم شدیداً ولی خدایا شکرت ک بهم فرشته شو داده 🙏🙏

سوال های مرتبط

مامان دخترای نازم مامان دخترای نازم ۴ سالگی
مامانا واقعا درمونده شوم نمیدونم چکار کنم و کجا برم. الان اومدیم ناهار کوفت کنیم سوپ گذاشتم شوهرم گفت کن نمی‌خورم آبدوغ خیار درست کردم واسه او دخترا هم دیگه سوپ نخورد از غذای شوهرم ریخم براشون که دختر گوچیکم شروع کرد اذیت کاری دستاشو می‌کرد تو کاسه می‌ریخت بیرون بماند شوهر پاشد رفت بیرون از خونه که شد روز قیامت اینقد دختر کوچیکم گریه کرد تمام وسایل داخل بوفه رو ریخت زمین شیشه هاشو میخواست بیاره بندازه زمین که منم از کوره در رفتمو گرفتم ی کتک حسابی بهش زدم.. با همون جیقو گریه شروع کرد در کابینت‌ها رو ب هم زد در حموم و تمام پشیها رو انداخت تو خونه گوشی منو هزار بار زد درو دیوار و..... که زنگ زدم شوهرم اومد دوتا و تو این گرما با متور برد بیرون.. الان نشستیم ب حال خودم گریه میکنم.. آخه این بچه چرا اینقد لجبازه.. خدا شاهده الان همش دعا میکنم ی زنبور نیشش بزنه شاید آروم بشه شاید اینقد بهانه نگیره. واسه بیرون... اصلا از زندگی بیزارم کرده ی بچه لجون ی دنده لجباز..... الان 2سالو نیمشه تا کی اینجوره.. هر چی بیاد جلو دستش پرت میکنه هرچی هم با زبون خوش باهاش حرف میزنم بی فایده.. مجبور میشم بزنمش؟ کسی بچش اینجور بوده تا چند سالگی خوب میشه
مامان نفس و تودلی💚 مامان نفس و تودلی💚 ۴ سالگی
سلام خانوما من به دخترم از اول شیرخودمو دادم با شیرخشک ولی شیرخشک روزی یبار بهش میدادم وزن گیریش عالی بود تا سه ماهگی دقیقا سه ماهگی اعتصاب شیر کرد هم سینه رو نمیگرفت هم شیشه رو دیگه من شیشه بهش ندادم و سینمو گرفت ولی خب دیگه خیلی شیر نخورد دکتر هم سر کولیکش گفت این خیلی شیرمیخوره دل دردش بیشتر میشه بهش پستونک بدید دیگه پستونک و شیشه و سینه من میخورد که وقتی اعتصاب شیر کرد من پستونک و شیشه رو کم کم قطع کردم ولی باز شیر خودمو دیگه مثل قبل خوب نخورد و وزن نگرفت خوب منم شیرم کم شد تا قبلش زیاد بود خلاصه این دخترمن خیلی لاغر موند نه با غذا خو گرفت نه با شیر. الان سر این بچه شوهرم میگه اولویتت شیر خشک باشه که تپول شه مثل اون لاغر نشه تو بخوای شیرش بدی مثل اون میشه لاغر
من خیلی دوست داشتم بچم شیر خودمو بخوره و خوب بخوره تا تپول شه حتی فکر میکردم شیرخشک با سرنگ بهش بدم نه با شیشه شیر که سینمو ول نکنه
حالا شوهرم اینجوری میگه من گفتم یه شیشه بگیرم سرشیشه پهن مشابه سینه مادر باشه که ول نکنه سینمو ولی شوهرم میگه مهم نیست فقط ضدکولیک باشه
نمیدونم چیکار کنم شما نظرتون چیه؟