۱۶ پاسخ

همسرتون درست میگه..خونه بمونید چون برای دستگاه و آزمایش باید جایی باشید که راحت باشه خونتون بهترین جای ممکنه

اگه همسرتم خونه باشه بازم میاند؟ به نظرم اگه تحت این شرایط نمیاند بگو همسرت خونه بمونه .خوب اون باشه اونا دیگه برای خرید نون یا ناهار شام نمیاند چون کمک دست هست.همسرتم پیش دستی کنه با پسر بزرگت بره خونه اونا زودتر که نیاز نباشه اونا بیاند خونه شما اصلا و شما پسر کوچیکت بمونید خونه.اگه گفت بیا خونمونم بگو به مادرشوهرت پریودی یا چه میدونم سردرد میگرنی داری میخوای خونه بمونی استراحت کنی مواظب پسر بزرگم باشید ممنون میشم.خودت کل حواست به بچه کوچیکت باشه اینطوری

پسر بزرگت بفرست خونه مادرت، به خانواده همسرت بگید همگی میریم اونجا

هتل نداره شهرتون برید یشب هتل

پسر بزرگتو بذار خونه مادرت خودت خونه بمون یواشکی یا برو خونه مادرت یجوری این یکروزو تحمل کن

یروزبروبیرون خوراکی وتنقلات وچیزای ک دوس دارن بخراگ تونستی دوتااسباب بازی کوچیک قیمت مناسبم بخربیارخونتون انروزودراروقفل کن بچه هاتوتزاربیرون توخونه سرگرم کن باآب بازی کاردستی وکارتون کلاباهاشون وقت بگذرون میگذره به خانواده همسرتم بگوخونه مادرتی

بگو آنفولانزاگرفتم تاکسی نیاد

یه اسباب بازی بی سروصدای سرگرم کننده بخر و بمونید خونه

یک شب هتل برید

هتل بگیرید ب شب

پیشنهاد همسرت خوبه
دیگه ی جوری باید پسر بزرگه رو سرگرم کنی این یک روز با خوراکی گوشی برنامه کودک
ی روزه کلا

همون حرف همسرت درسته

خوب بهتره بهشون بگی شاید حالتو مراعات کنن ونیام بیان هم کم

خونه که مسلمانمیشه چون شایدبفهمن واگه دروغ بگیدوبفهمن ناراحت میشن ببرخونه مادرت یه اسباب بازی چیزی بخرتاسرگرم بشه

برید بیرون تفریحی چیزی😅

هرچی هست خدا شفا بده سلامتی بده انشالله ت خونه خودت بمون زنگم زدن بگو خونه مادرمم نفهمن

سوال های مرتبط

مامان دخترای نازم مامان دخترای نازم ۴ سالگی
مامانا واقعا درمونده شوم نمیدونم چکار کنم و کجا برم. الان اومدیم ناهار کوفت کنیم سوپ گذاشتم شوهرم گفت کن نمی‌خورم آبدوغ خیار درست کردم واسه او دخترا هم دیگه سوپ نخورد از غذای شوهرم ریخم براشون که دختر گوچیکم شروع کرد اذیت کاری دستاشو می‌کرد تو کاسه می‌ریخت بیرون بماند شوهر پاشد رفت بیرون از خونه که شد روز قیامت اینقد دختر کوچیکم گریه کرد تمام وسایل داخل بوفه رو ریخت زمین شیشه هاشو میخواست بیاره بندازه زمین که منم از کوره در رفتمو گرفتم ی کتک حسابی بهش زدم.. با همون جیقو گریه شروع کرد در کابینت‌ها رو ب هم زد در حموم و تمام پشیها رو انداخت تو خونه گوشی منو هزار بار زد درو دیوار و..... که زنگ زدم شوهرم اومد دوتا و تو این گرما با متور برد بیرون.. الان نشستیم ب حال خودم گریه میکنم.. آخه این بچه چرا اینقد لجبازه.. خدا شاهده الان همش دعا میکنم ی زنبور نیشش بزنه شاید آروم بشه شاید اینقد بهانه نگیره. واسه بیرون... اصلا از زندگی بیزارم کرده ی بچه لجون ی دنده لجباز..... الان 2سالو نیمشه تا کی اینجوره.. هر چی بیاد جلو دستش پرت میکنه هرچی هم با زبون خوش باهاش حرف میزنم بی فایده.. مجبور میشم بزنمش؟ کسی بچش اینجور بوده تا چند سالگی خوب میشه