۱۳ پاسخ

یه مشت حروم زاده جمع شدن ،اسمشونو گذاشتن ماما و دکتر،خوب وقتی آدم نمیتونه چرا اصرار دارن بی شرفا،خداازشون نگذره ،باید شکایت کنی ازشون ،بگو چ اصراری ب طبیعی دارید عوضیاااای عقده ای

لعنت به زایمان طبیعی ...

عای خدا براشون نسازه اینقد استرس میدن خب سزارین کنین دیگه اخه چه تصراری به طبیعی این همه هم مادر رو اذیت میکنن

از همین چیزای طبیعی میترسم

واسه اینه هیییچ وقت از طبیعی خوشم نمیومد😐

ماما همراه داشتی ؟؟
یا ماما بیمارستان اینکارو کرد؟

نگران نباش عزیزم بحق این شب و روزای عزیز کوچولوتو سالم و سلامت بغل بگیری

من خودم با دستگاه مکش کشیده بودنم بیرون از شکم مادرم سالمم نترس

والامن سربچه اولم ۷روز بیمارستان موندم سزارینی بودم ولی دکترباشوهرم لج افتادیکم باهم دعوا کرده بودن بخاطر همین دکتر با من لج افتاد سزارینم نمیکردن گفتن تا اخرین لحظه اگردیدیم نشد بعد سزارین میکنیم دراخر بعداز۷روز روز۸ طبیعی زایمان کردم چقدر سخت بود
بچه رو که دادن دستم یه پاش شکسته بود و سرشم قوچ در اومده بود با مادرشوهرم رفتیم پیش پرستارا هیچ کدوم گردن نگرفتن گفتیم شکایت کنیم ولی ی پرستار اونجا بهمون گفت که اینا همشون پشت هم هستن هیچی رونمیتونی ثابت کنی بخدا من یه روزم استراحت نکردم بعدزایمان از یه طرف دکترارتوپدی ازیه طرف مغزو اعصاب میرفتم بالاخر ه بعداز۶ماه هردومشکل دخترم حل شد نمیدونم چی به سردخترم اورده بودن

عزیزم امیدوارم حالت خوب باشه،
خدا لعنتشون کنه آخه چرا انقدر ظلم میکنن

انشالله ک تن دوتاتون سالم باشه ❤️

ن عزیزدلممم هیچ مشکلی نیسس
توکشورای خارجی وکیوم و اون یکی اسمشو یادم نیس یه وسیله کمک کننده زایمانه و خیلیا استفاذه میکنن

چقدر واقعا بی فکرن دکترا اخه وقتی طبیعی نمیشه باید سزارین کنن دیگه

سوال های مرتبط

مامان محمد مامان محمد ۱ ماهگی
پارت ۴زایمان طبیعی
جفت که اومد بیرون چون من پلاکت خونم یکم پایین بود بخاطر بارداری خونریزی داشتم سخت جلوشو میگرفتن و چون برش زیاد زده بودن بخیه زیاد خوردم خیلی خوب برام بخیه زد دکترم خدا خیرش بده ولی سخت ترین قسمتش به نظر من بخیه و آمپول فشار بود
بی حسی میزنن موقع زدن بخیه ولی بعدش من کلی درد داشتم تا یک هفته حتی نمیتونستم بشینم خیلی خیلی برام سخت بود انقدر سخت که من درد زایمانم به کل یادم رفته بود و فقط از درد بخیه ها میگم، درکل بخوام بگم اگه بخیه رو فاکتور بگیرم زایمانم خیلی خوب بود راضی بودم ازش و به خودمو امثال خودم که خانم هستن میبالم که انقدر قوی هستیم و دعا میکنم همه چشم انتظار ها این درد سخت و در عین حال به شدت شیرین رو تجربه کنن، درد زایمان در مقابل درد چشم انتظاری خیلی خیلی ناچیزه
نکات کوچیکی که شاید براتون سوال باشه پسر من ۳۳۰۰وزنش بود تو ۳۹هفته ۵روز دردم گرفت و بخاطر ورزشا پروسه زایمانم چهار پنج ساعت بیشتر نکشید خوده دکترای اونجا هم خیلی راضی بودن از زایمانم چون خانومایی اونجا بودن که بچه دوم سومشون بود ولی از شب های قبلش تو بیمارستان بستری بودن ولی من شکم اولی بودم و تو ۴،۵ساعت زاییدم
پسرم ساعت ۱۱:۱۰ظهر در روز ۱۴مرداد به دنیا اومد🩵🥹