خیلی دلم گرفته
نه پدری دارم که مثل کوه پشتم باشه نه شوهر لایقی که تکیه گاهم باشه از خدا میخوام زود تر از دستش خلاص شم به قرآن مجید به خاطر بچم دارم تحمل میکنم
نه رابطه زناشویی داریم به قرآن چهار ساله نزدیکم نیومده
نه رفتارش با مت خوبه نه صحبت میکنیم انگار یه کلفت و سرآشپز و پرستار کودک استخدام کرده از ساعت یک میاد ور دلم میشینه نهار میخوره تلوزیون نگاه میکنه یا گوشی بعدش تا ساعت هشت و نه لینا کپه مرگشون میزاره بمیره انشالله
افسرده کرده یعتی حوصله ندارم با بچه هم وقت بگذرونم
نمیدونم این زندگی آخرش چی میشه ولی اصلا از نظر من درست شدتی نیست
بعد فکر میکنم خدایی نکرده طلاق بگیرم هیچ کس و ندارم حداقل این خاک بر سر خونه داره ماشین داره کارمنده شهرداری‌هست ولی اصلا ازش راضی نیستم اصلا به من نمیرسه نه پول میده نه مسافرت نه تفریح هیچی خستم خیلی خستم به قرآن خیلی وقته مثل مرده متحرک شدم آخ عجب سگ جونم من طاقت آوردم
چیکار کنم آخه این مردک آدم بشو نیست واقعا من ۱۰۰ خودمو میزارم ولی خیلی قدر ناشناسه قدرمو نمیدونه هر کاری میکنم به چشمش نمیاد پرو پرو میگه تو که کاری نمیکنی به قرآن پدرمو تا به الان خودم و مامان بدبخت تر از خودم ترو خشکش کردیم الان پدرمو کشونده سمن خودش ۳ شبه بل خودش میخابونه پسرم هر وقت منو میبینه با داد و بیداد نیگه برو برو بیرون خدایا دارم دیوانه میشمممممممم

۷ پاسخ

چه سخت 🥲🥲 امام حسین ب زندگیت نگاه کنع

تفریح

پارک‌

من دلم میخواد بامامان و بابام‌برم سفر

ب بچه ت بگو ب بابا بگو مامان دوست داشتهدباش منهم تورو دوست دارم هن مامان

خدابزرگه عزیزم یکم مدارا کن ببین از چیا خوشش میاد یکم رو روال خودش پیش برو

پسرم رو اشتباه تایپی شده

سوال های مرتبط

مامان میکائیل مامان میکائیل ۳ سالگی
سلام مامانا شبتون خوش
پسرم ۳سال و ۱۵ روزشه
از همون زیر یک سال کاملا واضح کلمات و بیان میکرد و شیرین زبون بود
تا ۲سالگی واضح و روشن صحبت کرد دیگه کامل
طوری که توجه همه رو جلب کرد نسبت به شیرین بیانیش و سبک بودن زبونش
همه با بقیه بچه های اطرافیان مقایسش میکردن و میگفتن خیلی خوب حرف میزنه چقدر واضح صحبت میکنه .چقدر شیرین زبون و از این حرفا
ولی الان چند روزه زبونش گیر میکنه میخواد صحبت کنه
یعنی یه کلمه رو بخواد بگه کلی سعی میکنه تا زبونش بچرخه
خیلی ناراحت و عصبیم از این بابت
یهو اینطوری شد نه زبونش میگرف نه چیزی چقدر شیرین بود ولی الان خیلی بیقرارم به خاطر این موضوع
یعنی یهو چش شد که اینطوری شد
در ضمن اینکه تو این مدت نه ترسیده نه دعواش کردم نه توی شرایط اضطراب اوری بوده که بگم از اونه .کلا اروم بوده همه چی
دلیلش چی میتونه باشه!!!؟
یعنی ممکنه نظر خورده باشه و اثر اونه !!منی که اصلا اعتقاد ندارم دارم با چشم خودم میبینم ..
چیکار کنم این سنگینی که رو زبونش افتاده بره!!!!؟؟
رااسته که تخم کفتر اثر داره
ممنون میشم راهنماییم کنید دوستان خیلی آشفته ام به خاطر این موضوع. خیلی درگیرشه ذهنم
مامان باران و بهار مامان باران و بهار ۳ سالگی