سلاااآم شب بخیر
تو شبایی که همه تو هیئت و تکیه ان من و شاهان خونه ایم
و شدیدا دل شکسته ام

امروز نشستم دوخت شلوار بگ رو براتون ضبط کردم بلکه دلم یه کم آروم بگیره

هررررچی شلوار بگ داشتین بذارین کنار فقط اینو بدوزیم اینقدددد خوشگله😍😍😍
از راحتی و تنخورش نگم

تصویر
۱۹ پاسخ

شمام برین

خیلی قشنگه😘😘😘خسته نباشی بانوو

کارخوبو تو میکنی که روی کارت تمرکز کردی هدف داری مهارت داری میخوای پیشرفت کنی

خیلی خوشحالم که اینقدر قوی هستی افرین بهت بانو همینقدر پر قدرت ادامه بده روزای خوب نزدیکه

خداقوت عزیزم ان شاالله سلامت باشی همیشه

یه دونه باشی به بینظیرع😍😍

چه قدر خوش تیپ وخوشگل شدی دختر😘🥰

اسم پیجت چیه

ایولل داری دختردمتگرم ب این اراده ب این همه دل مهربونیت انشاالله امام حسین اجرت بده

خیاط هستی

ای جانم عزیزم حاجت رواباشی

فیلمش کجا میزاری؟؟؟

امام حسین تو قلب ماهاست

عزیزم کاش خونه مادرت یاکسی میرفتی میموندی فرداظهربرمیگشتی تادلتون نمیگرفت🥲

فدات بسم
مثل همیشه عالی

سلام الان میرم فالو میکنم

قربون دل شکستت،حتما ازتی،وی نگاه کن عزاداری هارو
امام حسین مون ب دلای،شکسته ویژه نگاه میکنه
التماس دعا

چ نازهه

عزیزم فیلمش وتو پیج تون میزارید یا هزینه داره

مقالات مرتبط

چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
جدول سایزبندی پیراهن کودک
جدول سایزبندی پیراهن کودک
رفتار خودخواهانه کودکان
علت رفتار خودخواهانه کودکان و برخورد مناسب با آن
رفتار با کودک در جمع
رفتار مناسب با کودک در جمع و در مقابل دیگران

سوال های مرتبط

مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۴ سالگی
خانما شلوار بگ یخی خوشگلتره یا بوتکات
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آرپان مامان آرپان ۴ سالگی
از کلافگی نشستم اینو درست کردم فقط دارم میخورم کی این استرس تموم میشه
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
سلام یک ساله از پوشک گرفتم البته تا به امروز شبا کلا پوشکه اصلا بیدار نمیشه جیغ داد می‌کشه مجبوری پوشک میکنم خیلیم آب میخوره موندم چیکار کنم پی پی هم تو شلوار می‌کنه من با این بچه چیکار کنم یه ساله شلوار شرت می‌شورم😭😭😭
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان کیان مامان کیان ۴ سالگی
چه جوری به پسرم نشون بدم بدون شلوار بده دستشویی
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان کیان مامان کیان ۴ سالگی
چه جوری به پسرم نشون بدم با شلوار یا شورت بره دستشویی
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان پرنسا و آرکان مامان پرنسا و آرکان ۴ سالگی
سلاااام خاله ها عیدتون مباااارک دختر من مسافرت میاد بدغذا میشه فقط چیزایی که دلش میخوادو میخوره اینجا اومده خودش ماهی بگیره بخوره
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فسقلی🍀⚘🤍 مامان فسقلی🍀⚘🤍 ۴ سالگی
یعنی الان غمگین ترین آدم تو دنیا فقط منم حالم از دنیا ب هم میخوره چرا انقد بدشانس بودم ؟؟ همه غم هام یه طرف پسرمم زندگی رو زهرکارم کرده موندم چیکارش کنم میرم جای یه اسباب بازی گیر بده باید باخودش بیاره وگرنه کلی گریه جیغ میزنه حرف زدن بلد نیس غذاهای عجیب در میاره خودشو میندازه زمین وقتی مثلا یکی میبینه نمی‌دونم حالم حرفام درد دلم رو چطور بگم فردا می‌خوام ببرم پیش دکتر ببینم چی میگه نمی‌دونین چقد گریه کردم از مهمونی اومدم تازه بیست بار بردم دستشویی پی پی نکرد آخر پشت در تو شلوار حس منو فقط یه مادر ک درک فهم داره می‌فهمه بالشم زیر سرم خیس اشک هام شده شاید برای بعضی ها حرف هام چرت پرت بیاد ولی برای من زخم عمیقی رو قلبم هست گریه می‌کنه شوهرم فوشش میده یا سیلی میرنه اونم بدتر جیغ ....امیدوارم خدا خودش کمکم کنه این حرکات و نفهمی و لجبازی و ... از خودت دفاع نکردن حرف نزدنش بعضی از فاکیلا خلاصه دور برایم فک میکنن مشکلی داره در حالی ک فقط شانس کنه ک اینطوریه خدا شاهده کمرم شکسته دیگه دارم با گریه مینویسم سیرم از همه چی ....
مشاهده ۲۴ پاسخ دیگر
مامان mamansho21 مامان mamansho21 ۴ سالگی
دخترم رفته کلاس من تنها پسر خواب
به دمپایی هاش نگاه میکنم دخترم یه روز میاد تو بزرگ شدی خونه رو ریخت پاش نمیکنی اما من دلتنگ پرحرفیهات بازی کردنامون تایم دوتاییمون 😢یه روز میشه هم صحبتی با دوستات رو به کنار من نشستن ترجیح بدی من دلتنگ حرف زدن های یک نفس این روزهات به البومی که قدیمی شده نگاه کنم
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان ارغوان مامان ارغوان ۴ سالگی
سلام به همه دوستان . دخترم ی مدته همش بهم میگه بغلم کن و من شدیدا کمر درد دارم .تمام روز رو هم نق میزنه ،به حدی که واقعا سردرد میگیرم .بعد جالبه تو مهد میگن خیلی خوبه . آیا بچه های شما که همسن دخترم هستن اینجوری اند ؟
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان پنبه مامان پنبه ۴ سالگی
سلام خانمای گل بیاین براتون درد دل کنم در قالب یه داستان یعنی داستان زایمانم که یکم طولانی من برای زایمانم دو روز از شنبه صبح که رفتم بیمارستان تا یک شنبه شب درد کشیدم آب دور بچه کم بود دردم تو شکمم نبود تو کلیه هام بود دهانه رحمم با کلی دارو و آمپول فشار دوسانت کلا باز شد بیمارستان صدوقی بودم و پرستاران مدام معاینه میکردن افتضاح دکترمم علامه بود که خدا ازش نگذره که جون بچه و مادر براش مهم نیس اصلا به شکمم یه دستگاهی وصل کردن مال قلب بچه یهو دستگاه صدای بوق میداد انکار قلب بچه وایمیستاد یه امپولایی تو رگم میزدم انکار رگامو باد میکرد خیلی درد داشت برا بچم گریه میکردم برا دردا خودم گریه میکردم و دکتر ...می‌گفت حتما طبیعی حتی نیمددبالاسزم اصلا .....دیگه ساعت یازده شب از درد زیاد از ضربان قلب بچم از اینکه فقط میلرزیدم و حالامیکم واقعا لرز مرگ بود بخدا از همه جا قطع امید کردم حتی پرستاران هم دلشون برام می‌سوخت بعدساعت یازده شب با کلی ناامیدی و درد گفتم بلند بلند مامان اگه میخای به دنیا بیای برا خودت تلاش کن اگه نمیخای بیای توروخدا جفتمونو راحت کن من سختم و بخدا من اینو گفتم چند لحظه بعد یه دکتر یه فرشته من میگم اومده بود مریضشو کورتاژ کنه تا منو دید سریع بردم اتاق عمل و حتی نذاشت نامه سزریان امضا بشه من به حدی میلرزیدم که چهارتا پرستار گرفتنم تا دکتر بتونه آمپول بی حسی رو بزنه و بچمم تو کانال زایمان گیر کرده بود و کبود کبود بود از بی اکسیژنی ولی خدارو شکر گذاشتمش دستگاه خوب شد و عمم می‌گفت عمه بخدا اون لحظه که دکتر درو باز کرد اومد تو من انکار یه ملک یه فرشته پر نور دیدم اومد تو و می‌گفت پرستاران داشتن میگفتن قبلش که بچه دیگه فایده نداره بذار حداقل مادرو نجات بدیم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان علی مامان علی روزهای ابتدایی تولد
مامانایی که دیابت بارداری داشتین یه لحظه میاین
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان لیا و دیا مامان لیا و دیا ۴ سالگی
بچه ها من دختر بزرگم خیلی شیطونه و ظاهرا که موقع خواب دختر کوچیکس اونو اذیت میکنه که نخواهی چند باری هم نداشته تو روز بخوابه کوچیکه مدام تا شب نق زده از ساعت ۷تا ۱۱شب که تایم خپابشو مدام کلافه بوده،،،منم به زبون میگیرمش که بخوابه میام باهات بازی میکنم چند دقیقه آروم باشه تا بخوابه بعد نقاشی بکشیم یا کتاب داستاناتو بیارم و فلان فلان،،،میگم تکیه بده به خودم تا آجی تو بخوابونم اونم فکر کنه تو خوابیدی !!!بعد دو روز پیش کوچیکه رو خوابوندم گفتم پس بزرگه هم خوابیده چون کمر به کمر من تکیه داده بودیم سر و صدا نمیکرد و آروم بود صداش کردم یه دفعه جا خورد و هول شد زود دستشو از تو شورتش درآورد😔منم شوکه شدم گفتم مامان چیکار میکردی !؟گفت هیچی !؟منم گفتم دستت به خصوصی بود؟؟؟اولش گفت نه بعد گفت آره
منم گفتم نباید دست بزنی اونجا واسه جیشه کثیفه چرا دست می‌زنی با نرمی و ملایمت
گفتم دست بزنی مریض میشی باید بریم دکتر
خلاصه کفت باشه دست نمیزنم

بیشتر خواسمو جمع کردم مراقبت بودم دورتادور
امروزم موقع خواب ظهر خواهرش در حد چند ثانیه غفلت کردم دوباره دستش تو شورتش بود که گفتم حرفمو گوش نمیری مگه نمیگم کثیفه مامان دست نزن
مریض میشیاااااا
بازم گفت باشه
نمیدونم چیکار کنم اینم بگم حواسشو پرت کردن جواب نمیده هاااا شاید در حد چند دقیقه
بخواد یه کاری انجام بده باید اون کارو بکنه چون به شدت لجبازه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان دخترام♥️🧡 مامان دخترام♥️🧡 ۴ سالگی
من تا حالا پاستا نپخته بودم
یه بار خونه دوستم خوردم خیلی بدم اومد در حدی که اسمش میومد حالم بد میشد
حالا امروز اومدم مندرآوردی برا بچه ها خیلی کم پختم
سینه مرغ گذاشته بودم آبپز شده بود
دو سه قاشق ماکارانی تو همون مرغا ریختم و یه لیوان شیر و خامه قاطی کردم ریختم روش با یه تیکه کره گذاشتم پخت
انقد خوشمزه شده بود که دلم میخواست بچه ها نخورن خودم بخورم😁😁
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
مامانا تو گوشیم یه سری فیلم بود که برام خیلی مهم بوداما نمیدونم دخترم یا پسرم همه رو حذف کردم. الان من چیکار کنم کسی میدونه جواب بده توروخدا اگه برنامه ای چیزی هست که این فیلما رو برگردونه معرفی کنه. خدا خیرتون بده
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان الینا جون مامان الینا جون ۴ سالگی
سلام خواهرا شبتون خوش گفتم آخر شبی یکم درد دل کنم ... دخترم پنج روز مثل بچه هایی که از جیش گرفتن شده میزاره جیشش بریزه بعد میگه من الان بهش میگم دسشویی داری میگه ندارم دو دقیقه بعد میبینم پشتش خیسه اعصابم رو خورد کرده چند بار اول به روی خودم نیاوردم هیچی نگفتم فقط گفتم چرا گذاشتی جیشت بریزه ولی اصلا انگار نه انگار الان چند بارم دعواش کردم بازم فایده نکرده نمیدونم چیکار کنم ...
خیلی لجباز شده امشب رفته بودیم هیئت بگم ده تا بچه جلوی ما بودن باهم حرف میزدن بازی میکردن منم مثلا زود رفته بودم که کنار بشینم کمرم درد میکنه جا نبود از اول وسط نشستم دخترمم رو‌پام هرچی میگم بشین زمین برو پیش دخترا نه اینکه غریبی کنه خجالتی باشه همه شون فامیل بودن از اینکه حرص منو دربیاره میگفت الا و بلا من روی پای تو بشینم ... چند روزه کاراش رو اعصابمه سر سفره نمیشینه کسی چیزی بهش بگه جواب میده مثلا امشب یه خانم سن بالایی اومد پاشو بگیره باهاش شوخی کنه زد رو دستش گفت ولم کن من کلی خجالت کشیدم همه میگن بچه س خودش خوب میشه ولی من میترسم دیر بشه از ثانیه ای که از خواب پامیشم سر درد میگیرم تا بخوابم از کاراش چیکار کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر